برگرفته از کتاب «آشنایی با حفاظت از ساختمان‌های تاریخی» تالیف «مایکل فورسیث»

فصل پنجم

نویسنده: جرمی لیک

مترجم: سعید محمودکلایه

مقوله صیانت از محیط‌های مصنوع روستایی، درواقع واکنشی بود که در برابر تغییرات کلان مطرح شد. در دهه 1930 میلادی که بریتانیا کمترین جمعیت شاغل درزمینه کشاورزی را نسبت به سایر کشورهای اروپایی داشت، جنبش‌های محافظت از محیط‌زیست در قالب لابی‌های پرشمار تمام تلاش خود را برای بهبود دسترسی‌ها، توسعه حاشیه‌ای[1] و محدود کردن روند رو به گسترش ساخت‌وسازها به خرج رساند تا سبک زندگی نوین در امتداد چشم‌اندازها را به سمت‌وسوی پایدارسازی سوق دهد[2]. کشاورزی انگلستان در آن برهه زمانی به رکودی طولانی‌مدت دچار شد که با برداشت محصولات بی‌کیفیت و واردات محصولات ارزان‌قیمت در اواخر دهه 1870 میلادی آغاز و با بالا بردن تولیدات براثر فشارهای دولت در زمان جنگ به پایان رسید. بهره‌گیری از فن‌آوری‌های نوین و بازسازی صنعت کشاورزی باعث کاهش تعداد کارگران شاغل در حوزه کشاورزی از 7 درصد در دهه 1930 میلادی به 2 درصد در زمان حاضر شده است. بااین‌حال، دیدگاه‌های متخصصان در خصوص این تغییرات، مدت‌ها با چالش‌ها و تناقضاتی همراه بود؛ سال‌های آغازین پیدایش مکتب هنری رمانتیسیسم[3] در قرن نوزدهم با تنفری درونی نسبت به توسعه بیرونی شهرها و درواقع نسبت به بسیاری از زیرساخت‌ها نظیر جاده‌ها، تیرهای برق‌ و مواردی ازاین‌دست همراه بود، درحالی‌که وجود چنین زیرساخت‌هایی در حد وسیعی موجب حفظ تنوع و تداوم حیات جوامع و اقتصادهای روستایی، مهاجرت معکوس از مناطق شهری به روستاها و لذت بردن مردم از حومه شهرها شده بودند. مناطق ییلاقی حومه شهرها بیش‌ازپیش در حال تبدیل‌شدن به جلوه‌ای از میراث ملی و پناهگاهی برای درک زیبایی‌ها و آرامش در دنیای به‌سرعت در حال تغییر بودند؛ پاتریک ابرکرومبی[4] که احتمالاً تأثیرگذارترین منتقد دوران بین جنگ‌های اول و دوم جهانی بود، در سال 1934 میلادی درباره این مناطق می‌نویسد: این مناطق ترکیبی پیچیده متشکل از «طبیعت» و «فن‌آوری» هستند و نمی‌توان آن‌ها را به چشم «یک شیء موزه‌ای یا صومعه‌ای مخروبه که تنها می‌توان از آن محافظت کرده یا آن را مرمت نمود»[5] مشاهده نمود.

پس از گذشت هفتادسال وضعیت معیشت در مناطق روستایی دچار تغییرات اساسی شد و با گسترش پهنای باند اینترنت و دیگر فن‌آوری‌های ارتباطی، شاهد ایجاد تنوع در فعالیت‌های کشاورزی و غیر کشاورزی و افزایش قابلیت‌های مفید و لازم برای مشاغل خانگی بودیم؛ جنبه منفی قضیه آنجا بود که هم‌زمان با تحولات جهانی، افزایش هزینه‌های حمل‌ونقل و تأمین انرژی بر جامعه مسن روستایی که به حال خود رها شده بودند، فشار فزاینده‌ای را تحمیل کرد. حدود 47 درصد از مجموع آثار معرفی‌شده برای در فهرست آثار تاریخی در مناطق روستایی (روستاها، دهکده‌ها و ییلاقات پهناورتر) قرار دارند که به لحاظ پیشینه تاریخی، ماهیت، بستر قرارگیری و مشکلات پیش رو از تنوع زیادی برخوردارند[6]. اکثریت‌قریب‌به‌اتفاق این بناها دارای مالکیت خصوصی هستند. در طول 150 سال اخیر، معیارهای ارزیابی بناها با تغییراتی همراه بوده و بسیاری از بناهایی که از سوی کمیسیون‌های مسکن و مقامات تصمیم‌گیرنده محلی به‌عنوان بناهایی نامناسب برای زندگی شناخته شده بودند، اکنون کاملاً در مرکز توجه قرار دارند؛ امروزه در بازار املاک، این بناها ارزش بسیار زیادی یافته‌اند و طبیعتاً به‌طور روزافزون از سوی اقشار مرفه و همچنین طبقه متوسط (به‌صورت اجاره) جامعه مورداستفاده قرار می‌گیرند. بااین‌حال، آینده بسیاری از بناهای تاریخی دیگر که در مناطق ییلاقی وسیع‌تر قرار دارند، درگرو یافتن عملکردی جدید به‌جای کاربری اولیه آن‌هاست؛ لازم به ذکر است که ثبت این ابنیه به‌عنوان آثار تاریخی شاخص و ارزشمند به‌تنهایی راهگشا نبوده بلکه به مسائلی چون روند رو به رشد نقش آن‌ها در یک چشم‌انداز کلان و تغییر بافت جمعیتی و ساختار اجتماعی و اقتصادی روستاها نیز باید توجهات لازم صورت گیرد.

5 – 1 – ثبت در فهرست آثار تاریخی

با تصویب قانون برنامه‌ریزی شهری و روستایی[7] در سال 1944 میلادی، توجه به مقوله صیانت از بناها از طریق ثبت این آثار آغاز شد. در فصل یازده به پیشینه و توسعه این موضوع اشاره ‌شده است[8]، اما به‌طور خلاصه باید گفت که پوشش مناطق روستایی در اجرای این قانون متوازن نبوده است؛ به‌واسطه محدودیت‌های ناشی از سهمیه‌بندی بنزین در سال‌های آغازین پس از جنگ، ثبت بناها در بررسی‌های اولیه انجام‌شده به‌صورت جسته‌وگریخته پیش می‌رفت. به‌رغم اینکه طرح موسوم به «بررسی تکمیلی در سطح ملی[9]» در سال 1968 آغاز شده بود، اما مناطق روستایی به‌ندرت موردتوجه قرار داشتند، تا اینکه در سال 1982 و بر اساس طرح موسوم به «بررسی تکمیلی سریع[10]» بررسی محله به محله مناطق روستایی آغاز شد. بااینکه این اقدامات منجر به افزوده شدن بیش از 300 هزار بنا به فهرست آثار تاریخی شد، اما چالش‌های پیشرو عمدتاً ریشه در ماهیت آثار و درواقع خود محیط مصنوع داشتند:

  • بی‌ثباتی در تأمین اعتبارات موردنیاز و ماهیت ادواری این برنامه‌ها، ناگزیر موجب متفاوت شدن استانداردهای ثبت می‌شد؛ دامنه این تفاوت‌ها از برنامه‌هایی نظیر بررسی ناحیه دوون و کرنوال[11] که از اعتبارات مناسب برخوردار بوده و در آن فهرست جامعی از تمامی عناصر داخلی و خارجی موجود تهیه شد تا برداشت‌هایی با حداقل توصیفات که تنها با تمرکز بر شناسایی بناها برای تکمیل معیارهایی ثبت صورت گرفت، گسترده بود[12].
  • بررسی بناهای تاریخی هیچ‌گاه کامل نیست و نمی‌توان آن‌ها را «یک‌بار برای همیشه» مورد بررسی و ارزیابی قرار داد؛ برای مثال، وجود تغییرات در نمای خارجی، پوشش و ارتفاع سقف بنا می‌تواند مانع از تشخیص فضاهای داخلی قدیمی‌تر نظیر بخش‌های متعلق به قرون‌وسطی شود. برخی از انجمن‌های محلی، به‌ویژه آن دسته از انجمن‌هایی که از ابتدا در برنامه «بررسی تکمیلی سریع» مشارکت داشتند، از طریق تقاضا برای ثبت بناهای منفرد[13]، بیش از صد بنا را به فهرست بناهای ثبتی اضافه کردند. ماهیت انفعالی این شیوه از ثبت در فهرست آثار تاریخی، بی‌نیاز از اطلاع‌رسانی و تمرکز بر تلاش‌هایی برای شناخت وسیع‌تر و مدیریت بناهای تاریخی توسط مالکان، ساختمان‌سازها، مقامات محلی و امثال آن صورت می‌گرفت.
  • علاوه بر این، با تغییر نگرش‌ و درک افراد نسبت به موضوع، معیارهای لازم برای تشخیص شایستگی بنا به‌منظور ثبت در فهرست آثار تاریخی نیز تغییر می‌کرد که این موضوع باعث افزایش نیاز به از میان برداشتن فاصله بین جامعه دانشگاهی و نهادهای دست‌اندرکار در انتخاب و مدیریت بناهای تاریخی شد[14].

نیاز به چارچوب‌هایی برای ارزیابی متناسب با بناهای مختلف و کمبود رهنمودهای لازم برای این منظور، منجر به ایجاد شکافی میان رویکردهای تخصصی رو به رشد و نسبتاً نوپای مرتبط با بناهای تاریخی و رویکردهای باستان‌شناسانه نسبت به موضوع صیانت شد که البته انتشار سند راهنمای PPG16 در سال 1990 میلادی تغییراتی را در این خصوص به همراه داشت[15]. این سند توصیه‌هایی غیررسمی را در قالب رهنمودهایی برای برنامه‌ریزی تمامی آثار ارزشمند ملی (فارغ از قرار داشتن آن‌ها در فهرست آثار باستانی) ارائه نمود و درنتیجه منجر به گسترش سریع منابع مالی بخش باستان‌شناسی شد. پیام این سند مبنی بر توجه به باستان‌شناسی در فرایند برنامه‌ریزی، کاملاً روشن بود.

5 – 2 – ارزیابی موضوعی

از اواسط تا اواخر دهه 90 میلادی، برای مقابله با این مشکلات تلاش شد که انواع خاصی از بناهای تاریخی در معرض خطر به‌صورت موضوعی ثبت شوند؛ این رویکرد مستلزم انجام بررسی‌های لازم برای توسعه دامنه ثبت آثار و کسب شناختی مناسب از محیط‌های تاریخی و همچنین مدیریت پایدار آن در آینده بود؛ برای مثال، اتخاذ رویکرد موضوعی در بررسی سربازخانه‌های تاریخی مستلزم برقراری پیوند روشنی میان وضوح و شفافیت بوده و گزینه‌هایی برای بهره‌برداری مجدد و مزایای آن برای مشاغل و جوامع محلی ارائه می‌کرد. بسیاری از این محوطه‌ها برای انجام ساخت‌وساز فروخته شده بودند یا اینکه باهدف بهره‌گیری مجدد دستخوش تغییراتی در زیرساخت‌ها و عناصر کالبدی نظامی شده بودند؛ در چنین شرایطی، این طرح به‌جای پیشنهادهایی مبنی بر ساخت‌وسازهای جدید بر این موضوع تأکید داشت که می‌توان برای القای حس مکان از حمایت‌های قانونی بهره برد. به‌این‌ترتیب بسیاری از محوطه‌هایی که بناهای تاریخی موجود در آن‌ها در معرض خطر تخریب قرار داشتند، در اثر رهنمودهای حفاظتی به املاکی بدل شدند که هواخواهان بسیار زیادی داشتند. انتشار نتایج تحقیقات مورد استناد در بررسی‌های موضوعی، ازجمله دستاوردهای کلیدی در فرایند ثبت موضوعی بناهای تاریخی بود[16].

سایر تحقیقات مشابه نظیر مطالعات صورت گرفته درخصوص بناهای وابسته به مزارع و نمازخانه‌ها، باعث شد تا مطالعه با تمرکز صرف روی ثبت بناها جای خود را با بررسی و مطالعه مجموعه‌ای از موضوعات مختلف و پیچیده عوض کند. در اواخر دهه 1980 میلادی و هم‌زمان با مراحل انتهایی بررسی تکمیلی سریع، 150 نمازخانه تاریخی کورنیش[17]متعلق به‌تمامی فرقه‌ها (ازجمله 120 کلیسای متدیست[18]) به ثبت رسیده بودند؛ نتایج مطالعات صورت گرفته روی این بناها به‌طور کامل توسط شورای سلطنتی نمازخانه‌های شهرهای کوچک انتشار یافت[19]. با توجه به اینکه استمرار اقدامات صورت گرفته محل سؤال بود و ثبت تمامی این بناها در فهرست آثار درجه 2 مانع از دریافت کمک‌هزینه مالی از موسسه میراث انگلستان می‌شد، در سال 1993 میلادی کلیسای متودیست نسبت به فرایند انتخاب این بناها مراتب نگرانی شدید خود را به این موسسه اعلام داشت؛ علاوه بر این، تغییر کاربری برخی از نمونه‌های شاخص به عملکرد مسکونی و تغییراتی که برای این منظور در فضای داخلی این کلیساها صورت گرفته بود، آسیب‌های شدیدی را برای آن‌ها به همراه داشت. هدف اصلی از ارزیابی دوباره این کلیسا‌ها که طی پروژه بررسی سریع بیش از 700 نمازخانه به ثبت رسیده بودند، گرد‌آوری اطلاعات مربوط به بقایای کالبدی و لوازم و متعلقات این نمازخانه‌ها و توجه به چشم‌اندازها و بستر تاریخی‌ آن‌ها بود. بررسی‌های صورت گرفته باعث شد تا توجیه مناسبی در خصوص حذف برخی از این بناها از فهرست آثار تاریخی و ثبت نمونه‌های شاخص در فهرست آثار درجه 2 ممتاز (II*)[20] برای صیانت از نمونه‌های ارزشمند و اصیل صورت گیرد؛ همچنین با نگاهی به نتایج این بررسی‌ها، مزایای داشتن شناخت کامل از بناهای تاریخی در فرایند ثبت مشخص شد.

