برگرفته از کتاب «آشنایی با حفاظت از ساختمانهای تاریخی» تالیف «مایکل فورسیث»
فصل سیزدهم
نویسنده: پیتر داونپورت
مترجم: سعید محمودکلایه
بهطورمعمول، اهداف قوانین و مقررات مربوط به حفاظت از بناهای تاریخی بیشتر به مدیریت این آثار مربوط میشوند و چندان به پیشگیری از تغییرات نمیپردازند؛ واقعیت این است که این قوانین مدیریتی میتوانند بهعنوان عاملی پیشگیرانه در برابر پیشنهادهای مختلف عمل کنند، اما هدف اصلی آنها ایجاد تمایز میان تغییرات نامناسب و نامطلوب با تغییرات مناسب و مطلوب در ساختمانهای تاریخی است.
برای دستیابی به ساختار مدیریتی موفقیتآمیز و معقول به لحاظ برنامهریزی و طراحی، لازم است تا بر مبنای معیارهای تاریخی، معماری و باستانشناسی به ایجاد تعادل با نیازهای اجتماعی و اقتصادیِ منجر به تغییرات، اقدام کرد.
چنین مسائلی ممکن است که در موارد زیادی بروز یابند؛ برای مثال، چنانچه یک بنا در فهرست ابنیه تاریخی یا بناهای ارزشمند به لحاظ معماری قرار دارد، یا اینکه بخش مهمی از یک محدوده حفاظتشده به شمار رفته و یا قدیمیترین بخش از محدودهای است که در آن واقع شده است، اما درک درستی نسبت به آن صورت نگرفته یا از سایر ابنیه متمایز نشده باشد، ممکن است مشکلاتی را به همراه داشته باشد؛ اما در فرایند برنامهریزی، هر دو گروه برنامه ریزان و جامعه باید بهروشنی بدانند که چه چیز از یک بنا ارزشمند بوده یا فاقد ارزش است و علت این ارزشگذاری چیست.
هنگامیکه بر سر این مسئله توافق به عمل آمد یا اینکه بهصورت منطقی به مباحثه گذاشته شد، میتوان از هرگونه پیشنهاد برای حفاظت یا تغییر بهخوبی دفاع کرده یا بهدرستی آن را رد کرد یا اینکه با نیازهای جاری به تعادل رساند. البته صحیحتر آن است که شناخت صحیح بناهای تاریخی بهعنوان بخشی از فرایند طراحی صورت پذیرد و این امر باید پیش یا در طول مباحثات با کارفرمایان برنامهریزی صورت پذیرد. معمولاً چنین شناختی باید توسط باستانشناسان در طول فرایند برنامهریزی و طراحی صورت پذیرد.
معمولاً باور عموم در خصوص فعالیتهای باستانشناسی، انجام کاوش و حفاری در تراز زیر زمین بوده و از فعالیت این متخصصان درزمینه معماری متعجب میشوند؛ اما واقعیت آن است که از اواخر قرن هجدهم میلادی، باستانشناسی به بناهای پابرجا نیز تخصیص یافته است. در حقیقت، از ابتدای قرن نوزدهم میلادی بسیاری از فعالیتهای باستانشناسی به بررسی کلیساهای تاریخی اختصاص یافته بود. این امر تا حد زیادی به این خاطر صورت گرفت که در این دوران، جنبش عظیمی برای احیای الگوهای تاریخی کلیساها پدیدار شد که بعضاً به مداخلات کلانی در کالبد این ابنیه منجر میشد.
مطالعات تاریخی بهعنوان یک ضرورت در شناخت و بررسی یک بنای تاریخی محسوب میشود. باستانشناسی ابنیه یا ساختارهای تاریخی بدون رد نقش اسناد در شناخت یک اثر تاریخی، در حقیقت بهمنزله مطالعه مستقیم خود کالبد به شمار میرود. باستانشناسان فعال در این حوزه باید ترکیبی از چند مهارت را داشته باشند.
- استنتاج منطقی از توالی تاریخی و تاریخگذاری نسبی؛
- دیرینه سنجی هنری-تاریخی بر اساس سبک و عناصر طرح؛
- درک سازهای از بناهای دورههای مختلف و نحوه ساخت آنها؛
- و درنهایت دانش آکادمیک برای انتساب یک بنا به چارچوب محلی، منطقهای، ملی و قضاوت در خصوص اهمیت و شاخصههای ویژه اثر.
بسته به پروژه، باستانشناسان در بسیاری موارد میتوانند بهعنوان عضو کمکی یا عضو اصلی در گروه طراحی در نظر گرفته شوند؛ این متخصصان قادر به تشخیص مسائل و اقداماتی هستند که باید از آن اجتناب کرد یا فرصتهایی که باید مدنظر قرار داد. در تمامی موارد، داشتن اطلاعات کاملتر از یک بنای تاریخی منجر به آن خواهد شد که بر مبنای تفاسیر موردتوافق گروه، راهحل سریعتر و روشنتری برای مسائل مربوط به حفاظت و نگهداری پیدا کرد.
