برگرفته از دفتر ششم مجموعه پژوهشهای بنيادی گروه پژوهش دفتر فنی معاونت حفظ و احیای سازمان میراث فرهنگی
نظريهها، آرا و اصطلاحهاي حفاظت بناها، محوطهها، و شهرهاي تاريخي جهان– زمستان ۱۳۷۹
اصطلاحات جديد ’مرمّت‘ (رستُرِیشن[1]) و ’حفاظت‘ (کانْسِرْوِیْشِن[2])؛ به مراقبت و نگهداري [و تغييرات] بر لوازم و امكاناتي كه توسط انسان در زمانهاي گذشته ساختهشده و اكنون بهدست ما رسيدهاست، دلالت ميكند. در اين بستر فكري، ’واژه حفاظت‘، مفهومي فراگير است و شامل تمامي تلاشهايي ميشود كه ميتواند، حضور آدمي را با يا در شيءباقيمانده از گذشته، ايجاد نمايد، اين تلاشها امروزه به صورت علمي شامل فرآيندي همچون ’پاكسازي‘، ’استحكامبخشي‘، ’تعمير‘، و ’مرمّت ‘است. براي اشخاص زيادي كلمه ’حفاظت‘ و ’مرمّت‘ هممعنا هستند چنانکه میپندارند که يكي را به جاي ديگري ميتوان بهكار برد، اين اختلاف به دلیل معناهاي مختلف اين دو كلمه در زبانهاي انگليسي و فرانسه پدید آمدهاست. كلمه فرانسويِ ’کنسرواتُر‘[3] بهمعنای ’محافظ‘، در انگليسيِ بهمعنای ’مسئول يا متصدي موزه و کتابخانه‘ است[4]؛ و كلمه فرانسوي ’رستُراتُر‘[5]بهمعنای ’مرمّتكننده‘ در زبان انگليسي بهمعنای ’محافظتكننده‘. کلمه ’مرمّتكننده‘[6]، اكنون بهمعناي کسی است که روي عتيقهها کار میکند و به كساني كه روي نقاشيها و اشياء باستاني كار ميكنند، تا آنها را عملكرديتر و قابل نگهداري كنند، اطلاق ميشود.
واژه مرمّت در معناي عمومي، به تعمير و نگهداري و نوسازي اشياء باستاني و برگشت آنها به شرايط قبلي اشاره دارد، امّا در مفهوم علمي، اين واژه قسمت عمدهاي از فرآيند حفاظت است كه با قسمت ديگر فرآيند يعني نگهداری[7]، فرآيند ’حفاظت‘يك شيءباستاني را تکمیل میکنند. حفاظت اشياء تاريخي اكنون به صورت يك فرآيند دقيق علمي درآمدهاست كه داراي بخشهاي مجزا و دقيقي است. اين بخشها، همگي به دنبال شناخت دقيق شيء و اهدافي هستند كه اكنون از حفاظت شيء معنا ميكنيم[8]. در بخش مرمّت اين فرآيند، تلاش ميشود كه حيطهها و مفاهيم گمشده و از دست رفته (مثلاً در اثر گذر زمان) يافته شده و به شيء برگردانده شود.
مفهوم مرمّت را چه بخشي اساسي در مفهوم فراگير حفاظت در نظر بگيريم و چه آن را دربرگيرنده تمام مفاهيم حفاظت به حساب بياوريم، تلاش اصلي آن (مفهوم حفاظت با مرمّت) نگهداري و حفاظت از اشياء و چيزهايي است كه از انسانها باقي مانده و به دست ما رسيدهاست. براي بازگشايي اين مفهوم بايد دانست كه آثار باقي مانده از انسان و بهطور كلي اشياء يا چيزها چه هستند و چه چيزهاي باقي مانده از انسان را ميتوان يا بايد حفاظت كرد.