از دیگر دستاوردهای این مطالعات، ایجاد تصویری روشن از پویایی و انعطاف‌پذیری جنبش متودیستی[21] و میراث معماری بسیار متنوع آن بود و ازجمله پیامدهای آن بر رویکرد ما نسبت به این موضوع، اعمال تغییراتی در نمازخانه‌های تاریخی برای تأمین نیازهای حال و آینده جامعه مواجه با این آثار بود؛ بدون این تغییرات، احتمالاً باید شاهد تغییرات غیرمسئولانه در این بناها می‌بودیم. تقریباً تمامی نمازخانه‌های مربوط به اواخر قرن هجدهم و نیمه اول قرن نوزدهم دچار تغییراتی شده‌اند و یا الحاقات جدیدی به آن‌ها افزوده ‌شده یا بخش‌هایی از متعلقات آن‌ها حذف شده است؛ به‌این‌ترتیب، ذهنیت ناشی از بررسی‌های اولیه برای ثبت این بناها در فهرست آثار تاریخی و فهرست کمیته سلطنتی نمازخانه‌های شهرستان‌ها که قائل به عدم‌تغییر فضاهای داخلی بسیاری از نمازخانه‌های قرن نوزدهم بودند، کاملاً دگرگون شد. فضاهای داخلی یا فضاهای جنبی شمار بسیار کمی از این آثار بدون تغییر باقی ‌مانده و در تعداد بسیار محدودتری، هر دو فضا دست‌نخورده باقی مانده‌اند؛ برای مثال از بین 700 نمازخانه بررسی‌شده، تنها در 23 عدد از آن‌ها تمامی نیمکت‌ها و اتاقک‌های چوبی حفظ ‌شده بود. در این مطالعات کاملاً مشخص شد که این نمازخانه‌ها از تنوع بسیار زیادی به لحاظ ابعاد و سبک معماری، ماهیت و آرمان‌های اجتماعی برخوردارند و نمی‌توان آن‌ها را از دریچه رویکرد احیای کلیسای انجیلی ارزیابی نمود؛ همان‌گونه که در فصل دوم این کتاب بدان اشاره شد، حتی در اواخر قرن بیستم نیز چنین دیدگاهی بر نگاه مورخان معماری و افراد دیگری که ارزش‌گذاری معماری «راستین» مسیحی را انجام می‌دادند، حاکم بود.

از سوی دیگر، پراکندگی نمازخانه‌ها ارتباط نزدیکی با الگوهای استقراری دارد. مراکز متودیسم که از جنبش‌های پرطرفدار وابسته به کلیسای انجیلی بوده و بر دیگر اشکال دیانت مسیحی نیز تسلط داشت، در منطقه کورنیش[22] و مخصوصاً چشم‌اندازهای صنعتی روستایی بخش‌های مرکزی و غربی این منطقه، هیچ معادل دیگری در مقیاس ملی (به‌غیراز یک روستای معدنی در جنوب ولز) ندارد. پیام کاملاً روشن بود و آن اینکه علاوه بر لزوم بازشناسی نمونه‌های منحصر، شناخت کافی نسبت به دوره‌های تاریخی باید مبنای اقدامات کنونی و آتی موردنیاز در نمازخانه‌ها قرار گرفته و به تمایز ویژگی‌های منحصربه‌فرد چشم‌اندازها و درمجموع فرهنگ منطقه کورنیش کمک کند (تصویر 5 – 1).

نتایج این بررسی‌ها با همکاری کلیسای متودیست و واحد باستان‌شناسی کورنوال[23] منتشر شد و در جولای سال 2001 کنفرانسی با عنوان «کلیساهای کوچک: خیر یا شر؟»[24] برگزار شد[25]. در انتهای این کنفرانس یک جلسه مباحثه آزاد برگزار شد که جمع‌بندی‌های زیر حاصل آن است.

  • فضاهای خارجی در تمامی کلیساهای کوچک، اهمیت زیادی در حفظ ماهیت تاریخی این بناها داشته و در ایجاد وجه تمایز در مقیاس محلی بسیار تأثیرگذار هستند؛
  • ·        «میراث کلیساهای کوچک» چیزی بیش از محیط مصنوع صرف بوده و مواردی ازجمله موسیقی، صنایع‌دستی و مفهوم «ارتباط» را نیز در بر می‌گیرند؛
  • کلیساهای کوچک نقشی محوری در زندگی جوامع روستایی ایفا می‌کنند، اما در برخی از مناطق حمایت‌های اجتماعی کافی نبوده و در برخی مناطق دیگر، سرمایه‌گذاری‌های دولتی منجر به «بهره‌برداری بیش‌ازحد» یا «کنار گذاشتن» نمازخانه‌هایی شده است که کاملاً برای استفاده جوامع مناسب هستند؛
  • متخصصان حوزه میراث فرهنگی باید مواردی ازجمله لزوم ایجاد تغییرات اساسی در کلیساها به‌منظور سازمان‌دهی آیین مسیحی را برای نسل آتی و واگذاری تعداد بیشتری از ساختمان‌های نمازخانه‌ها (به‌ویژه مواردی که قابلیت استفاده عمومی را ندارند) به بازار مستغلات و همچنین پراکندگی این نمازخانه‌ها نسبت به کلیساهای متعلق به سایر فرقه‌ها (به‌ویژه کلیساهای انجیلی) را موردتوجه قرار دهند؛
  • محافظت از آثار تاریخی به همان شکل اولیه تنها برای بخش بسیار کوچکی از آن‌ها مناسب است[26]؛
  • معمولاً قرارگیری نمازخانه‌های کوچکی که فاقد دستورالعمل نگهداری بوده یا از کمک‌هزینه‌های اعطاشده به آثار شاخص در معرض خطر که عموماً در اختیار انجمن‌های کلیساهای کوچک گذاشته می‌شود محروم هستند، با مشکلاتی همراه بوده و نفعی برای این آثار به همراه نخواهد داشت؛
  • دیدگاهی بسیار رایج (البته نه در میان تمام افراد) وجود دارد که الگوهای نمازخانه‌های قدیمی تناسب چندانی با نیازهای مبلغین مذهبی و مراجعین امروزی ندارد؛
  • برای حفاظت بلندمدت از نمازخانه‌های تاریخی، وجود انجمن‌های کلیساهای کوچک ضرورت دارد و ازاین‌رو لازم است تا تعاملات مناسب‌تری میان برنامه ریزان و این انجمن‌ها صورت گیرد تا درعین‌حال که حفاظت و نگهداری به بنا و احترام نسبت به ارزش‌های آن صورت می‌گیرد، امکان انطباق و گسترش فضاهای لازم برای بهره‌برداران نیز فراهم شود.

پروژه مذکور به همراه اقداماتی که پس‌ازآن برای کلیساهای انجیلی صورت گرفت، بر ضرورت ارزیابی ‌کلیساهای متعلق به فرقه‌های مختلف مسیحیت و توجه به مسائلی چون تأمین اعتبارات لازم برای انجمن‌های وابسته به کلیسا و بررسی رویکردهای اتخاذشده برای انطباق و بهره‌برداری مجدد از این بناها تأکید داشتند؛ با این شکل از ارزیابی، امکان شناخت مناسب از محدودیت‌های موجود برای تغییرات و همچنین قابلیت‌های بنا برای انطباق و برآورده ساختن نیازها میسر می‌شود[27]. از سوی دیگر برداشت‌های موضوعی با نگاهی جامع، موجب افزایش نیاز به ادغام اطلاعات دانشگاهی با زبان عامه‌فهم و یکپارچه شدن با جریان اصلی جامعه و درک تخصصی از محیط تاریخی شده است، چراکه در غیر این صورت، تصویر درستی از تأثیرات محیط‌های مصنوع و تاریخی در تشریح جوامع گذشته و اقتصاد آن‌ها ایجاد نخواهد شد.

با انجام پروژه‌های موضوعی دیگر (به‌ویژه در محیط‌های نظامی و صنعتی) مشخص شد که مطالعه محیط‌های مصنوع را نمی‌توان به‌صورت مجزا از سایر رشته‌ها یا محیط‌ها و جوامع در مقیاس بزرگ‌تر، انجام داد (به فصل 6 مراجعه شود). این موضوع علاوه بر افزایش احساس نیاز به یک رویکرد چند رشته‌ای و هماهنگ برای رفع موانع موجود بین باستان‌شناسی و ثبت بناهای تاریخی، مشخص ساخت که شاخصه‌ها و ماهیت این آثار (در قالب بناهای یادمانی، بناهایی باقابلیت تغییر کاربری سازگار و محدوده‌های تاریخی) نوعی از مدیریت را به همراه خواهد داشت که به بهترین شکل ممکن آینده بلندمدت یک محوطه یا ساختار را تضمین می‌کند. به‌این‌ترتیب، مطالعه موضوعی فرودگاه‌ها (با تمرکز روی بناها) با درک این حقیقت همراه بود که علاوه بر لزوم بررسی این فضاها ازلحاظ عملکردی و به‌عنوان گروه‌هایی وابسته به یکدیگر، ارزیابی از این آثار نیز باید با شناخت جامع‌تری از اهمیت مکان و بستر قرارگیری صورت گیرد. درنتیجه، طی شناسایی و تعیین مناطق حفاظتی، تعیین تمامی محوطه‌های شاخص توسط مقامات محلی لازم دانسته شد و انتخاب آن‌ها در ارتباط با ارزشیابی ماهوی و بعضاً تعیین رهنمودهای مدیریتی، ضرورت یافت.

در طول مطالعه محوطه‌های دوران جنگ سرد[28]، چنین رویکردی اتخاذ شد؛ بااین‌حال برای مقابله با مشکلات مربوط به محدودیت‌های ابزاری در ارزیابی ساختمان، می‌توان از روش‌های راهبردی‌تر مدیریت منابع باستانی بهره برد. انتشار سند راهنمای PPG16 و پیاده‌سازی برنامه صیانت از بناهای یادمانی (MPP)[29] ازجمله مواردی بودند که به نحوه مدیریت این منابع کمک می‌کردند. این روند به ایجاد پرسش‌های چالش‌برانگیزی درخصوص نحوه تداوم تغییرات این محوطه‌ها و سازگارسازی آن‌ها مطرح شد؛ واقعیت آن بود که این طرح‌ها صرفاً روند تخریب چشم‌اندازهای تاریخی را به تصویر نمی‌کشید و قصد نقد آن را نداشت، بلکه به دنبال درک و مدیریت چشم‌اندازها به‌مثابه عنصری ریشه‌ای برای تداوم حیات آن‌ها بود[30]. تأثیرات بسیاری از این تغییرات در طول زمان تعدیل خواهد شد. برخی از آن‌ها برای کشاورزی اصلاح می‌شوند، مورد هجوم بوته‌های علف قرار می‌گیرند یا جهت انواع کاربری‌ها بازسازی می‌شوند. امروزه برخی از این چشم‌اندازها به منبع مهمی از حیات جانوری و گیاهی بدل شده است (نظیر محوطه متعلق به اسکادران یکم یگان پروازی پادشاهی بریتانیا در ندراوون[31] واقع در ویلتشیر[32] که در سال 1912 تأسیس شده بود) و بسیاری دیگر، ارزش والای خود را حفظ کرده و با زندگی جوامع اطرافشان گره خورده‌اند.