نقش باستانشناسان به تولید اطلاعات و تفسیر فضایی محدود نمیشود؛ بلکه از این متخصصان میتوان بهعنوان مشاور مدیران برنامهریزی یا مجری طرح نیز استفاده کرد. ممکن است که با مشاوره باستانشناسان بتوان اختلافنظرهای موجود در خصوص طرحهای پیشنهادی را برطرف ساخت؛ این امر میتواند از طریق تولید و ارائه اطلاعات لازم یا یافتن راهکاری دیگر برای دستیابی به اهداف طرح و درعینحال تأمین رضایت مدیران برنامهریزی صورت پذیرد.
در گام نخست، باستانشناسان میتوانند در قالب مشاور به بررسی راهکارهای دستیابی به اهداف، بدون مواجهه با ایرادات کلان پرداخته و از این طریق، مانع اتلاف وقت برای طراحی مجدد یا تجدیدنظر در طرح شوند. چنانچه تجدیدنظر ضرورت داشته باشد، مشاور باستانشناسی میتواند همانند یک کارشناس رسمی دادگستری عمل کند. همانند کارشناسهای رسمی دادگستری در سایر رشتهها، باستانشناسان نیز میتوانند برای تجدیدنظر، نظرات بیطرفانه خود را اعلام کرده و الزامی نخواهد بود که این حکم له یا علیه کارفرما باشد.
در خصوص برنامهریزیهای کلان که به آثار تاریخی ارتباط مییابند، مقامات محلی از دستورالعملهای PPG15 و PPG16 بهعنوان سند راهنما (DoE, 1990 and 1993) تبعیت میکنند و امروزه تا حد زیادی به این مستندات ارجاع میشود. در برخی مواقع، ممکن است به یک دستورالعمل ویژه بهصورت اختصاصی برای یک پروژه خاص نیاز باشد. فارغ از مباحثاتی که پیش از پیادهسازی طرح مطرح میشوند، در عمل مدیران برنامهریزی و اجرایی به اطلاعات مربوط به جنبههای تاریخی، معماری و باستانشناسی بهعنوان بخشی از برنامه پیادهسازی طرح خود نیاز دارند. چنین اطلاعاتی معمولاً به شکل یک گزارش ارزیابی توسط افراد یا نهادهای ذیصلاح آماده میشود.
تهیه چارچوب ارزیابی در قالب شرح خدمات معمولاً توسط کارفرما یا نهادهای متولی میراث فرهنگی آماده میشود. چنین گزارشهایی دامنه وسیعی از ارزیابیهای مقدماتی (شامل بازدید از محوطه، بررسی اسناد بایگانی، تطبیق نقشههای مختلف با یکدیگر، تهیه چند عکس و پلان) تا مطالعات کاملتر (نظیر ترسیمات تفسیری، مستندسازی تصویری و گزارش مفصل از شرایط) را در بر میگیرد. این مسئله کاملاً به اهمیت بنا بستگی خواهد داشت، اما نباید از خاطر دور داشت که ممکن است کارفرماها یا مسئولان و مدیران نواحی مختلف نیز بسته به دیدگاه خود گزارشهای مختلفی را سفارش دهند.
چنانچه انجام تغییرات روی کالبد تاریخی مجاز دانسته شد، شرایط خاصی برای کارفرما پیش خواهد آمد. معمولاً در چنین شرایطی مستندسازی و مستندنگاری شرایط مجموعه پیش و پس از هر اقدامی ضروری بوده و به همین ترتیب، لازم است نظارت و پایش کاملی در خصوص تخریب و ساختوسازها صورت گیرد تا چنانچه اطلاعاتی در این حین مشخص شد، بهطور کامل ثبت شود. جزئیات و میزان این تغییرات متغیر خواهد بود، اما معمولاً به تهیه و تنظیم یک گزارش از مشاهدات و مستندنگاریها نیاز خواهد بود. همچنین ممکن است در شرایط خاص، به تهیه گزارش از جزئیات طراحی و مواد و مصالح مصرفی نیاز باشد. متخصص باستانشناس میتواند در این شرایط نقش مؤثری در خصوص مباحث مطرحشده پیرامون احتمالات تاریخی، دقت عمل در رفتار صحیح با عناصر تاریخی و اقدامات معقول داشته باشد.
فرایند بررسی و تحقیق را میتوان در زمان مرمت یک بنای تاریخی به کار برد، مخصوصاً زمانی که تغییرات کلان بهعنوان بخشی از برنامه بازپیرایی یا توسعه مدنظر باشد؛ این امر زمانی بیشتر نمود مییابد که اقدامات مذکور بخشی از یک طرح کلان برای حذف الحاقات متأخر یک بنای تاریخی یا بازگرداندن آن به یک دوره خاص از تاریخ ساخت اثر باشد.