همان گونه كه گفته شد، حفاظت يك مفهوم امروزي است و حفاظت امروزه امر ناخودآگاهي مانند گذشته نيست (به اين معنا كه در گذشته در تفكر اسطورهاي و ديني، حفاظت امري حضوري بوده و بودن آدمي در هستي، خود يك حفاظت بود و انسان هر فعاليتي را براي حفاظت انجام ميداد، امّا بدون توجه به معنايي كه ما امروزه به صورت علمي از حفاظت درك ميكنيم(. انسان چون ميخواهد حفاظت كند، حفاظت ميكند؛ در سير تاريخي حفاظت و نگهداري از اشياء، تحولات زيادي رخ داده و مفاهيم و روشهاي متفاوتي از روشهاي مرمّت و حفاظت ارائه شدهاست. براي درك بهتر اين مفهوم بايد مفهوم شيء شناخته شود. از اين رو لازم است که به مفهوم شيء ازنظر هايدگر توجه شود. هايدگر به دنبال نيچه معتقد است که انسان جديد با گرفتن جاي خداوند، نيازمند خلق ارزشهاي جديد براي حفاظت عالم است. از نظر نیچه انساني كه ماده و ذهن، و كالبد و روح را در چنين شرايطي حفظ نمايد و تكانههاي دنياي جديد را شكست دهد ’ابر مرد است‘ و در اين راه ’اراده معطوف به قدرت‘ امري جدي براي برآوردن نيازهاي انسان، براي مالك شدنِ ’بودنَش‘ و يافتن امنيت است. هايدگر نيز باور دارد كه هنر، كه در تعاريف عمومي همانند هر فعاليت خلاقانه فهم ميشود، يافتن شخصيتِ ’بودن‘ است. هنر شفافترين و بهترين راه شناخت اراده معطوف به قدرت است و بايد با خالق يا كاشف آن تصور شود و در آن صورت گاهي هنر از حقيقت هم با ارزشتر ميشود. از نظر هايدگر، انسان ميتواند، قابليتهايي داشته باشد كه در هنر نمايان شود. از نظر او اشياء يا ’چيز‘هایی [9]هستند كه در طبيعت وجود دارند، همانند سنگ يا تنه درخت؛ یا ابزار و كالا [10]هستند. به دنبال ابزار، هدف وجود دارد و ابزار براي سودمند بودنشان بهوجود ميآيند، نه به خاطر خودشان، امّا شيء هنري به خاطر خود شيء بهوجود ميآيد و از راه هنر، شيء از شيء بودگي آزاد شده و خودش ميشود. يك شيء هنري نتيجه فرآيندي است كه هنرمند بهعهده گرفتهاست و وقتي خلق شد، دنيا را ميسازد؛ دنيا، زمين، و سنگ را توليد ميكند كه به خودي خود بيزحمت است، امّا كار هنري يك معنا از فرآيندي براي آزاد كردن حقيقت شيء است. پيداكردن حقيقت و تاريخ، منحصر به انسان است، برقرار كردن حقيقت در كار بهمعناي انكشاف ’بودني‘ است كه بوده و ديگر هم نخواهد بود.
شيء هنري، حقيقت كشف شده در درون خود را حفظ ميكند و همانگونه كه كار هنري تنها وقتي به منصه ظهور ميرسد كه كاشف و خالق داشته باشد، تنها وقتي حفظ ميشود كه محافظت شود. امّا حفاظت چيست؟ و چگونه ميتوان شيء (يا مفهومي) را حفظكرد؟
حفاظت در لغت بهمعناي جلوگيري از خرابشدن و تغيير كردن چيزي يا نگهداری شيء در شرايط مطلوب است تا از تغييرات در آن جلوگيري شود. امّا در معنای فلسفي وهنري آن چنان كه ديديم، نگهداشتن وحفظ حقيقتِ’بودن‘ شيء و جلوگيري از از بين رفتن شيء است و هر ساختن و خلقي خود نوعي حفاظت است، از آن جمله ’بودن‘ انسان است كه با حفاظت ايجاد ميشود و ادامه مييابد.
حفاظت در تفكر عرفاني بهمعناي نگهداري رمزهايي است كه ديگران نميدانند و فقط از راه دل دادن ميتوان به آنها دست يافت. انديشيدن براي يافتن راز و رمز امري است حضوري و وجداني كه فقط از مراقبه كه خود نوعي حفاظت است ميتوان آن را بهدستآورد.
درواقع حفاظت از راه حفاظت بهدست ميآيد، چنانچه در معناي حفظ در عرفان گفتهاند:
«به نزد اهل سلوك مراد از حفظ، سرّ نگهداشتن است و مراداز سرّ، حالات طاريه (روي آورنده) بر قلب و وقايع واقعة براي سالك و خصلتهاي الهي است كه همه اينها سرند.