5 – 3 – اتخاذ رویکرد منسجم

اگرچه ارزیابی‌های موضوعی به بهبود ارتباطات میان بخش‌های مختلف و ایجاد حس اعتماد متقابل میان این بخش‌ها کمک می‌کرد، اما از لزوم داشتن روش‌های راهبردی‌تر که پیرامون خود موضوع باشد، چیزی کاسته نمی‌شود. در خصوص انتخاب و ثبت آثار که در حال حاضر 5 درصد از محیط‌های تاریخی و 2 درصد از محیط‌های مصنوع را شامل می‌شود، برای اجتناب از تضعیف اثربخشی یا جایگاه مردمی آن‌ها باید نهایت دقت و تمرکز را مبذول داشت. با پیاده‌سازی برنامه صیانت از بناهای یادمانی، پاسخ بسیاری از مسائلی که پیش‌ازاین توسط برنامه نقد و بررسی صیانت از میراث فرهنگی مطرح شده بود، داده شد؛ این مسائل شامل مواردی چون پیشنهاد برای ثبت تک اثر در ارتباط با سایر آثار، اهمیت توسعه ثبت محیط‌های تاریخی بر مبنای قانون و بسیاری ملاحظات بزرگ‌مقیاس تر، می‌شود. درواقع، نظر دولت بر این بود که هرگونه اصلاح در نظام صیانت از میراث فرهنگی باید به ارزش‌گذاری ماهیت کلی تمامیت محیط تاریخی و نکات برجسته تعیین‌شده، بازگردد[33]. بازتاب این مسئله را می‌توان در واکنش گروه‌های بزرگی از بازیگران اصلی حوزه املاک نظیر گروه‌های بازرگانی و گروه‌های اجتماعی، فعالان حوزه ساخت‌وساز، مالکان و مدیران اراضی و همچنین موسسه نظرسنجی موری مشاهده کرد؛ این افراد مدعی بودند که در انتخاب آثار به ریشه‌های کالبدی و زمینه قرارگیری در مقیاس منطقه‌ای، مسائل اجتماعی و نیاز به تغییر به‌درستی توجه نشده است و این امر مستلزم اتخاذ یک رویکرد منسجم است که تمامیت بستر را به‌درستی درک کرده و با جوامع محلی ارتباط تنگاتنگ داشته باشد[34]. در اینجا، مسئله صرفاً لزوم افزایش سرعت در پیاده‌سازی برنامه‌های کاربردی یا انتقاد از کمبود نیروی متخصص نیست که البته این موارد نیز در جای خود حائز اهمیت هستند[35]. موضوع اصلی، تولید اطلاعات لازم برای کسانی است که خارج از حوزه محیط تاریخی فعالیت می‌کنند؛ چراکه امروزه شاهد نتایج منفی فقدان این اطلاعات هستیم که خود را به شکل چالش‌های ناشی از اصول توسعه پایدار و نیاز به تحقق یکپارچه اهداف اقتصادی، اجتماعی و محیطی نشان می‌دهد[36].

برای به تصویر کشیدن این موضوع باید نحوه شکل‌گیری نگرش‌های جامع نسبت به مناطق پیرامونی شهرها در طی شصت سال گذشته را موردتوجه قرار داد[37]. با تصویب قانون کشاورزی در سال 1947 میلادی، یک چارچوب سیاسی در ارتباط با کمک‌هزینه‌ها و رهنمودهای دولتی برای بازسازی و تقویت تمامی جنبه‌های صنایع مرتبط با مزرعه‌داری پدید آمد. با توجه به اینکه کماکان چشم‌اندازهای زراعی حدود 80 درصد از مساحت اراضی بریتانیا را در اشغال خود داشتند، این قانون تأثیرات زیادی با خود به همراه داشت و حذف بوته‌های پرچین‌ها، استفاده از مواد شیمیایی و از بین رفتن مراتع و چمنزارهایی که ازلحاظ بوم‌شناختی بسیار غنی بودند بر گونه‌های گیاهی و جانوری تأثیر زیادی گذاشت. در دهه 1970 میلادی، نگرانی‌ها درخصوص انحرافات سوداگرایانه نسبت به کمک‌هزینه‌های بخش کشاورزی افزایش یافته و هم‌زمان، آگاهی افراد نسبت به تأثیر اعتبارات دولتی تولید-محور بر موضوعاتی نظیر حیات‌وحش، محیط‌زیست و حتی بافت اقتصادی و اجتماعی در جوامع روستایی افزایش یافت[38]. در سال 1986 میلادی، طرح مناطق حساس زیست‌محیطی مطرح شد و به‌رغم نگرانی‌های متفکرانی چون نان فیربرادر[39] نسبت به موفقیت این‌ طرح‌ها، تداوم طرح‌ها به‌واسطه ثبات محدوده‌های مذکور در درازمدت از بین نرفت و به‌این‌ترتیب، محدوده‌های تعیین‌شده و «مناطق فاقد کاربری[40]» بین آن‌ها تحت فشارهای شدیدی قرار گرفتند. این موضوع به تصویب نهایی رویکرد‌های منسجم‌تر برای مدیریت اراضی کمک کرد و همچنین، در گزارش کار[41] سال 2002 میلادی با موضوع مراحل آغازین طرح‌های پیشنهادی در محیط‌های کشاورزی، توصیه‌هایی برای تمامی روستاییان آماده شد و طرح‌های مربوط به مراحل بعدی روی مناطق و عناصری که از اولویت برخوردار بودند متمرکز شد[42]. طرح‌های مذکور در سال 2005 میلادی به تصویب رسیدند و در کنار آن انجام مجموعه‌ای از اقدامات هدفمند در محیط‌های تاریخی و طبیعی برای اراضی کشاورزی ضروری تشخیص داده شد؛ به همین ترتیب، این طرح‌ها و اراضی وابسته بدان در اولویت پرداخت کمک‌هزینه‌هایی موسوم به «جعبه سبز[43]» قرار گرفتند که خود از الزامات تجارت جهانی محسوب می‌شود؛ البته این بسته‌های تشویقی بخشی از سند موسوم به «ستون 2[44]» هستند که تنها رقم ناچیز 3.5 درصد از اعتبارات مربوط به سیاست‌های کشاورزی مشترک اتحادیه اروپا[45] را به خود اختصاص می‌دهند[46].

در واکنش به شکل‌گیری این اقدامات، رویکردهای جدیدی موسوم به ارزیابی ماهیت چشم‌اندازها و با هدف درک و مدیریت محیط مطرح شدند. تمرکز اولیه این رویکرد‌ها بر شناسایی «چشم‌اندازهای خاص» بود، اما در طول دهه 1990 میلادی به ابزاری برای برداشت تمامی چشم‌اندازها و متعاقباً آگاهی از تغییرات در مقیاس راهبردی و منظری و در سطحی به‌مراتب بالاتر از مناطق تعیین‌شده و محوطه‌های خصوصی، بدل شد. یکی از شناخته‌شده‌ترین این ابزارها در انگلستان، مجموعه‌ای متشکل از 159 حوزه با ماهیت مشترک است که محدوده هر یک با بررسی مؤلفه‌های مختلفی نظیر پوشش گیاهی، زمین‌شناسی، نوع خاک‌ها، عوارض زمین و الگوهای سکونت و مزارع تعیین و توسط مقامات محلی، به مقیاس مناسب به مقیاسی مناسب‌تر تعمیم داده شد[47]. این محدوده‌هایی که اشتراکات ماهوی دارند به‌عنوان چارچوبی برای کسب رهنمودهای لازم به کار گرفته شدند و با تمرکز روی محیط‌های کشاورزی، منابع بالقوه جدید هدف‌گذاری شدند؛ همچنین در طرح موسوم به سرشماری کیفی مناطق ییلاقی (CQC)[48] نیز از گزارش تغییرات در ییلاقات مذکور استقبال به عمل آمد.

بااین‌حال، موضوعی که فقدان آن در فرایند ارزیابی ماهیت چشم‌اندازها کاملاً احساس می‌شد، درک صحیح از مقوله «تاریخ» در این محیط‌ها (به‌جای محیط‌های تاریخی) بود که به‌نوعی فارغ از بوم‌شناسی و چشم‌انداز کالبدی است. نشر مطالب مختلف دراین‌ارتباط باعث شد تا سطح آگاهی درخصوص تعامل نزدیک میان رویکردهای تاریخی، باستان‌شناسانه و بوم شناسانه نسبت به چشم‌اندازهای گذشته، حال و آینده‌ به شکل روزافزونی ارتقا یابد[49]. این آگاهی درنهایت به جریان اصلی برنامه‌ریزی محیطی و فضایی، سایر گرایش‌ها و تخصص‌ها و همچنین جوامع محلی در شناخت داشته‌های خود در یک بستر کلان‌مقیاس تر کمک کرد. این موضوع به‌مثابه ابزاری برای شناخت محیط پیرامون (به‌عنوان محصولی از تغییرات گذشته) و موضوعات واجد اهمیت و همچنین چرایی اهمیت آن‌ها عمل کرد[50].

به‌این‌ترتیب دو پروژه مهمی که به سفارش موسسه میراث انگلستان با هدف شناسایی مهم‌ترین چشم‌اندازها و بررسی انواع سکونتگاه جهت تعیین هویت آن‌ها تعریف شده بود، فراتر از اهداف اولیه توسعه یافت. طرح نخست با عنوان اطلس سکونت‌گاه‌های روستایی انگلستان (2000) که توسط رابرتس و راتمل[51] و بر اساس اقدامات نسل‌های گذشته پژوهشگران تهیه شد، به دنبال یافتن الگوی زیستگاه‌ها در سراسر چشم‌اندازهای انگلستان به‌عنوان پایه‌ای برای تحلیل و برداشت مناطق شاخص بود و به‌تبع، پرسش‌های چالش‌برانگیزی را درباره توسعه تاریخی زیستگاه‌ها و کاربری مناطق مطرح می‌کرد. دومین طرح، مطالعات تکمیلی بود که در ارتباط با پروژه نخست و با عنوان بررسی ویژگی‌های چشم‌اندازهای تاریخی (HLC)[52] اجرا شد. این طرح که از سوی موسسه میراث انگلستان و با همکاری گروه‌های باستان‌شناسی مستقر در شهرستان‌ها اجرا شده است، فرایندی «بالا به پایین» برای ارزیابی محسوب می‌شود که از نقشه‌های قدیمی و جدید و همچنین عکس‌های هوایی برای معرفی چگونگی تحول چشم‌اندازها در طول زمان استفاده می‌کند. این کار را از طریق شناسایی الگوی کنونی مرزبندی مزارع و جنگل‌ها و مواردی ازاین‌دست در یک منطقه مشخص و همچنین تشخیص بقایای چشم‌اندازهای اولیه صورت می‌گیرد. به‌کارگیری فن‌آوری نقشه‌برداری سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) برای این منظور از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است؛ این فناوری امکان تجزیه‌وتحلیل مجموعه‌ داده‌های مکانی متفاوتی را فراهم می‌کند که با هدف ثبت و ضبط ویژگی‌های شاخصی نظیر منحنی «S معکوس» که نشان‌دهنده خطوط شخم‌زنی در قرون‌وسطی هستند و همچنین الگوهای منظمی که از اواخر قرن 17 تا قرن 19 توسط نقشه‌برداران ترسیم می‌شدند، گردآوری شده و درنهایت توصیفاتی را از انواع چشم‌اندازها به دست می‌دهد.

همانند طرح برداشت گسترده شهری (پروژه‌ای مشابه که در حوزه شهری تعریف شد) که در آن شهرهای کوچک و مناطق شهری بزرگ‌مقیاس[53] مورد بررسی قرار می‌گیرند، عملکرد طرح بررسی ویژگی‌های چشم‌اندازهای تاریخی (HLC) نیز در مقیاس‌های بزرگ، بهتر از سطوح خرد و جزئیات تفصیلی است؛ بااین‌حال، طرح مذکور امکان برداشت تغییرات تاریخی مناطق گسترده‌ای را فراهم می‌ساخت و با استناد به این برداشت‌ها، امکان ثبت داده‌های مرتبط با میراث فرهنگی به‌گونه‌ای تأمین می‌شد که با روش‌های سنتی برداشت امکان دستیابی به این نتایج میسر نبود. به‌این‌ترتیب، اقداماتی باهدف پیشنهاد گزینه‌های آگاهانه‌تر برای توسعه روستاها و مناطق نیمه‌شهری منطقه میلتون کینس[54] و مناطق بین هارلو و استنستید[55] صورت گرفت که ابتدا روی پراکندگی فضایی ساختمان‌ها محوطه‌های ثبتی متمرکز بود و بعدها، با هدف بررسی ویژگی‌های محوطه‌ها برای آگاهی از تغییرات تاریخی، ماهیت و میزان حساسیت نسبت به تغییرات در کل محیط تاریخی توسعه یافت[56]. امروزه از اطلاعات حاصل از طرح بررسی ویژگی‌های چشم‌اندازهای تاریخی، به‌عنوان ابزاری برای آگاهانه سازی انواع راهبردهای پیشنهادی حفاظت و ارتقای کیفی، برنامه‌ریزی راهبردی مرتبط با کاربری اراضی، برنامه‌های مطالعاتی و طرح‌های خلاقانه مشابه استفاده می‌شود؛ این فرایند با تأکید بر اهمیت فعالیت‌های انسانی (گذشته و امروز) و نگرش ما نسبت به چشم‌اندازها و تأثیر تنوع طبیعی و کالبدی آن‌ها در زندگی و شکل صورت می‌گیرد.