صرف داشتن ماهیت علمی اقدامات صورت گرفته و داشتن منافات با مقاصد تجاری به این معنا نخواهد بود که برای اقدامات، به توجیه فنی نیاز نیست. حتی اگر کارهای صورت گرفته در چارچوب یک طرح و برنامه مدون و مقید به قوانین و مقررات صورت میگیرند، کماکان ضروری است تا کار بر مبنای شناخت کامل و اطلاعات مناسب پیش برده شود. این رویکرد مطابق با تعاریف میراث انگلستان، اصطلاحاً «تحلیل و تحقیق حفاظت مبنا[1]» نامگذاری شده است. ممکن است به نظر برسد که این مسائل همواره از اهمیت بالایی برخوردار بوده، اما لازم به یادآوری است که در گذشتههایی نهچندان دور، آسیبهای وارده به بناهای تاریخی توسط مرمت گران کمتر از پیمانکاران ساختوساز نبود.
فلسفه تمامی اقدامات مرمتی و مداخلات کالبدی از زمان اعلام مانیفست و بیانیه انجمن صیانت از بناهای باستانی (SPAB) در سال 1877 تا منشور ونیز در سال 1966، همچنین رویه اقدامات و قواعد نوین، ابتدابهساکن عدم آسیبرسانی به اثر است و چنانچه این عمل اجتنابناپذیر باشد، تنها زمانی انجام اقدامات مجاز دانسته میشود که دانش و شناخت کافی از اثر به دست آمده و آسیب ناشی از اقدامات به کمترین حد ممکن تقلیل یافته باشد.
در برخی موارد، مالکان ابنیه تاریخی بنا بر علایق شخصی خواهان حداکثر اطلاعات ممکن در خصوص تاریخ و باستانشناسی بناهای تحت اختیار خود هستند. هیچ کاری بهعنوان مداخله روی کالبد مدنظر نیست و به همین خاطر، هیچیک از جنبههای فلسفی یا قانونی مرمت به چالش کشیده نمیشوند. در این موارد، کار باستانشناسی با فراق بال بیشتری پیش برده میشود، چراکه اقدامات کاملاً جنبه علمی و دانشگاهی دارد. بااینحال، باید دقت داشت که گزارشها باید با متن روان و بدون استفاده از واژههای تخصصی آمادهسازی شوند. در ادامه، با بررسی یک نمونه موردی، مباحث فوق را بهصورت تفصیلی مورد ارزیابی قرار دادهایم.
خانه اربابی اکشن کورت[2]، آیرون اکشن واقع در گلاسترشایر جنوبی[3] مثالی از یک پروژه کاملاً تعمیراتی است. در سال 1984 میلادی، طی مزایده این خانه توسط یکی از مؤسسات و انجمنهای بناهای تاریخی خریداری شد؛ اما بلافاصله پس از آگاهی از میزان اهمیت آن به میراث انگلستان واگذار شد. یک برنامه برای کاوشهای منسجم و یکپارچه باستانشناسی در خصوص عناصر مدفون زیر زمین (هم ساختارهای پابرجا و هم محوطه و هم محدودههای تخریبشده) ترتیب داده شد و مطالعات تفصیلی در خصوص ساختارهای موجود مشخص ساخت که بنا از اهمیت فرامحلی و ملی برخوردار است.
این امر باعث شد که آمادهسازی طرحها برای حفاظت، مرمت، مطالعات تکمیلی و حفاظت موضعی برای استقرار کاربری، میسر شود. شرح خدمات توسط میراث انگلستان آماده شد و باستانشناسان، دستورالعمل فنی خود را برای پیادهسازی شرح خدمات آماده کردند. برای مرمت بناهای ثبتی از اعتبارات مخصوص استفاده شد.
نتایج بسیار درخور و مهم بودند. عمارت از ابتدا یک ساختمان اربابی محاط به خندق بود که تا سال 1535 میلادی و در تمامی ادوار، محدوده اطراف خندق را به اشغال خود در آورده بود. در این سال، ساختاری الحاقی در مجاورت بنا بهسرعت اجرا شده بود که در عین سرعت، بسیار بزرگ و مجلل ساخته شده بود تا برای بازدید پادشاه هنری هشتم[4] و ملکه آن بولین[5] آماده شود. این ساختار جنبی مبنایی برای ساخت قسمتهایی دیگر شد که در دهه 1550 میلادی پیرامون هسته تاریخی قرونوسطایی را احاطه کرد.