حفظ از جمله اضافات است و اضافه معني رابطي است ميان مضاف و مضافاليه و سالك راست كه نظر دارد بر حقيقت محفوظ كه قلب باشد. (جنابذي، شرح كلمات باباطاهر، 152»[11].
در روانشناسي تربيت، معناي حفاظت به مفهوم هويت نزديك است، اين مفهوم به معناي درك ابعاد عميق و دروني يك چيز است در عين حالي كه ممكن است ظاهر آن تغيير كردهباشد. اصطلاح حفاظت را ”ژان پياژه“[12] اولين بار در روانشناسي بهكاربرد، او اين واژه را براي «درك اين موضوع كه هرچند ممكن است شكل و فرم اشياء تغيير كند، شيء هنوز هم ساير خصوصيات خود را حفظ ميكند، بهطوري كه ميتوان ’همان‘بودن را شناخت»[13] بهکار برد.
در واقع حفاظت شناخت خود اصلي يا حقيقت و رمز شيء در پشت ظاهر آن است، حفاظت پيش از آن كه يك كنش براي نگهداري و مرمت باشد يك مبحث شناختي است و براي حفظ يك شيء بايد آن را شناخت و درك كرد؛ حفاظتِ كار هنري نيز، به معناي درك دوباره حقيقت آن در دنياي جديد و نسبتهاي جديد است. هنر خود حافظ كشف حقيقت است و حفاظت، درك مجدد كشف است. حفاظت كاري هنري بر اثر هنري است و اثر هنري حفاظت شده، خود دوبار، حقيقت كشف شده دارد.
در نهايت حفاظت يا مرمّت آثار هنري، شناخت انكشاف حقيقت آن در شيء و نگهداري از حقيقت آن با توجه به شرايط فكري كنوني است و يافتن و ساختن جايگاهي براي حفظ آن و يادگيري از هنر آن است، كه اكنون به جاي ماندهاست. از اين ديدگاه تمام فعاليتها براي شناخت هنرهاي گذشتگان، حفاظت است و در همين راه است كه ’ميراثهاي فرهنگي‘ يا’ثروتهاي فرهنگي‘ بهعنوان سرچشمههای معرفت مطرح ميشوند و ماده و زمان اشياء بهعنوان عاملها و بسترهاي اصلي براي درك شيء يا حفاظت شيء به حساب ميآيند.
[1] . restoration
[2] . conservation
[3] . conservateur
[4] . نگاه کنیده به: The American Heritage Dictionary, CD Version, 1997; under «consrevator»
[5] . restaurateur
[6] . curator
[7] . preservation
[8] . چهار بخش عمده در نگهداري جديد (علمي) يك اثر عبارتند از : آ. پاكسازي (cleaning): كه در سادهترين معنا، حذف آن چيزهايي است كه بايد از شيء پاك شوند تا اصل شيء به ظهور برسد. در اين كنش انديشيده ميشود كه چه چيزي بايد حذف شود تا چه چيزي پاك شود و باقي بماند. ب. تثبيت يا استحكامبخشي (stabilization): در اين بخش به شناخت مفاهيم و قسمتهاي باقي مانده و پاكسازي شده شيء توجه ميشود و سعي ميشود كه آنچه كه باقي مانده، آنچنان بماند كه در خود شيء است. پ. تعمير ( repair ): در اين بخش اجزاء باقي ماده، بازشناسي شده و تلاش ميشود كه تمامي اجزاء به گونهاي در يك كل با هم ديده شوند كه شيء بايد آنگونه باشد. ت. مرمّت ( restoration ): كه در آن حيطهها و مفاهيم گمشده و از دست رفته (در گذر زمان) را مييابد و ميانديشد، آنچه گم شدهاست به شيء بازگردانده. (به نقل از ديكشنري هنر).
[9] . thing
[10] . tool
[11] . سجادي، سيدجعفر؛ فرهنگ و اصطلاحات و تعبيرات عرفاني؛ كتابخانه طهوري، تهران چاپ سوم، 1375، صص 2-32.
[12] . Jean Piaget (1896-1980)
[13] . پورافكاري، نصرتاللّه؛ فرهنگ جامع روانشناسي و روانپزشكي، فرهنگ معاصر، تهران، چاپ دوم 1376، جلد اول، ص 313.