این رویکرد پرسش محور را می‌توان با روش‌های استنتاجی برخی از تخصص‌های تاریخ‌شناسی قیاس کرد؛ برای مثال، روش‌هایی که یک مورخ بنا برای ادراک چشم‌انداز یک خیابان یا خانه رعیتی به کار می‌گیرد و بر اساس روش‌های مذکور، تمایزات بین تاریخ و سبک‌های معماری را بر مبنای ویژگی‌های نماها و سرنخ‌های مربوط به دوره‌های اولیه شکل‌گیری تاریخی و با استفاده از شکل پلان، محل قرارگیری پشته‌ها و سایر عوارض، تشخیص می‌دهد. معمولاً برداشت‌های میدانی با مزاحمت‌هایی برای ملاک همراه است و از سوی دیگر، در بررسی‌های جامع هیچ‌گاه منابع مالی لازم برای آن در نظر گرفته نمی‌شود. باوجود اقدامات صورت گرفته از سوی بسیاری از افراد و گروه‌های مختلف، مستندات چندانی در خصوص محیط‌های تاریخی واقع در مناطق ییلاقی وجود نداشته و اطلاعات موجود به مستندات مربوط به بناهای ثبتی محدود می‌شود. عموم جامعه از ارزش و اهمیت بسیار زیاد مستندنگاری و مراکز اسناد اطلاع چندانی ندارند و نمی‌دانند که از طریق این اسناد است که می‌توان چارچوبی متعالی برای آزمودن و تصحیح نتایج فراهم کرد و متعاقباً، ارزش‌افزوده بیشتری را برای کارفرما و کل جامعه فراهم ساخت[57]. پیامد این بی‌تفاوتی نسبت به مستندنگاری دقیق و مراکز اسناد پربار، استفاده از اطلاعات نادرست برای مدیریت تغییرات، تخصیص امکانات یا تعیین تمایزات ماهوی در مقیاس محلی است. روش صحیح آن است که به‌جای محدودسازی خود متأثر از آنچه نمی‌دانیم، باید دانسته‌های خود را گردآوری نموده و پرسش‌هایی را در خصوص ماهیت، توسعه و قابلیت‌های مطالعاتی ساختمان‌ها در مقیاس چشم‌انداز مطرح کنیم. ثبت داده‌ها در سیستم اطلاعات جغرافیایی می‌تواند به ما در مطالعه آگاهانه محیط‌های تاریخی کمک نماید (تصویر 5 – 2).

باوجوداینکه در سال‌های اخیر مفهوم تعیین و کسب ارزش‌های عمومی و تقویت این ارزش‌ها برای توسعه و ایجاد تغییرات در مکان‌ها و محوطه‌ها بسط پیدا کرده است، اما بخش فعال در محیط‌های تاریخی با در ارتباط با آن منفعلانه عمل کرده است. همان‌گونه که آدریان فورتی[58] در مقاله خود پیرامون معماری دوران پس از جنگ بدان اشاره نموده است، این مسئله به‌طور خاص در مورد بنا‌هایی صادق است که در آن‌ها، مورخان معماری عمدتاً به دنبال توصیف «موضوعات خاص مرتبط با معماری بنا» و توسعه شیوه عمل‌گرایی بوده‌اند و کمتر به مقوله «درک کالبدی ما نسبت به اشیاء» و در تقابل با چشم‌اندازها، توجه کرده‌اند. جوامع محلی برای نقش محیط‌های مصنوع در ایجاد حس مکان اهمیت بسیار زیادی قائل هستند، بااین‌حال این آژانس مناطق ییلاقی است که (به‌جای موسسه میراث انگلستان) شمار زیادی از طرح‌های همپوشاننده جامعه‌محور ازجمله طرح‌های روستاهای سرزنده[59]، برنامه‌های محله‌ای[60]، ارزیابی روستاها[61] و بیانیه طراحی در روستا[62] را به اجرا درآورد؛ هدف اصلی از این طرح‌ها ایجاد پیوند میان ویژگی‌های وضع موجود (شکل و نحوه توسعه سکونتگاه‌ها و محیط مصنوع) و توسعه‌های جدید (به شکل قابل‌قبول و پایدار) و توجه به برنامه‌های محله‌ای شناسایی ارزش‌ها، مشکلات و فرصت‌ها بوده است.

علاوه بر این، امروزه شاهد مقبولیت روزافزون «بیانیه چشم‌انداز اروپا»[63] هستیم که در آن مفهوم چشم‌انداز به این صورت بیان شده است: «یک منطقه به همان صورت که در ذهن مردم نقش می‌بندد و ماهیت آن متأثر از کنش و واکنش میان عوامل انسانی یا طبیعی است»؛ دولت بریتانیا در بیانیه فوریه 2006 میلادی خود به نقش حیاتی ادراک مردم و متخصصان به‌مثابه ذات مناظر یا ماهیت تاریخی و معمارانه آن اشاره کرده است. درواقع این بیانیه به معنای آن است که ارزش‌های حقیقی هر چیز بیش از آنکه در خود موضوع خاص مستتر باشند، از سوی مردم به آن‌ها نسبت داده می‌شود[64]؛ برای مثال، تغییر نگرش نسبت به معماری سبک ویکتوریایی باعث گشایش راهی برای شناسایی روش‌های جدید برقراری ارتباط میان انواع ارزش‌های کاربردی یک محوطه یا چشم‌انداز و توجه به گزینه‌های پیشنهادی برای تغییرات طی تدوین طرح جامع شده است. به‌عنوان نمونه می‌توان به استفاده از مشاوره عمومی در تهیه پیش‌نویس نهایی گزارش ارزش‌گذاری و الحاق آن به طرح جامع و طرح مدیریت حفاظتی مرکز مشهور رمزیابی واقع در بلچلی پارک[65] اشاره کرد؛ در این پروژه، از توصیه‌های مذکور برای دستیابی به چارچوبی منعطف و متمرکز بر محدوده برای روند توسعه و بازسازی (در مواقع نیاز) استفاده شد و به‌این‌ترتیب اعتماد مالکان، مقامات محلی و سرمایه‌گذاران بالقوه را نسبت به این طرح جلب نموده و آن‌ها را برای سرمایه‌گذاری در محوطه تشویق کرد. راهکارهای جدیدی برای بررسی ویژگی‌های بسترهای شهری نظیر لینکولن[66] ایجاد شده است که دارای قابلیت‌های قابل‌توجهی برای روشن ساختن سمت‌وسوی اقدامات آینده‌ هستند و از ظرفیت لازم برای تأثیرگذاری روی برنامه‌ریزی، شناسایی مناطق دارای اولویت برای انجام مطالعات و همچنین شمول شمار بیشتری از جامعه برخوردار است[67].

ازآنجاکه سند چارچوب سیاست برنامه‌ریزی ملی[68] موضع‌گیری ملایم‌تری نسبت به دستورالعمل‌های مصوبی چون سند توسعه روستایی (مصوب 1997)، سند راهنمای PPG7 و نهایتاً گزارش لوح سفید روستایی[69] دارد، از اهمیت بالایی برخوردار است؛ در این سند بر مواردی چون طراحی باکیفیت‌تر و استفاده بیشتر از رهنمودهای متکی بر شواهد و ویژگی‌های محلی تأکید شده است و در دستورالعمل‌های ویژه آن، بر تکمیل فرایند صیانت از طریق پیشنهاد برای ثبت تأکید شده است[70]. در سند راهنمای PPG 15 مصوب سال 1994 آمده است که مقامات برنامه‌ریزی محلی، «موظف‌اند به‌جای تمرکز روی یک منطقه انتخاب‌شده، ابعاد تاریخی مناظر را به‌مثابه یک مجموعه در نظر گیرند». بدین ترتیب بیانیه شماره 1 سند چارچوب سیاست برنامه‌ریزی (دستیابی به توسعه پایدار[71]) به‌وضوح بیان می‌کرد که «تائید طراحی‌هایی که ارتباط مناسبی با بستر خود ندارد یا از فرصت‌های موجود برای بهبود ماهیت یا کیفیت یک منطقه و عملکرد آن بهره نمی‌برد، مجاز نیست» و مطابق با سند راهنمای PPS7 (توسعه پایدار در مناطق روستایی[72])، ضروری است تا سیاست‌ها در یک مقیاس محلی «نیاز به محافظت یا صیانت از بناهای واجد اهمیت، ارزش‌های تاریخی یا معمارانه را در نظر گرفته و در صورت عدم وجود چنین ارزش‌هایی، بناهایی که در شکل‌گیری هویت محلی سهیم هستند را شامل شوند». (PPS7, 19).

لزوم طراحی مناسب و آگاهانه (با درک چارچوب و ویژگی‌های محلی) که با دستورالعمل وزارت اداره امور جوامع محلی درخصوص تغییرات سیستم کنترل توسعه[73] (اوت 2006 میلادی) اجرایی شد، با دستورالعمل انجمن سی.ای.بی.ای (CABE) تقویت یافت. امروزه در مراحل ابتدایی طرح، پیشنهاد‌های متقاضیان مشارکت درخصوص طراحی و دسترسی دریافت می‌شود؛ این کار به‌منظور تبیین نحوه انجام فرایند طراحی آگاهانه بر اساس شناخت مناسب از شرایط و ویژگی‌های محلی است. مکمل این روند رو به توسعه، داشتن چارچوب سیستم برنامه‌ریزی است که در قانون برنامه‌ریزی و خرید اجباری (مصوب سال 2004)، این مهم به دست آمد. امروزه یکی از ابزارهای کلیدی برای مدیریت و حفظ ارزش‌های محیطی، اجتماعی و اقتصادی در مناطق روستایی، سند (PPS11) با عنوان استراتژی‌های مکانی-منطقه‌ای و اسناد توسعه محلی[74] است. هر یک از اسناد توسعه محلی شامل یک استراتژی اصلی، اسناد برنامه‌ریزی تکمیلی، سیاست‌های مبتنی بر مکان‌های خاص و برنامه‌های اجرایی و همچنین بیانیه‌های مشارکت اجتماعی هستند که هدف از آن‌ها فراهم ساختن امکان مشارکت جوامع محلی در فرایند برنامه‌ریزی و آگاه‌سازی آن‌ها در همین راستا است. بدین معنا که جامعه باید بداند احیاء تنها در صورتی به پایداری بلندمدت منجر خواهد شد که مشارکت جوامع محلی را به‌عنوان پشتیبان در کنار خود داشته باشد، چراکه این جوامع نقشی حیاتی در بهبود محیط‌های پیرامونی خود ایفا می‌کنند.

5 – 4 – ساختمان‌های وابسته به مزرعه[75]

انتخاب ابنیه و ساختمان‌های مجاور مزارع به‌عنوان نمونه‌های مطالعاتی، به نحوه خلق چنین رویکردهایی در قبال حفاظت از مناطق روستایی کمک می‌کند. در سال‌های پس از دهه 1950 میلادی و با توسعه و بازسازی صنایع مرتبط با بخش کشاورزی، ادغام مزارع‌ و تغییر استانداردهای رفاهی برای حیوانات، روند فروش بناهای وابسته به مزارع سنتی شتاب بیشتری یافته است. طی بررسی‌هایی که در اواسط دهه 1990 میلادی در خصوص بناهای در معرض خطر صورت گرفت، مشخص شد که بناهای تاریخی وابسته به مزارع به‌واسطه عواملی چون متروکه شدن این بناها و تغییر کاربری نامناسب، بیش از سایر بناهای روستایی در معرض خطر قرار داشتند. بررسی‌های موضوعی برای ثبت بناهای تاریخی که با مشارکت مالکان و سایر افراد و با تمرکز بر تهیه فهرست‌هایی از انواع نمونه‌ها صورت می‌گرفت، به‌عنوان ابزاری اولیه برای مقابله با این مشکلات در نظر گرفته شد و شهرستان نورفولک[76] به‌عنوان یک ایالت آزمایشی برای این منظور انتخاب شد. در این طرح، فهرست آثار ثبتی منطقه (متعلق به اوایل دهه 1980 میلادی) با نتایج بررسی‌های دقیق مرکز مطالعات ایست انجلین[77] (بین سال‌های 7-1986) مقایسه شده و موارد متضاد بررسی شدند. تجزیه‌وتحلیل این فهرست‌ها حاکی از آن بود که خسارت وارده به انبارها از سایر انواع بناها به‌مراتب بیشتر بوده و رهنمودهای کافی برای برنامه‌ریزی صحیح پیرامون این‌گونه از انواع بناها وجود ندارد؛ همچنین در نتیجه این بررسی‌ها مشخص شد که تمامی بناهای مزرعه‌ای، بیانی از روند توسعه سنت‌های مزرعه‌داری منطقه‌ای را در خود مستتر دارند (تصویر 5 – 3).