سپس خندق با خاک پر شده و در محل آن چیدمان باغ صورت پذیرفت. الحاقات دیگری نیز در اواخر قرن شانزدهم صورت گرفته بود. طی تغییرات اواخر قرن هفدهم و تبدیل مجموعه به مزرعه، تنها قسمت ساخته شده به سال 1535 و الحاقات دهه 1550 باقی ماند و تا سال 1980 میلادی، سایر بخشها از بین رفتند.
مطالعه ساختارهای پابرجا علاوه بر جنبههای معماری و تزئینات ارزشمند آن، پیچیدگیهای فوقالعاده مجموعه را بهعنوان یک اثر تاریخی، مشخص ساخت. جزئیات ترسیم شده با فتوگرامتری تکمیل شده و نماهای خارجی و داخلی آن ترسیم شد، مقاطع طولی و عرضی از آن زده شد، پلانها در سطوح مختلف برداشت شدند و جزئیات گچبریها و تزئینات بهطور کامل مستند شدند. مصالح مورداستفاده در اثر نیز کاملاً مشخص شدند. از این اطلاعات برای تفسیر فضایی و بازسازی شکلی مجموعه بهصورت مجازی و ترسیمی استفاده شد؛ همچنین مراحل ساخت و روند تغییرات و مداخلات کالبدی نیز روی نقشه پیاده شدند.
از این اطلاعات برای تصمیمگیری در خصوص نحوه مرمت ابنیه استفاده شد؛ برای مثال، عمارت جنبی ساخته شده به سال 1535 با اندود آهکی سفید کاملاً به رنگ سفید مرمت شد. بااینحال، نمای خارجی آن بیشتر به تغییرات دهه 1550 و قرن هفدهم نزدیک است. بااینکه مرمت و بازسازی ساختارهای مربوط به دوره 1535 میلادی بر مبنای شواهد و مستندات میسر بود، اما این امر مترادف با تخریب عناصر متعلق به دهه 1550 (مرحله بعدی مداخلات) بود. با این تفاسیر، تصمیم نهایی دال بر حفظ حداکثر ممکن عناصر و اشکال مربوط به نمای خارجی کنونی بود.
تعمیرات و حتی بازسازیها هر جا که ضرورت مییافت (بخشی از قسمتها تا مرحله تخریب فرسوده شده بودند) بر مبنای حفظ عناصر و تزئینات به شکل کالبد موجود آن پیش رفت. هیچیک از مرمتها برای بازگشت به یک دوره خاص برنامهریزی نشد. بااینحال، مطالعات باستانشناسی مربوط به فضای داخلی روشن ساخت که هدف اصلی این ساختمان احداث محل اقامت برای شخص پادشاه بود. هیچیک از عناصر و شواهد مربوط به اقامت و استراحت شاه هنری تغییر داده نشد. تنها تغییر عمده به تقسیمبندیهای قائم و افقی فضا که طی قرن نوزدهم در اتاقها صورت گرفته بود، باز میگشت که بخشی از آن قاببندی و تقسیم فضایی، مربوط به خاندان سلطنتی تودور[6] میشد.
حذف عناصر تقسیمبندی فضایی و مرمت قابها به شکل صحیح آن، پس از مستندنگاری کامل و دریافت اعتبار میسر شد که این امر امکان احیای چیدمان به سبک خانواده سلطنتی تودور و نمایش نقاشیهای دیواری معاصر را ممکن ساخت (ارزش این فضاها و عناصر در مرحله ارزیابی مشخص شده بود). مطالعات بیشتر، باعث کشف جزئیات مفصلتری نظیر فضای رختکن سلطنتی شد. بخشی از یک گالری طولانی در بنای جنبی ساخته شده در دهه 1550 بهجای مانده بود که سقف طبقه اول خود را از دست داده بود.
طی بررسیها مشخص شد تیرهای چوبی فوقانی از یک دیر قدیمی (احتمالاً نمازخانه کینگزوود[7]) به محل آورده شده بودند و بهواسطه فرسودگی بالا از بین رفته بود. درنهایت تصمیم بر این شد که سقف، باز مانده و فضای فوقانی قابلمشاهده باشد که به لحاظ اجرا در فضای تاریخی تا حدی نامتعارف بود، اما باعث درک کاملی از استدلالهای منجر به مداخلات میشد.