بااین‌حال، در این بررسی‌ها بیش‌ازپیش مشخص شد که این روند، مسیری پایدار و روبه‌جلو نبوده است. با توجه به منابع موجود، این فرایند بیش‌ازحد زمان‌بر[78] بوده و بیشتر بر حفاظت از تعداد اندکی از بنا‌ها و مجموعه ساختمان‌های مزرعه‌ای متمرکز بود؛ درحالی‌که این توقع وجود داشت که برنامه مذکور روی مسائل کلیدی مورد انتظار نظیر بستری گسترده‌تر از تغییر و تحولات روستایی یا اطلاع‌رسانی در خصوص نحوه مدیریت تمامی منابع برای احیای روستاها و وظایف سایر بنگاه‌ها و سازمان‌ها متمرکز شود. در اینجا کمبود بستر بسیار مهمی که در آن تصمیم‌گیری آگاهانه در مورد انتخاب و مدیریت ثبت بناها در آینده صورت گیرد یا در مورد محرک‌های توسعه اطلاع‌رسانی شود، کاملاً احساس می‌شد؛ علاوه بر این، نگرانی‌هایی نیز در خصوص نارسایی‌های خط‌مشی‌های کنونی وجود داشت. در روند انتخاب آثار برای ثبت در فهرست آثار ملی، اغلب آثاری که قابلیت انتخاب به‌عنوان بناهای «تاریخی» را دارند یا آثاری که به ایجاد تمایز و هویت محلی کمک می‌کنند، به کنار گذاشته می‌شدند. به‌رغم سیاست‌هایی که از سوی موسسه میراث انگلستان و مقامات محلی برای مقابله با تغییر کاربری بناها به مسکونی تعیین شده است، مشخص شد که در چارچوب سیستم برنامه‌ریزی که از زمان گزارش اسکات[79] در سال 1942 و قانون برنامه‌ریزی شهری و روستایی (مصوب سال 1947 میلادی) برای مقاومت در برابر توسعه‌های جدید در حومه شهرها طراحی شده بود، بناهای ثبتی متروکه از ارزش اقتصادی بالایی برخوردار بودند و درواقع مستعد اعمال تغییراتی بودند که اغلب با کیفیت پایینی نیز اجرا می‌شدند. حتی طرح‌های با کیفیت بالاتر نیز ممکن است منجر به تجربه «مرگی همراه با جراحات فراوان» شوند که معمولاً ناشی از اقدامات جزئی اما آسیب‌رسان است[80]؛ برخی از مسئولان محلی متصدی امر حفاظت نیز در خصوص خارج شدن بناهای مزرعه‌ای تغییر کاربری یافته از فهرست آثار تاریخی ابراز نگرانی می‌کردند، زیرا بر این باور بودند که راهکارهای طراحی ناشی از مبادلات اندیشه‌ای ایشان، از هویت و کالبد بناهای شاخص محافظت خواهد نمود. درنهایت مشخص شد که تأکید بر جنبه‌های زیبایی شناسانه به‌جای جنبه‌های «باستان‌شناسانه» و ملاحظات منظری در فرایند خروج آثار از فهرست آثار ملی، این خطر را به همراه خواهد داشت که در عزم مقامات محلی در تأمین منابع لازم برای حفاظت صحیح از این آثار خلل ایجاد شود.

این نگرانی‌ها منجر به تدوین برنامه «ابنیه تاریخی وابسته به مزارع» شد؛ طرح رسیدگی و ارزیابی به سفارش دانشگاه گلوکسترشایر[81] و توسط سازمان میراث انگلستان و آژانس مناطق پیرامون شهری[82] اجرا شد. این طرح باعث ایجاد بینش ارزشمندی نسبت به ماهیت آثار ثبت‌شده، مؤلفه‌های تأثیرگذار بر آن‌ها و میزان اثرگذاری سیاست‌های رایج شد[83]. این انتظار می‌رود که طی ده الی بیست سال آینده شاهد کاهش چشمگیر تعداد ابنیه وابسته به مزارع باشیم؛ چراکه در حال حاضر یک‌سوم از مزرعه‌داران خواهان اعمال تغییرات در بناهای خود هستند و دوسوم دیگر نیز درصدد هستند تا ابنیه وابسته به مزارع خود را به فروش برسانند. از دهه 1980 میلادی تاکنون شاهد درخواست مجوز برای مداخله روی حدود 57 درصد از محوطه‌های قرارگیری ابنیه وابسته به مزارع هستیم و 90 درصد از درخواست‌های واصله برای بناهای ثبت‌شده و مسکونی (خانه‌ها و کلبه‌های مزرعه‌ای)، در حقیقت به دنبال مداخله در بناهای مزرعه‌ای واقع در حیاط‌های این آثار بوده است. فشارهای جهانی در خصوص زراعت که امروزه کمتر از 1 درصد از تولید ناخالص ملی را شامل می‌شود، طی چند سال آینده افزایش خواهد یافت و این امر در اراضی مرتفع به‌مراتب بیشتر خواهد بود؛ از سوی دیگر، به‌رغم سیاست‌های مشوق عملکردهای اقتصادی، اکثریت قریب به‌اتفاق مجوزها برای تغییر کاربری ساختمان‌های کارگری به بناهای مسکونی دائمی (71 درصد) صادرشده و تنها 15 درصد از این مجوزها به کاربری‌های تجاری اختصاص داشت. شواهد تصویری نیز حاکی از آن بودند که از بین بیش از 30 درصد از بناهای ثبتی که تا سال 2004 میلادی با اعمال تغییراتی همراه بوده‌اند، تقریباً کاربری تمامی آن‌ها به مسکونی تبدیل شده است و با توجه به کاهش میزان تغییرات در پارک‌های ملی، این نرخ تغییرات تا حدود کمی متفاوت از میانگین ملی در مناطق واجد زیبایی‌های طبیعی برجسته و به‌ویژه مناطق شهری با دسترسی مناسب بود[84]. بر این اساس، علاوه بر نیاز به یک چارچوب سیاست‌گذاری دقیق، تأکید بیشتر بر کیفیت اقدامات و همچنین آگاهی نسبت به اهمیت تنوع محلی و منطقه‌ای بناها، چشم‌اندازها و مؤلفه‌های تأثیرگذار بر تغییرات باید جایگزین توجه صرف به نوع تغییر کاربری شود. نتایج برخی از تحقیقات صورت گرفته با مضمون ارزیابی نگرش‌های افراد تأثیرگذار در فرایند تغییر کاربری، حاکی از آن بود که باوجود مقبولیت عمومی ارزش‌های تاریخی و مناظر بناهای مزرعه‌ای، دانش محدود و راهنمایی‌های نامناسب منجر به تأسی از روش‌های پیچیده و متناقض برای ارزیابی ماهیت، اهمیت و ظرفیت بنا برای اعمال تغییرات می‌شود.

در سال 2006 میلادی، نسخه بازبینی‌شده دستورالعمل راهنمای سیاست‌گذاری برای بناهای سنتی مزرعه‌ای منتشر شد و در آن، شاهد عقب‌نشینی نسبی در برابر صنعت کشاورزی و ارائه پیشنهاد‌هایی درخصوص افزایش تعداد بناهای مزرعه‌ای بودیم؛ همچنین، در این دستورالعمل توجه ویژه‌ای به مقوله کاربست راهکارهای موفق برای تغییر کاربری و کسب درک صحیح از ماهیت محلی و منطقه‌ای بناها (در الگوهای استقرار و چشم‌انداز و در انواع بناها و ساختمان‌های مزرعه‌ای) و میزان حساسیت آن‌ها نسبت به اعمال تغییرات شده است[85]. در این دستورالعمل، یک راهنمای تفصیلی در زمینه بهره‌برداری مجدد و مناسب از بناهای مزرعه‌ای وجود دارد که به مسائلی چون کیفیت طراحی در بناهای معاصر و سنتی و توجه به مواردی نظیر جزئیات، مصالح، استادکاران و جانمایی مناسب بناها می‌پردازد[86].

از دیگر موارد استنتاج شده از طرح رسیدگی و ارزیابی باید به این مسئله اشاره کرد که دستورالعمل‌های راهنمای برنامه‌ریزی محلی و منطقه‌ای در اغلب موارد، در مواجهه با موضوع تغییر کاربری به دستورالعمل راهنمای ملی ارجاع می‌دهند که این مسئله نشان‌دهنده دانش محدود این اسناد نسبت به ماهیت و طبیعت بناهای مزرعه‌ای (چه در مقیاس محلی و چه در مقیاس بستر قرارگیری) است؛ البته این موضوع تا حدودی ناشی این تصور مقامات محلی بود که در صورت سرپیچی از دستورالعمل راهنمای برنامه‌ریزی ملی، از سوی مقامات بالادستی‌ها به چالش کشیده خواهند شد. به‌این‌ترتیب، ما با دو عامل بازدارنده دانش محدود نسبت به بناهای مزرعه‌ای تاریخی در بافت پیرامونی و بستر قرارگیری آن‌ها و فقدان یک چارچوب پایدار برای شناخت و ارزش‌گذاری بناهای مزرعه‌ای و ساختمان‌های پیرامونی مواجه هستیم؛ این دو عامل، مانع از توجه صحیح به مسائل و مشکلات بالقوه در آغاز یک پروژه یا مرحله‌ای پیش از درخواست تغییرات می‌شوند. از سوی دیگر، شناخت صحیح نسبت به ابنیه مزرعه‌ای تاریخی در بستر قرارگیری آن‌ها (مقیاس خرد و کلان) به مواردی نظیر اعطای کمک‌هزینه‌های مالی به عناصر و مناطق واجد اولویت و تدوین سیاست‌های محلی نیز کمک خواهد کرد[87]. پس از مشاوره با شماری از ذینفعان، توجه به موارد زیر نیز در تدوین این دستورالعمل راهنما ضروری دانسته شد:

  • کاربست و به‌روزرسانی آن‌ها به‌آسانی امکان‌پذیر باشد و بناهای غیر ثبتی را که از ارزشی هم‌تراز با ساختمان‌های ثبت‌شده برخوردارند را نیز در بر گیرد؛
  • انواع بنا‌ها و تأسیسات ارزشمند وابسته به مزارع را در بستر محلی، منطقه‌ای و ملی آن‌ها موردتوجه قرار دهد؛
  • درک صحیحی نسبت به ماهیت و بستر قرارگیری به‌منظور اولویت‌بندی، هدف‌گذاری و نظارت بر کمک‌هزینه‌های مالی داشته باشد؛
  • روی مناطقی که از اولویت بیشتری برای مطالعه و پایش، حفاظت، مرمت و بهبود کیفیت برخوردار هستند، تأکید بیشتری داشته باشد؛
  • در صورت نیاز، برای کاربران امکان تصمیم‌گیری آگاهانه در خصوص اولویت‌بندی کمک‌هزینه‌ها و گزینه‌های پیشنهادی برای بهره‌برداری پایدار از ساختمان‌های روستایی را فراهم سازد.

به این ترتب، بدیهی است که به برنامه‌ها و راهکارهای سازگار و روشن جدیدی نیاز است تا بتوان شناخت لازم برای توسعه سیاست‌های برنامه‌ریزی محلی را به دست آورده و رهنمودهای لازم برای ساختمان‌های روستایی را بر اساس درک صحیح از ماهیت و بستر قرارگیری آن‌ها و مبتنی بر اهداف خرد تا کلان ارائه نمود. بدین منظور لازم است تا از طریق ارائه بیانیه‌های کلی و عمومی درخصوص ماهیت محیط‌های مصنوع تاریخی، تصویری را بر اساس آنچه می‌دانیم (برخلاف متخصصان که روی کمبودها و نواقص متمرکز می‌شوند) در مقیاس یک محدوده (منظر) ترسیم نمود. گام نخست مشتمل بر ارائه هشت بیانیه مقدماتی در خصوص هویت منطقه‌ای بود؛ این بیانیه‌ها در حمایت از طرح بازبینی سیاست‌گذاری‌ها آماده شده و طیف گسترده‌ای از کاربران علاقه‌مند به پژوهش، شناخت و مدیریت بناهای تاریخی پیرامون مزارع را مخاطب قرار داده بود. این اقدام بیانگر تلاشی اولیه برای شناخت بناهای وابسته به مزارع بود که بدون محدودیت مکانی و مخاطب قرار دادن تمامی مناطق، به بستر قرارگیری ملی و منطقه‌ای این آثار توجه داشت.