تصمیمات اولیه متمرکز بر این بود که مالکیت خانه به بخش خصوصی بازگردانده شود و اقدامات، بر مبنای ایجاد استانداردهای زندگی مدرن صورت گیرد تا امکان اقامت در آن میسر شود. بخش عمدهای از این اقدامات به کفسازیها باز میگشت و اجرای کفپوش جدید غیرقابلاجتناب بود. تمام حفاریها برای تأسیسات و پیسازی برای کفسازی جدید با روش باستانشناسی صورت گرفت که در حین آن اطلاعات جدیدی در خصوص تاریخ بنا پیش از سال 1535 میلادی به دست آمد؛
این اتفاقات پیش از کارهای جدید بود و ازاینرو، اقدامات جدید بهصورت غیرمخرب و با مداخلات کم (تا حد امکان) طراحی و اجرا شد. ساختمان در زمره بناهای تاریخی درجه 1 دستهبندی شد و برنامه مرمتهای ادواری آن مشخص شد و مطابق با مقررات ویژهای در خصوص مرمتهای لازم، بهعنوان یک محوطه ارزشمند به بخش خصوصی واگذار شد. تمامی مراحل مطالعات مرمتی و تغییرات بر اساس اطلاعات به دست آمده از دوره شناسی و یافتههای باستانشناسی پیش برده شد.
تجربه آکشن کورت مثالی از پیشبرد یک پروژه در چارچوب بالاترین استانداردها بود که توسط متخصصان میراث فرهنگی، با تجربه فعالیت درزمینه ابنیه شاخص صورت پذیرفت. یک مثال معمولیتر، تجربه کار روی هتل وستیج[8] در شهر بث بود. پروژه به یک میخانه و هتل در مرکز شهر بود که نمایی متعلق به دوره جورجیان داشت (تصویر 13-1). یک شرکت آبجوسازی پیشنهاد خود برای احیای مجموعه بهصورت یک میکده تماتیک را ارائه کرد.
پیمانکار بر این باور بود که تنها نمای بنا واجد ارزش است و دست وی برای مداخلات کلان در فضای داخلی کاملاً باز است. بااینحال، ازآنجاکه بنا به لحاظ ارزشمندی در فهرست آثار درجه 2 ثبت شده بود، مسئولان محلی درخواست یک بررسی کامل تاریخی و ارزشگذاری مجموعه بر اساس طرح پیشنهادی را به میراث انگلستان ارائه کردند. مطالعات تاریخی و نقشهها مشخص ساخت که میخانه تاریخچهای مداوم دارد و از دیرباز بهعنوان مهمانخانه عمل میکرده است و از اواسط قرن هفدهم بهعنوان یک مسافرخانه تجاری کارکرد داشته است؛
اما کالبد قدیمیتر آن احتمالاً در تاریخ 1797 مجدداً بازسازی شده باشد و تعرض مسیر خیابان مجاور آن در سال 1810 میلادی اصلاحات دیگری را به همراه داشته است. در دوره ادواردیانها[9] (قرن نوزدهم) الحاقات زیادی به بنا و در فضای پشتی و یکسوی آن صورت گرفت که این امر باعث تغییرات کلانی در خصوص بنای دوره جورجیان شده و کل مجموعه مجدداً در تاریخ 1969 دستخوش تغییرات کلانی شد. تصور میشد که تقریباً تمامی تزئینات داخلی سبک جورجیان متعلق به این تاریخ است. آگاهی از اقدامات سال 1969 میلادی مبنایی برای تصور پیمانکار مبنی بر عدم وجود آثار دوره جورجیان در بنای موجود بود.
بررسی سایت بهعنوان بخشی از پروژه ارزیابی، مشخص ساخت که بهرغم تمامی مداخلات کماکان بخش عمدهای از سازه متعلق به ادوار جورجیان و ادواردیان است. ارزیابیها حاکی از آن است که با یک طراحی هوشمندانه میتوان بهرغم پیادهسازی پیشنهاد جاری در خصوص تغییر کاربری، بخش عمدهای از کالبد جورجیان را حفظ کرد؛ همچنین بررسیها نشان داد که بقایای ساختمان تاریخی توان پاسخگویی به پرسشهای مطرح در خصوص تاریخچه بنا را داشته و به همین خاطر، آسیبها باید به حداقل ممکن کاهش یابد. سپس، بهمنظور حفظ کالبد تاریخی در حداکثر شکل ممکن، مباحثاتی میان باستانشناسان و معماران در خصوص به حداقل رساندن تغییرات صورت گرفت.
مجوز طرحِ بازنگری شده صادر شد و تغییرات و تخریبها تنها در شرایطی مجاز دانسته شد که پایش مداوم و مستندنگاری کامل صورت گیرد. مجوز تغییرات بهشرط دسترسی نامحدود باستانشناسان به سایت برای پایش و مستندنگاری اقدامات صادر شد. فارغ از روشنسازی و مستندنگاری مفصل سیر تحولات تاریخی و مراحل ساختوساز ساختمان، این بررسیها با کشف جالبی همراه بود که حاکی از آن بود که بخش الحاقی دوره ادواردین روی بقایای یک ساختمان تاریخی متعلق به دوره جورجیان و بخشی از یک بنای دیگر متعلق به همین دوره ساخته شده است (تصویر 13-2). ترسیمات طراحانه معمار پروژه در گزارش نهایی، اطلاعات در خصوص وضعیت فعلی بنا را تکمیل کرد. تغییرات صورت گرفته در هر پروژه موفق، بخشی از تاریخ معماری بنا به شمار میرود.