اقدامات آزمایشی صورت گرفته در همپشایر[88] و مناطق دیگر، راهکارهایی را برای ترسیم الگوهای ساختمان‌های مجاور مزارع در دوره‌های زمانی مختلف و بررسی ماهیت آن‌ها در چشم‌انداز پیرامونی ارائه نمود. در گام نخست، توصیفاتی در خصوص هریک از مناطقی که از هویت مشترکی با منطقه همپشایر برخوردارند و مشخصات و انواع چشم‌اندازهای این مناطق گردآوری شد. از این طریق، ویژگی‌ها و بستر قرارگیری انواع بناها و تأسیسات تاریخی مجاور مزارع در حوزه دید هر یک از آن‌ها مشخص شد؛ به‌این‌ترتیب، عناصر یا ویژگی‌هایی که در شکل‌گیری ویژگی‌های مناطق ییلاقی و تمایز محلی دخیل هستند را توصیف نموده و بر اساس شناخت به‌دست‌آمده، رهنمودها و توصیه‌های مثبتی را برای بهبود و ارتقای آن‌ها ارائه می‌کند[89]. با انجام اقداماتی نظیر مشاوره گرفتن از متخصصان، ارجاع به مرکز اسناد موسسه محیط‌های تاریخی[90] شهرهای کوچک و همچنین اجرای پروژه ارزیابی سریع، شاهد توسعه و پیشرفت این بیانیه‌ها بودیم. اطلاعات مرتبط با بناهای مزرعه‌ای از طریق برداشت تمامی محوطه‌های دارای بناهای مزرعه‌ای (و نه‌تنها بناهای ثبتی یا مستندنگاری شده) به‌صورت لایه‌های مجزا در نقشه‌های سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) گردآوری شد، به‌نحوی‌که بتوان این اطلاعات را در ارتباط با مشخصه چشم‌اندازها و برنامه طرح بررسی ویژگی‌های چشم‌اندازهای تاریخی (HLC) تحلیل کرد: تعداد ابنیه وابسته به مزارع که در پایگاه داده‌های بناهای تاریخی و باستان‌شناسی منطقه همپشایر[91] واردشده بود، به بیش از 2 برابر افزایش یافت و از مرز 5300 بنا گذشت. این موضوع نشان‌دهنده آن است که قدمت و پراکندگی بناهای مزرعه‌ای در چشم‌اندازها و همچنین میزان دوام انواع ابنیه پیرامون مزارع ارتباط تنگاتنگی با نوع و شاخصه چشم‌انداز دارد[92]. از نتایج چنین اقداماتی، در پیشبرد اسناد برنامه‌ریزی تکمیلی بر مبنای شاخصه‌های آثار و تدوین رهنمودهای مورد استناد در برنامه‌های کارکردی کلان نظیر اولویت‌بخشی به شاخصه‌ها و مناطق پراهمیت‌تر، برنامه‌ریزی جامع برای مزارع، مدیریت یکپارچه اراضی و تدوین چارچوب‌های مطالعاتی استفاده می‌شود (تصاویر 5 – 4 و 5 – 5).

انجام چنین اقداماتی به آگاهی از این موضوع که کدام ویژگی‌ها و مناطق از بیشترین حساسیت نسبت به تغییرات برخوردار هستند، کمک کرده و ازاین‌رو در تأمین اعتبارات دولتی باید مدنظر قرار گیرند؛ برای مثال، در حین بررسی مجدد منطقه یورکشایر دیلز این نتیجه حاصل شد که اگرچه انباری‌های درون مزرعه بزرگ‌تر و قدیمی‌تر (مربوط به قرن 18 میلادی) که به کراون دیلز[93] تعلق دارند از تمامی معیارهای لازم برای ثبت برخوردار بودند، اما انباری‌های کوچک‌تر متعدد (عمدتاً مربوط به قرن نوزدهم) واقع در اراضی سنگی شمالی فاقد این معیار هستند. تصمیم موسسه میراث انگلستان و پارک ملی یورکشایر دیلز این بود که چشم‌اندازهای دره‌ای پیشنهادشده برای ثبت را به‌عنوان منطقه حفاظتی انتخاب نماید و بیش از هشتاد درصد از هزینه مرمت دیوارهای سنگی و انبارها را به‌عنوان کمک مالی تقبل کند. این تصمیم از جهات بسیاری شجاعانه و قابل‌تحسین بود، اما بررسی‌های بعدی که به‌منظور ارزیابی میزان تأثیرگذاری این طرح‌ها صورت گرفت بیانگر این حقیقت بود که بناهای فاقد کاربری در معرض زوال قرار خواهند گرفت یا به شکلی دیگر، اعطای کمک‌هزینه‌های طرح‌های محیط‌های کشاورزی (به‌ویژه طرح‌ مناطق زیست‌محیطی‌ حساس[94]) باعث می‌شود که این آثار تنها به‌صورت ساختارهایی نمادین در میان چشم‌اندازهای ارزشمند باقی بمانند[95]، درحالی‌که ارزش سازگارسازی آن‌ها به اقتصاد روستایی (در مقیاسی کلان) کمک خواهد کرد (تصویر 5 – 6). در سال‌های اخیر، با جایگزین شدن یونجه با علوفه‌های بسته‌بندی‌شده و با افزایش نیاز به انبارهای علوفه در نزدیکی بناهای اصلی مزرعه، یافتن کاربری مناسب برای این بناها روزبه‌روز دشوارتر می‌شود. بی‌تردید نگهداری از بناهای تاریخی کاری پرهزینه است و در حدفاصل سال‌های 2000 تا 2004 میلادی این بناها در حدود 40 درصد از 90 میلیون پوند اعتباری که در چارچوب طرح‌های محیط کشاورزی برای محیط‌های تاریخی صرف شده است را به خود اختصاص دادند؛ بااین‌حال، تحقیقات اخیر حاکی از وجود مزایایی است که اجرای این طرح‌ها به لحاظ ایجاد اشتغال و توسعه مهارت‌ها و همچنین اهمیت یافتن بناهای مزرعه‌ای بستری از چشم‌اندازهای ارزشمند برای جوامع و اقتصادهای محلی به همراه آورده است. امروزه از بین 655 بنای واقع در محدوده دریاچه حفاظتی (جزو منطقه زیست‌محیطی حساس[96]) که بین سال‌های 1998 تا 2004 میلادی مشمول دریافت کمک‌هزینه شدند، 92 درصد از بناها دارای کاربری تولیدی هستند که باعث بهبود بهره‌وری مشاغل کشاورزی و تولید 8.5 تا 13.1 میلیون پوند در اقتصاد محلی شد[97]. این موضوع که از میان این آثار تنها 35 عدد به ثبت رسیده است، بیانگر اهمیت واقعی استفاده از چشم‌اندازها به‌عنوان جنبه‌ای کلیدی در چارچوب‌های ارزیابی است.

شناسایی قابلیت انواع ساختمان‌ها و ابنیه مزرعه‌ای شاخص برای اعمال تغییرات بسیار ضروری است، چراکه اقدامات اخیر بیانگر آن است که انطباق و بهره‌برداری مجدد از ساختمان‌های انباری موجود در توسعه خانه‌سازی برای مناطق روستایی مؤثر است[98] (همانند مناطق شهری). برخی از متراکم‌ترین ابنیه تاریخی مزرعه‌ای و ساختمان‌های متعلق به ‌پیش از قرن هفدهم میلادی نظیر منطقه هایویلد[99] واقع در شهرستان‌های ساسکس و کنت[100] در چشم‌اندازهایی قرار دارند که با ابنیه مزرعه‌ای پراکنده و دهکده‌ها و الگوهای باستانی مزارع و مرزبندی‌های بین آن‌ها تعریف می‌شوند. این مناطق از تنوع زیستی بسیار بالایی برخوردارند، اما شناخت و آگاهی ما نسبت به این مناطق در مراحل اولیه خود است. بااین‌حال، اتخاذ سیاست‌های برنامه‌ریزی که توسعه و بازسازی هسته‌های اولیه زیستی را ضروری دانسته است، موجب فرسایش روستاهای تاریخی و مرزبندی‌های قدیمی آن‌ها و همچنین عدم توجه به موضوع سکونت پایدار و بلند‌مدت برای جوامع ساکن در چشم‌اندازهایی می‌شود که با دهکده‌ها و ابنیه مزرعه‌ای جدای از هم تشخیص داده می‌شوند[101]. آگاهی از تعداد سکونتگاه‌های مورداستفاده با مقاصد تجاری که در اقتصاد محلی سهیم هستند، ازجمله موضوعاتی است که باید بررسی شود؛ این موضوع از نتایج اصلی تحقیقاتی بود که در اواسط دهه 1990 میلادی در منطقه فریسلند[102] صورت گرفت؛ نتایج این تحقیقات حاکی از آن بود که در بیش از 90 درصد موارد، تغییر کاربری ابنیه مزرعه‌ای برای مقاصد غیر کشاورزی با کسب درآمدهای اضافی همراه شده که این موضوع به بهبود وضعیت اشتغال محلی و توسعه اقتصاد روستایی کمک نموده است؛ البته داده‌های موجود به‌ندرت واجد اطلاعات روشن و صریح از میزان درآمدها بر اساس آدرس‌های پستی یا داده‌های کاربری اراضی بود.

شناخت صحیح الگوی تاریخی ساختمان‌های انباری، سکونتگاه‌ها و چشم‌اندازها به همراه شناخت الگوهای در حال تکامل کار-زندگی، موجب به چالش کشیده شدن برخی از رویکردها و سیاست‌های موجود خواهد شد، بااین‌حال چنین شناختی باید اطلاعات لازم برای انجام مباحثات آزاد درباره چگونگی آینده چشم‌اندازها و جوامع روستایی ما را فراهم سازد. با مشارکت مدیران، برنامه ریزان و سایر شرکای اصلی اراضی، یک چارچوب ارزیابی برای بهره‌گیری از شناخت ویژگی‌ها و میزان حساسیت نسبت به تغییرات شکل گرفته است تا از طریق آن مناسب‌ترین گزینه‌های اعمال تغییرات در بناها و ساختمان‌های متعلق به مزارع خصوصی شناسایی شوند. این چارچوب نحوه دستیابی به گزینه‌های مناسب برای اعمال تغییرات از طریق شناخت صحیح ماهیت و بستر آن‌ها را تعیین کرده و به‌این‌ترتیب میزان حساسیت نسبت به تغییرات (از موقعیت استقراری بنا در چشم‌انداز تا مجموعه مزرعه و ابنیه پیرامونی آن و نهایتاً بناهای منفرد و بخش‌های وابسته به آن‌ها) را مشخص می‌کند (تصویر 5 – 7).

5 – 5 – نتیجه‌گیری

تمامی این مطالب به دو پیام بسیار ساده منتهی می‌شوند. پیام نخست اهمیت عمل نمودن در مقیاس چشم‌انداز است که به‌عنوان چارچوبی برای شناخت بناها و نحوه توسعه آن‌ها و آگاهی از شرایط کنونی و احتمالاً آتی آن‌ها و نحوه مدیریت تغییرات، مورد استناد قرار می‌گیرد. دومین پیام، ضرورت تدارک سازوکاری است که طی آن اقدامات صورت گرفته از سوی بخش‌های فعال درزمینه محیط‌های تاریخی، بستری را برای راهبردها و اقدامات روزمره دیگر حوزه‌ها و سازمان‌های تأثیرگذار بر تغییرات آتی، فراهم سازند.

ازاین‌رو، توجه به این بناها به‌عنوان بخشی از چشم‌انداز و در بستر موضوعی و جغرافیایی گسترده‌تر آن‌ها، می‌تواند این امکان را برای ما فراهم آورد تا از گزینه‌های تغییر برای چشم‌اندازهای روستایی خود در یک سطح راهبردی آگاه شویم. این موضوع مؤید تغییر دیدگاه از تمرکز بر بناهای منفرد، به رویکردی کل‌نگر و پرسش محور است که از چشم‌اندازها هم برای انعکاس الگوهای محیط مصنوع و هم برای آگاهی از آن بهره می‌برد. توقعات و تصورات ما از محیط‌های تاریخی نیز با درکی روشن و وسیع نسبت به مؤلفه‌های تأثیرگذار بر تغییرات، تعیین می‌شوند. این مسئله که ما در قرون آتی با چه اشکالی از چشم‌اندازها و مناظر مواجه خواهیم بود، موضوعی است که باید به بحث آزاد گذاشته شود. درک این موضوع که چشم‌انداز فرهنگی شامل هر آن چیزی خواهد بود که در پیرامون ما وجود دارد، مستلزم نگاهی کل‌نگر بوده و باید توجه داشت که این مناظر بسته به شناخت ما از ارزش‌های آن‌ها و انتظاراتی که به‌واسطه سبک زندگی درصدد برآورده ساختن آن‌ها هستیم، بخش‌هایی از تجربیات (ادراکات) روزانه ما محسوب می‌شود. این موضوع موجب تغییر در نحوه استفاده و مدیریت بناهای تاریخی، نه‌فقط با توجه به ارزش‌های ذاتی آن‌ها که به‌عنوان بخشی از این مناظر زنده و به‌عنوان موضوعی در حال تغییر و در حال انطباق با آینده می‌شود.

5 – 6 – ضمیمه؛ چارچوبی برای ارزیابی از ساختمان‌های وابسته به مزارع

گزینه‌های کلیدی برای هر ساختمان شامل موارد زیر می‌شود:

  • هیچ اقدامی صورت گرفته است؛
  • بنا به حال خود رها شده است؛
  • بنا تخریب شده و مصالح آن به‌جای مانده است؛
  • تعمیر و نگهداری مداوم برای حفظ تمامیت ساختاری صورت گرفته است؛
  • به‌طور کامل تعمیر و مرمت شده است؛
  • مورداستفاده مجدد سازگار واقع شده است و به کاربری‌هایی چون کشاورزی، تجاری، اجتماعی (تفریحی یا آموزشی) یا مسکونی تخصیص داده شده است.

بسته به حساسیت موضوع و ظرفیت تغییر بستر طبیعی منظر، بناهای مستقل و معماری وابسته به مزارع، می‌توان هر یک از این گزینه‌ها را محدود کرد یا بسط داد، چراکه هر یک از این آثار محصول مستقیم ویژگی ذاتی بستری فراتر از موقعیت قرارگیری خود هستند.

مؤلفه‌های عملیاتی

در مراحل اولیه کار باید توجه داشت که مؤلفه‌های عملیاتی نظیر شرایط و دسترسی به بزرگراه‌ها و تأسیسات خدماتی به آگاهانه سازی بیشتر گزینه‌ها، مستقیماً کمک خواهد کرد.

مشخصه

مشخصه و کاراکتر ابنیه وابسته به مزارع در ابتدا به‌عنوان محصولی مستقیم از تاریخ، شکل و کارکرد عناصر بخش‌ها و سازه اثر است و چیدمان و نحوه قرارگیری آن در بستر، ارتباط این آثار را با منظری کلان‌تر مهیا می‌سازد. برای شناخت ویژگی‌های بصری غالب این آثار، باید نگاهی از کل به جزء داشت و بررسی را از مناظر آغاز کرده و بعد به مسائلی چون ابعاد، دامنه و تاریخ ساختمان‌ها به‌صورت گروهی پرداخته شود. پس‌ازاین مرحله است که عناصر شاخص یا کم‌اهمیت با عنوان جزئیات (داخلی و خارجی) و مراحل توسعه (برای مثال وجود یک قاب چوبی قدیمی‌تر داخل پوسته سنگی و آجری) مورد شناسایی قرار می‌گیرند.

حساسیت در قبال تغییر

ساختمان‌ها و دیگر ابنیه وابسته به مزارع به همراه مناظر مرتبط با آن‌ها در قبال تغییرات ظرفیت‌های ذاتی متفاوتی دارند که باعث می‌شود به طرق مختلف در قبال تغییرات محدودیت داشته یا با آن همراه شوند. اطلاعات به‌دست‌آمده از ارزیابی مشخصه‌های اثر به‌واسطه اهمیت هر یک از عناصر، مستقیماً روی ملاحظات پیرامون اینکه کدامین عناصر توان انطباق خود با شرایط جدید را دارند، به ارتقای ویژگی‌های محلی کمک می‌کنند (در ظرف منظر)، در برابر تغییر حساس هستند و تا چه درجه‌ای از تغییر را متحمل می‌شوند، تأثیرگذار خواهد بود. برخی از ساختمان‌ها و عناصر آن‌ها که دارای کالبد یا تزیینات داخلی شاخص هستند، با توجه به موقعیت و مقیاسشان به‌هیچ‌وجه ظرفیت پذیرش کاربری جدید سازگار را ندارند. بااین‌حال، این اجزا می‌توانند بخشی از یک مجموعه بزرگ‌تری باشند که ساختمان‌های دیگر، ظرفیت این تغییر کاربری سازگار را داشته باشد.

درک صحیح از شرایط محلی، مؤلفه‌های اقتصادی و سیاست برنامه‌ریزی منطقه‌ای و محلی به حل این مسائل کمک شایانی خواهد کرد. به‌این‌ترتیب، مسائل مرتبط با ساختمان‌ها را می‌توان به شیوه‌ای روشن مورد ارزیابی قرار داد و محل‌های مناقشه را به‌درستی شناخت؛ به همین ترتیب نحوه به‌کارگیری یا مردود دانستن پیشنهادها و آگاهی از رویکردهای مورد استناد در محوطه‌های مجزا را می‌توان به بوته نقد نهاد. تعیین این مسائل به‌سرعت امکان‌پذیر است، اما اگر تغییر کاربری سازگار یا مرمت به‌عنوان یک گزینه انتخاب‌شده باشد، آنگاه باید به مسائل با عمق بیشتری نگریسته شود و چارچوب ارزیابی مفصل‌تر و رهنمودهای اجرایی کاربردی‌تری مورد استناد قرار داد.

شناسایی گزینه‌های مناسب و پایدار، مقوله‌ای است که باید به بحث گذارده شود و ملاحظات لازم را مطرح ساخت. برای مثال:

  • اگر یکی از گزینه‌ها به قصور درخصوص ساختمان مربوط می‌شود، حفظ مصالح تاریخی باید مدنظر قرار گیرد؛
  • چنانچه بهره‌برداری مجدد سازگار مدنظر باشد، عناصر کلیدی که باید حفظ شده یا بهبود یابند (برای مثال با مرمت موضعی)، مشخص شوند؛
  • چنانچه بهره‌برداری مجدد سازگار مدنظر باشد اما موقعیت محوطه درون منظری با محدودیت‌های خاص خود باشد، مناقشاتی با سیاست‌های برنامه‌ریزی محلی درخصوص توسعه به خارج از هسته‌های سکونت‌گاهی وجود خواهد داشت.

مؤلفه‌های عملیاتی در ارتباط با محوطه

مالکیت

کاربری فعلی

شرایط

مقیاس

موقعیت

دسترسی: بزرگراه، تأسیسات شهری

انتخاب

ماهیت حفاظتی/گونه زیستی

ماهیت

منظر و استقرارگاه

شکل کالبدی منظر

نوع و تراکم استقرارگاه

کاربری تاریخی

ابنیه وابسته به مزارع/ساختمان

شکل کلی ابنیه وابسته به مزارع

شکل بیرونی و جزئیات

شکل داخلی و جزئیات

ارتباطات با بخش ماهوی محدوده

تقریر ماهیت

ارزش و حساسیت

محل استقرار و قابلیت مشاهده

کمال و انسجام

ماهیت محلی و ارتباط با بستر

شاخصه‌های محلی/منطقه‌ای/ملی

ارتباط با قسمت راهنمای سند ماهیت منطقه

مسائل

ظرفیت تغییر ابنیه وابسته به مزارع و مناظر آن، شناخت شرایط محلی و مسائل وابسته بدان شامل سیاست برنامه‌ریزی محلی و مؤلفه‌های اقتصادی.

ارتباط با قسمت مسائل سند ماهیت منطقه

گزینه‌ها

هیچ اقدامی صورت گرفته است

بنا به حال خود رها شده است

بنا تخریب شده و مصالح آن به‌جای مانده است

تعمیر و نگهداری مداوم برای حفظ تمامیت ساختاری صورت گرفته است

به‌طور کامل تعمیر و مرمت شده است

امکان توسعه وجود دارد (نظیر الحاق صحیح)

مورداستفاده مجدد سازگار واقع شده است و به کاربری‌هایی چون کشاورزی، تجاری، اجتماعی (تفریحی یا آموزشی) یا مسکونی تخصیص داده شده است

این موارد را می‌توان در جزئیات بعدی مجدداً ارزیابی کرد

مقولاتی که باید در مباحثات و مناظرات پیش برده شوند

فرایند ارزیابی از ساختمان‌های وابسته به مزارع


[1] – ribbon development؛ شکلی از توسعه شهری که عمدتاً به‌صورت ساختمان‌هایی در دو ردیف، در طول جاده‌های منشعب از شهر، بزرگراه‌‌‌‌‌‌‌‌های بین دو شهر، یا کرانه رودها ساخته می‌شود، به چشم می‌آید.

[2] – G. Fairclough, ‘Europe’s landscape: archaeology, sustainability and agriculture’, in G. Fairclough and S. Rippon (eds), Europe’s Cultural Landscape: Archaeologists and the management of change (Europae Archaeologiae Consilium, Brussels, 2002), pp. 8–9.

[3] – romanticism

[4] – Patrick Abercrombie

[5] – Patrick Abercrombie, Country Planning and Landscape Design: The Stevenson Lecture for 1933. (University Press of Liverpool and Hodder & Stoughton, London and Liverpool, 1933), pp. 5–6, 27.

 برای اطلاعات بیشتر در خصوص سیاست‌ها و توسعه در این مناطق مراجعه شود به:

 J. Sheail, An Environmental History of Twentieth-Century Britain (Palgrave Macmillan, Basingstoke and New York, 2002).

[6] – Heritage Counts: The state of England’s historic environment (English Heritage, Swindon, 2005), p. 9.

[7] – Town and Country Planning Act

[8] – همچنین به مقاله ارزشمند زیر در جلد 37 از کتاب مجموعه مقالات انجمن یادمان‌های باستانی با عنوان (Transactions of the Ancient Monuments Society) (1993) مراجعه شود:

J.H. Harvey, ‘The origin of listed buildings’, pp. 1–20, and M. Robertson, ‘Listed buildings: the National Resurvey of England: background’, pp. 22–38.

[9] – National Resurvey

[10] – Accelerated Resurvey

[11] – Devon and Cornwall

[12] – بعضی از قسمت‌های کشور حتی مشمول برنامه بررسی تکمیلی سریع نیز نمی‌شدند؛ برای مثال، در منطقه ساف‌فولک (Suffolk)، این فهرست‌ها در فاصله بین سال‌های 1983 و 1987 تهیه شدند، اما شوراهای پیشین مناطق روستایی کلر (Clare)، ملفورد (Melford) و کوزفورد (Cosford) واقع در جنوب این منطقه ییلاقی از دهه 1970 میلادی اقدام به کار نمودند. به همین ترتیب بخش‌های وسیعی از نواحی واقع در جنوب شرقی این منطقه نیز از اوایل دهه 1970 میلادی مورد بررسی قرار گرفتند.

[13] – spot listing؛ فرایندی برای ثبت بناهای منفرد که به‌جای اینکه در چارچوب بخشی از یک بررسی میدانی رسمی برای ثبت بناهای تاریخی یک منطقه خاص صورت گیرد، اغلب بنا به درخواست و از سوی یک شخص ثالث انجام می‌شود (مترجم).

[14] – PPG15: Planning and the Historic Environment (DoE/DNH 1994), 6.10–16.

[15] – PPG16: Archaeology and Planning (DoE, 1990).

[16] – James Douet, British Barracks: Their architecture and role in society (English Heritage, London, 1998), pp. xvii, 198.

برای مطالعه نمونه‌های دیگری از بررسی‌های موضوعی انجام‌شده با مشارکت کمیته سلطنتی یادمان‌های تاریخی انگلستان (RCHME) مراجعه شود به:

 J. Cattell and B. Hawkins, The Birmingham Jewellery Quarter: An introduction and guide (English Heritage, London, 2000).

[17] – Cornish

[18] – Methodist chapels

[19] – C. Stell, An Inventory of Nonconformist Chapels and Meeting-Houses in South-West England (HMSO, London, 1991).

[20] – نتایج این بررسی منجر به حذف 28 کلیسای کوچک از فهرست اصلی، ثبت سیزده بنا در فهرست آثار درجه 2 و سه بنا در فهرست آثار درجه 2 ممتازو همچنین ارتقا 20 نمازخانه به فهرست آثار درجه 2 ممتاز شد.

[21] – Methodist movement

[22] – Cornish

[23] – Cornwall

[24] – Chapels: A Bane or a Blessing?

[25] – J. Lake, J. Cox and E. Berry, Diversity and Vitality: The Methodist and Nonconformist chapels of Cornwall (English Heritage/Methodist Church, Truro, 2001).

[26] – برای مثال کلیسای کوچک دهکده پنروز (Penrose) واقع در سنت اروان (St Ervan) که در سال 1863 ساخته شده بود به‌عنوان یکی از کامل‌ترین نمازخانه‌های کنار جاده‌ای منطقه کورنوال به حیات خود ادامه داد. در حال حاضر این بنای کوچک بسیار ارزشمند تحت نظارت انجمن کلیساهای کوچک تاریخی است که در زمان انجام بررسی‌های خود، علاقه زیادی نسبت به این بنا نشان داد.

[27] – برای مطالعه در خصوص کلیساهای انجیلی که تقریباً نیمی از آن‌ها در فهرست آثار درجه‌یک انگلستان ثبت شده‌اند مراجعه شود به:

T. Cooper, How do We Keep our Parish Churches?, Report for the Ecclesiological Society (Ecclesiological Society, London, 2006); C. Short and R. Stickland, A Vibrant Church: A report of the Church of England in rural Gloucestershire (CCRU, Cheltenham, 2003).

[28] – W.D. Cocroft and R.J.C. Thomas, Cold War: Building for nuclear confrontation, 1946–89 (English Heritage, London, 2003).

[29] – D. Stocker, ‘Industrial archaeology and the Monuments Protection Programme in England’, in M. Palmer and P. Neaverson (eds), Managing the Industrial Heritage: Its identification, recording and management, Leicester Archaeology Monographs No. 2 (Leicester, 1995).

[30] – W.G. Hoskins, The Making of the English Landscape (Hodder & Stoughton, London, 1955), p. 299; A. Bradley, V. Buchli, G. Fairclough, D. Hicks, J. Miller and J. Schofield, Change and Creation: Historic landscape character, 1950–2000 (London, 2004).

[31] – Netheravon

[32] – Wiltshire

[33] – Department for Culture, Media and Sport, Review of Heritage Protection: The way forward (DCMS, London, 2004), pp. 4–5.