نکته جالبتوجه اینکه یکسال پیش از این واقعه، در همان خیابان طرحی به اجرا گذاشته شد که منجر به کشف یک بنای غیره منتظره متعلق به دوره جورجیان شد و بازطراحی صورت گرفته به حفظ بنای قدیمی منجر نشده و تنها تا حدودی از شرایط قبلی بهتر شد. در این دو نمونه، یک نکته سودمند وجود دارد: چنانچه ارزیابی پیش از طراحی صورت گیرد، زمان و پول بیشتری صرفهجویی میشود.
متقاضی تغییرات بر این باور بود که تنها نمای پیشین ساختمان جنبه تاریخی دارد، چراکه فضای پشت نما و بخش اعظمی از بلوک به چاپخانه یک روزنامه که از سال 1923 منتشر میشد، اختصاص یافته بود. بااینحال، ارزیابیها حاکی از آن بود که فضای کارگاه پیرامون هسته میانی ساختمان آبجوسازی، بین سالهای 1809 و 1810 میلادی بنا شده است و قسمتهای سالم مجموعه، تغییر کاربری یافته است. یک اجارهنامه متعلق به چند سال پس از ساخت بنای جدید پیدا شد که در آن توضیحاتی در خصوص بنای جدید ارائه شده بود و نحوه ساخت بلوک مرکزی در چهار طبقه را تشریح میکرد.
مطالعات مقدماتی در خصوص محدوده بر وجود کالبدی کاملاً غیرمعمول متعلق به دوره جورجیان اشاره داشت. مطالعات بعدی و تحلیلهای تکمیلی توسط موسسه آل.پی.آ[10] مشخص ساخت که مجموعه آبجوسازی که به لحاظ سازهای بهخوبی حفظ شده است به همراه حیاط و فضای خدماتی فروش آبجو، از جمله بناهای کاملاً نادر متعلق به دوره جورجینها به شمار رفته و به لحاظ ملی واجد ارزش محسوب میشود.
همچنین مشخص شد که بنای مذکور در اواخر دهه 1860 نیز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده که در آن، دفاتر انتشارات آیزاک پیتمن[11] و موسسه آواشناسی[12] قرار داشته است که در آن به ارتقا و ترویج اصلاحات بیان و گفتار و روشهای تندنویسی پیتمن پرداخته میشد. بخش عمده تغییرات معماری در این دوره باعث شد که امکان تبدیل بلوک اصلی به ساختمانی چهارطبقه میسر شده و ساختمان جدیدی در همان محوطه و طی دهههای 1920 و 1930 بهعنوان محدوده سرپوشیده چاپخانه احداث شد.
این امر مستلزم مهندسی هوشمندانه و ارائه راهکارهای طراحی در خصوص کارخانه آبجوسازی بود که بهنوعی با هزینه کم (اقتصادی) ساخته شده بود و برای مالک وقت، ارزان تمام شده بود. ساختمانِ رو به خیابان، به فروشگاه و دفتر کار تبدیل شده بود. پایش و نظارت توسط باستانشناس ساختمان در طول لایهبرداری و تخریبها، از دست رفتن اطلاعات و تخریبهای نابجا را به حداقل رسانده و مستندنگاری لازم از اطلاعات به دست آمده صورت پذیرفت. این پروژه نشانگر آن بود که احتمال تولید و دستیابی به اطلاعاتی بسیار مهم در محوطهای که در نگاه نخست چندان مهم به نظر نمیآید را نباید ازنظر دور داشت. هزینهای که برای ارزیابی اولیه و تهیه گزارش صورت گرفت، در قیاس با هزینههای طراحی مجدد بسیار ناچیز بود.
یکی از بناهایی که از بدو امر از جذابیت و اهمیت بالایی برخوردار بود، بنای نمازخانه سنت آن[13] واقع در روستای پونتی کلان در نزدیکی کاردیف[14] و متعلق به دوران قرونوسطا بود که در فهرست آثار نیز به ثبت رسیده بود (تصویر 13-3). در سال 2004، این بنا به خرابهای فاقد سقف بدل شده بود اما تا سال 1887 بهعنوان یک کلیسای محلی عمل میکرد و به همین ترتیب، تا سال 1926 بهعنوان کلیسا و آموزش علوم مذهبی به کودکان (روزهای یکشنبه) عمل میکرد. در سال 2004 میلادی، اداره محلی میراث فرهنگی در پی احیای فضای کلیسا بود که این امر مستلزم یک بررسی تحلیلی کامل و مستندنگاری بنا و همچنین کاوش در محوطه آن بود.
درحالیکه مطالعات سطحی بنا روشن ساخته بود که کالبد اصلی متعلق به دوران قرونوسطی است و پنجره بزرگ واقع در ضلع جنوبی آن احتمالاً در اواخر قرن هفدهم توسط یک خیر ساخته شده بود، اطلاعات کاملی از چرایی اهمیت بنا در دست نبود. نقشهبرداری دقیق و سادهای از بنا صورت گرفت و مصالح با روش فتوگرامتری مستندنگاری شدند. ترسیمات تحلیلی با این دادهها تهیه شدند که به هر دو موضوع مصالح و اندود داخلی که بهصورت لایههای چندگانه پوششی بود، اختصاص داشت (تصویر 13-4).
بر اساس این مطالعات، مشخص شد که برخلاف تصور اولیه بخش عمده بنا در اواخر قرن هفدهم بازسازی نشده بود، بلکه تنها سقف آن در این زمان تعویض شده بود؛ چنانچه این رویداد در اواخر قرن نوزدهم نیز مجدداً تکرار میشود. واقعیت دیگر به بقایایی که در اطراف محوطه پراکنده شده بود، باز میگشت. همچنین این امر میسر شد که نشان داده شود در یافته شده در کنج شمال غربی ساختمان قدیمی که طی قرن هفدهم کنده شده است، به کالبد قرونوسطایی تعلق نداشته و درحالیکه کارفرما ممکن بود آن را قدیمیتر بداند.
بااینحال، مطالعات به اهمیت بقایای بهجای مانده از دوران قرونوسطی تأکید داشت. بهرغم کوچک بودن بنا، هزینه زیادی صرف وارد کردن سنگهای آهکی ااولتیک[15] باکیفیت از انگلستان برای نصب بهعنوان سنگ نبش و قاب پنجره اصلی صورت گرفته بود. بررسیهای صورت گرفته همچنین مشخص ساخت که ساختمان دستخوش یک جابهجایی قابلتوجه شده بود و اگر قصد بر حفظ کل مجموعه باشد، مستلزم بهینهسازی برای کاربری مجدد خواهد بود.
مطالعه بناهای منفرد از ارزش بسیار بالایی برخوردار است، اما ارزش آن زمانی بیشتر خواهد بود که بستر قرارگیری بناها نیز بهدرستی شناسایی شوند. این مقوله در پروژه دیگری واقع در شهر بث نمود یافت که عمدتاً بهجای تغییر، روی مقوله نوسازی مانور داشت؛ موضوع این پروژه، مجموعهای از آثار مرتبط با یکدیگر و متعلق به تاریخهای مختلف بود که شامل یک بازارچه قدیمی میشد و دالان آن بین سالهای 1827 و 1833 میلادی توسط هنری ادموند گودریج[16] ساخته شده بود.
خوشبختانه، مباحثات صورت گرفته منجر به پیشنهاداتی شد که بهنوعی محدودیتهای تاریخی را در وحله نخست پاسخ گفت و راهحلهای روشن و پختهای را در خصوص موارد مختلف ارائه کرد. نیازی به هیچگونه طراحی مجدد نبود. بخشی از مجموعه در دهه 1880 بهعنوان استودیوی عکاسی توسط یکی از پیشگامان عرصه سینماتوگرافی (ویلیام فریز گرین[17]) مورد استفاده واقع شده بود و بحثی پیرامون این مسئله درگرفت که آیا تخریب یکی از راهروهای منتهی به این استودیو و بازگرداندن آن به وضعیت اولیه صحیح است یا خیر. مطالعات تکمیلی مشخص کرد که اگرچه پلان و شکل آن متعلق به سالهای 1827 تا 1833 میلادی است، اما پس از دهه 1960 بهکلی تخریب شده است. اینگونه مصوب شد که امکان حذف این الحاقات وجود دارد، اما ورودی بازارچه در طراحی باید مطابق با طرح اولیه و نمای تاریخی فروشگاه، مجدداً احیا شود. قسمت اصلی و پشتی بازارچه و راهپله مربوط به آن در میان محدودهای که تخریب شده بود، حفظ و نگهداری شد.
در ارتباط با این ساختوسازها، مسئله دیگری تحت عنوان کاراکتر یا شخصیت منظری و ماهوی نمود پیدا میکند که در مراکز تاریخی از اهمیت بیشتری برخوردار است. این مفهوم در محدودههایی که جنبه حفاظتی دارند، اهمیت بیشتری مییابد. بسیاری از برنامه ریزان شهری به مقوله کاراکتر محدودههای حفاظتی اهمیت چندانی نمیدهند یا به ارزیابیهای مفصلتری از محدودههای حفاظتی یا محدودههای دیگری که موضوعیت تاریخی یا حفاظتی دارند، نیازمند هستند. ازآنجاکه این ساختوسازها چیزی بیش از یک بلوک شهری را تحت تأثیر قرار میدهند، در یک محدوده حفاظتی و حاوی شماری بنای ثبت شده یا محصور بین بناهای ارزشمند، برخی از مؤسسات برنامهریزی محلی و منطقهای، گروه مجری را موظف ساختهاند تا یک ارزیابی از ویژگیهای ماهوی و کالبدی آثار به عمل آورند تا هر یک از جنبههای طرح پیشنهادی بهصورت جداگانه مورد ارزیابی قرار گیرد.
در این پروژه، این وظیفه به باستانشناسانی با تجربه شناخت تاریخ شهر و باستانشناسی شهری محول شد که تخصص مناسب برای این پروژه را داشتند. معمولاً چنین پروژههایی به یک گروه نسبتاً کوچک نیاز دارد که توان هماهنگی با یکدیگر و کار گروهی مناسب را داشته باشند. مسائل مرتبط با این کاراکتر یا شخصیت منظری و ماهوی در دستورالعمل میراث انگلستان بهخوبی تبیین شده است (English Heritage, 1993). یک ارزیابی از ویژگیهای ماهوی و کالبدی مربوط به یک محوطه حفاظتی یا بخشی از آن باید شامل موارد زیر باشد:
- شکل اولیه و توسعههای ادواری در چارچوب توپوگرافیکی محدوده؛
- ویژگیهای باستانشناختی و ظرفیتهای محدوده شامل تمامی آثار ثبتی و ارزشمند موجود در آن؛
- کیفیات تاریخی و باستانشناختی، کاراکتر و ارتباط بناها با یکدیگر (ابنیه ارزشمند و غیرارزشمند)؛
- کاراکتر و سلسله مرتب فضاها و کیفیات منظر شهری؛
- مصالح ساختمانی سنتی و رایج بهکاررفته در مجموعه آثار؛
- نقش درختان، فضای سبز، مشخصات کشت و دیگر عناصر طبیعی؛
- کاربری فعلی و گذشته محدوده و دیگر فضاهای مرتبط با آن و تأثیر آن روی شکل پلان و انواع ساختمانها؛
- ارتباط میان محیط طراحیشده و منظر شهری (یا برونشهری) یا عناصر شاخص منظری؛ دورنماها و چشماندازهای مناسب.
آنچه مسلم است، تمامی موارد فوق در هر پروژهای نمود پیدا نمیکند. امروزه مقامات و مسئولان محلی، بیشازپیش به مراجعان و مالکان ضرورت ایجاد یا داشتن این شخصیت منظری و ماهوی را گوشزد کرده و بهندرت خودشان چنین چیزی را فراهم میکنند. بااینحال، خوشبختانه چنین مسئله بهطورمعمول در پروژههای شاخص یا محوطههای ویژه خود را نشان میدهد.
تا بدین جا مشخص شد که باستانشناسان نقش بسیار مهمی در چنین پروژههایی داشته و در طرحهای توسعه شهری و روستایی، باید جایگاه و نقشی محوری داشته باشند. پیشبرد پروژهها با طرحهایی که از روی جهل، اثرات باستانشناسی بر کالبد تاریخی و محیطهای ارزشمند تاریخی را نادیده میگیرند، از میزان منطقی بودن و معقول بودن طرح خواهد کاست. در محدودههای حساس تاریخی، چنین رویکردی کاملاً جاهلانه محسوب میشود.
13 – 1 – منابع تکمیلی
- Department of the Environment, Planning and Policy Guidance Note 16: Archaeology and Planning (PPG16) (TSO, London, 1990).
- Department of the Environment, Planning and Policy Guidance Note 15: Planning and the Historic Environment (PPG15) (TSO, London, 1993).
- English Heritage, Conservation Area Practice: English Heritage guidance on the manage- ment of Conservation Areas (English Heritage, London, 1993).
- ICOMOS, The Venice Charter (1966), International Charter for the Conservation and Restoration of Monuments and Sites (Paris, 1966).
- Picard, R.D., Conservation in the Built Environment (Longman, Harlow, 1996).
- Rodwell, K. and Bell, R., Acton Court: The evolution of an early Tudor courtier’s house (English Heritage, London, 2004).
[1] – Conservation-based Research and Analysis’ (CoBRA)
[2] – Acton Court
[3] – Iron Acton, South Gloucestershire
[4] – Henry VIII
[5] – Anne Boleyn
[6] – Tudor
[7] – Kingswood Abbey
[8] – Westgate Hotel, Bath
[9] – Edwardian
[10] – LPA
[11] – Isaac Pitman’s press
[12] – Phonetic Institute
[13] – St Ann’s Chapel
[14] – Cardiff, Pontyclun
[15] – oolitic
[16] – Henry Edmund Goodridge
[17] – William Frieze-Green