این موضوع در مورد اشکال دیگر انتخاب بناها نیز صادق است؛ برای مثال، در یورکشایر دیلز (Yorkshire Dales)، تسلط اقتصاد کشاورزی وابسته به کلیسا از قرن چهاردهم موجب باقی ماندن شواهد متنوعی از شیوه‌های کشاورزی گذشته و استقرارهایی متعلق به عصر مفرغ شده است که هنوز هم قابل‌مشاهده هستند. این آثار اهمیتی در مقیاس ملی دارند، اما مدیریت پایدار آن‌ها به‌واسطه گستردگی که دارند به‌مراتب دشوار است و عمدتاً در آن دسته از اراضی کشاورزی واقع شده‌اند که خارج حیطه کنترل برنامه (PPG16) محسوب می‌شوند. به‌علاوه انتخاب این آثار و تعیین حدودوثغور آن‌ها با تداخل‌هایی همراه است که مشکلاتی را برای زمین‌داران در پی دارد؛ برای مثال، وجود معادن سرب در مناطق بایر تحت حفاظت، انتخاب اراضی بایر به‌عنوان مناطق ویژه علمی، تعیین محدوده‌های جدا از معماری روستایی به‌عنوان بخش‌های تحت حفاظت که ندرتاً دارای بقایی از سکونتگاه‌های پیشین باشد و به‌تبع، بر کل محدوده حفاظتی تأثیرگذار خواهند بود.

[34] – موسسه میراث انگلستان در کتاب قدرت مکان (2000) به این مسائل اشاره کرده و دولت بریتانیا نیز در کتاب نیرویی برای آینده (2001) به پاسخ این مسائل پرداخته است و از سال 2005 نیز شورای منتخب وزارت فرهنگ، رسانه و ورزش بریتانیا دست به انتشار مجموعه‌هایی با عنوان لوح سفید میراث فرهنگی که نهادهای بسیاری نظیر نشنال تراست نیز در این فرایند یاری‌رسانی می‌کردند.

[35] – دانشگاه آکسفورد بروکس گزارش‌هایی پیرامون اقدامات مسئولان محلی و دستورالعمل (PPG15) تهیه کرده است که با عناوین اطلاعات و تأثیرگذاری (2000) و مقدمات حفاظت در بریتانیا (2004) به انتشار رسیده است.

[36] – برای آگاهی بیشتر از اصول رویکرد یکپارچه در نیل به توسعه پایدار به منابع زیر مراجعه کنید:

Countryside Commission, English Heritage and English Nature, What Matters and Why: Environmental capital – a new approach (Cheltenham, 1997);

Countryside Agency, English Heritage, English Nature and the Environment Agency, Quality of Life Capital: Managing environmental, social and economic benefit Cheltenham, 2001;

[37] – برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه کنید:

Countryside Commission, English Heritage and English Nature, What Matters and Why: Environmental capital – a new approach (Cheltenham, 1997);

Countryside Agency, English Heritage, English Nature and the Environment Agency, Quality of Life Capital: Managing environmental, social and economic benefit (Cheltenham, 2001);

[38] – برای نمونه مراجعه شود به گزارش:

Countryside Agency, Agricultural Landscapes: 33 years of change (Countryside Agency, Cheltenham, 2006). www.countryside.gov.uk/Publications/articles/Publicationtcm2-29715.asp (accessed 07/01/2007).

[39] – N. Fairbrother, New Lives, New Landscapes (Architectural Press, London, 1970).

[40] – white areas

[41]-Curry Report

[42] – Department for Environment, Food and Rural Affairs, Farming and Food: A sustainable future, Report of the Policy Commission on the Future of Farming and Food (Defra, London, 2002).

[43] – green box

[44] – Pillar Two

[45] – EU’s Common Agricultural Policy

[46] – سطح اولیه نظارت یا Entry Level Stewardship  (OELS) موافقت‌نامه‌ای پنج‌ساله است که نگهداری از ساختمان‌های سنتی را پوشش می‌دهد. از نظارت سطح عالی‌تر یا Higher Level Stewardship (HLS) برای شرایط و مناطق واجد اولویت بالا استفاده می‌شود و کشاورزان در صورت بهره‌گیری از این نوع نظارت می‌توانند از کمک‌های بلاعوض حداقل 80 درصدی استفاده کنند. برای مراجعه به جزئیات این طرح مراجعه شود به: www.defra.gov.uk. Entry Level Stewardship Handbook

[47] – برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به: www.countryside.gov.uk/lar/landscape (accessed 07/01/2007).

[48] – فرایند تحلیل این طرح (CQC) بر اساس ارزیابی تغییرات صورت گرفته در مناطق ییلاقی و در مقایسه با توصیفات موجود در گزارش‌های 159 حوزه با ماهیت مشترک (JCA) صورت می‌گیرد که از اواسط تا اواخر دهه 1990 میلادی نوشته شده است. برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به: www.cqc.org.uk.

[49] – برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به:

 Oliver Rackham, The History of the English Countryside (Dent, London, 1986); A.R. Berry and I.W. Brown (eds), Managing Ancient Monuments: An integrated approach (Clwyd Archaeological Service, Mold, 1995)؛ J. Grenville (ed), Managing the Rural Historic Environment (Routledge, London, 1999).

[50] – برای مطالعه نمونه‌های بیشتر مراجعه شود به:

Conservation Issues in Local Plans (English Heritage, Countryside Commission and English Nature, London, 1996); Sustaining the Historic Environment: New perspectives on the future (English Heritage, London, 1997).

[51] – B.K. Roberts and S. Wrathmell, An Atlas of Rural Settlement in England (London, 2000); and Region and Place: A study of English rural settlement (English Heritage, London, 2002).

[52] – Historic Landscape Characterisation

[53] – R.M. Thomas, ‘Mapping the towns: English Heritage’s Urban Survey and Characterisation Programme’, Landscapes. 7,1 (2005), 68–92.

[54]-Milton Keynes

[55] -Harlow– Stanstead

[56] – Went et al., ‘Strategic development, sustainable communities’, Conservation Bulletin, Issue 47 (2005), 4–10.

[57] – برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به:

 Conservation Bulletin, Issue 47 (2005)؛ J. Clark, J. Darlington and G. Fairclough, Using Historic Landscape Characterisation (English Heritage and Lancashire County Council, Swindon, 2004); S. Rippon, with J. Clark, Historic Landscape Analysis: Deciphering the countryside (Council for British Archaeology, York, 2004), pp. 100–142. http://www.englishheritage.org.uk/characterisation (accessed 07/01/2007).

[58]– Adrian Forty

[59] – Vital Villages

[60] – Parish plans

[61] – village assessments

[62] – village design statements (VDS)

[63] – European Landscape Convention

[64]– G. Fairclough, ‘Archaeologists and the European landscape convention’, in Fairclough and Rippon, Europe’s Cultural Landscape, pp. 25–37.

[65] -J. Lake, L. Monckton and K. Morrison, ‘Interpreting Bletchley Park’ in J. Schofield, A. Klausmeier, and L. Purbrick (eds), Remapping the Field: New approaches in conflict archaeology (Westkreuz-Verlag, Bonn, 2006); www/english-heritage.org.uk/characterisation and for the masterplan, see www. mkweb.co.uk/urban-design/documents (accessed 07/01/2007).

[66] -Lincoln

[67] – David Stocker (ed), The City by the Pool: Assessing the archaeology of the City of Lincoln (City of Lincoln Council and English Heritage, Oxford, 2003).

[68]National Planning Policy Framework

[69] – Rural White Paper؛ لوح سفید نوعی گزارش معتبر یا راهنما برای کمک به خوانندگان است که به‌منظور درک یک مسئله، حل یک مشکل یا اتخاذ یک تصمیم تدوین می‌گردد. (مترجم)

[70] – Department of the Environment, PPG7: The Countryside: Environmental quality and economic and social development (DoE, London, 1997); Department for the Environment, Transport and the Regions, Rural White Paper, Our Countryside: The future – a fair deal for rural England (London, 2000).

[71] – Delivering Sustainable Development

[72] – Sustainable Development in Rural Areas

[73] – Department of Communities and Local Government’s Guidance on Changes to the Development Control System

[74] – Planning Policy Statement 11: Regional Spatial Strategies and Local Development Documents

[75]– Farmsteads

[76]– Norfolk

[77] – Centre for East Anglian Studies

[78] – باید توجه داشت که در زمان تهیه فهرست موضوعی و هنگامی‌که دامنه وسیعی از ساختمان‌های مختلف (از ساختمان‌های متعلق به دوران پس از جنگ جهانی تا کارخانه‌های نساجی) مورد بررسی قرار می‌گرفتند، تنها پنج عضو (و ازجمله نگارنده) در گروه بررسی حضور داشتند. این گروه بیش از 3000 مورد از بناهای معرفی‌شده برای ثبت را در سال بررسی نموده و بر بیش از 150 بررسی صورت گرفته برای ثبت بناهای در فهرست بناهای تاریخی (عمدتاً در حومه شهر) نظارت کردند.

[79] – Scott Report, Report of the Committee on Land Utilisation in Rural Areas (Ministry of Works and Planning, London, 1942).

[80] – در بند 3،13 از سند راهنمای PPG15، بر این موضوع تأکید شده است که «انجام اقدامات جزئی که ممکن است به‌صورت جداگانه چندان مهم به نظر نرسند، درمجموع می‌تواند اثرات بسیار مخربی بر بناهای تاریخی ارزشمند به همراه داشته باشد».

[81] – University of Gloucestershire

[82] – Countryside Agency

[83] – P. Gaskell and S. Owen, Historic Farm Buildings: Constructing the evidence base (English Heritage and the Countryside Agency, London, 2005).

[84] – P. Gaskell and M. Clark, Historic Farm Buildings Photo System: Data analysis, research report for English Heritage (University of Gloucestershire, Cheltenham, 2005).

[85] – English Heritage/Countryside Agency, Living Buildings in a Living Landscape: An English Heritage and Countryside Agency statement on traditional farm buildings (English Heritage/Countryside Agency, Cheltenham, 2006). This replaces English Heritage’s guidance of 1993 (The Conversion of Historic Farm Buildings: An English Heritage statement) which made a strong presumption against residential use.

[86]The Conversion of Traditional Farm Buildings: A guide to good practice (English Heritage, London, 2006). For this and other work on farmsteads outlined in this paper, see English Heritage’s HELM website www.helm.org.uk/server/show/nav.9495 and www/english-heritage.org.uk/characterisation/farmsteads (accessed 07/01/2007).

[87] – Gaskell and Owen, Historic Farm Buildings, p. 93.

[88] – Hampshire Downs

[89] – برای مثال، نیوهمشایر داونز ازجمله مناطق بزرگ‌مقیاس و مرکزی به لحاظ برخورداری از مزارع تاریخی بود که در آن شواهد گسترده‌ای از وجود انبارهای بزرگ و الگوهای حیاط‌های متعلق به قرن هفدهم میلادی و گاه پیش از آن به چشم می‌خورد. در این منطقه برخی از قدیمی‌ترین الگوهای محوطه‌سازی حیاط‌ها در بریتانیا که قدمت آن‌ها به قرن هفدهم میلادی بازمی‌گردد و نمونه‌های دست‌نخورده و کم‌نظیری از انبارهای بزرگ، اصطبل ها و انبارهای مواد غذایی وجود دارند که می‌بایست مورد محافظت قرار گیرند.

[90] – Historic Environment Record

[91] -Hampshire’s Archaeology and Historic Buildings Record

[92] – برای نقشه‌برداری ابنیه مجاور این مزارع تنها 35 روز زمان صرف شد. برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به:

J. Lake and B. Edwards, ‘Farmsteads and landscape: towards an integrated view’, Landscapes 7.1 (2006), 1–36; J. and B. Edwards, ‘New Approaches to Historic Farmsteads’, Landscape Character Network News, Issue 22 (Spring 2006) – www.landscapecharacter.org.uk (accessed 07/01/2007).

[93] – Craven Dales

[94] – Environmentally Sensitive Areas scheme

[95] – P. Gaskell and M. Tanner (1998) ‘Landscape conservation policy and traditional farm buildings: a case study of field barns in the Yorkshire Dales National Park’, Landscape Research 23, 3, 289–308.

[96] – Lake District Environmentally Sensitive Area

[97] – P. Gaskell, A Study of the Social and Economic Impacts and Benefits of Traditional Farm Building Repair and Reuse in the Lake District ESA. Report by ADAS and University of Gloucestershire for English Heritage and Defra (Cheltenham, 2006). Summarised in Heritage Counts, pp. 64–5.

[98] – P. Bibby, Land Use Change at the Urban–Rural Fringe and in the Wider Countryside: A report prepared for the Countryside Agency (University of Sheffield, Sheffield, 2006); J. Shepherd and P. Bibby, ‘Developing a new classification of urban and rural areas – the methodology’ www.e-consultation.net؛ www.statistics.gov. uk/geography/nrudp.asp (accessed 07/01/2007).

[99]– High Weald

[100]– در بررسی صورت گرفته از سوی کمیسیون سلطنتی بناهای تاریخی انگلستان (RCHME) در مورد خانه‌های تاریخی منطقه کنت، مشخص شد که در مناطقی با توزیع ثروت متوازن که تا حدود زیادی از چشم اندازهای سکونتگاه‌های پراکنده برخوردارند، تعداد بیشتری از خانه‌های متعلق به قرون‌وسطی باقی مانده است. برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به:

 S. Pearson, The Medieval Houses of Kent: An historical analysis (RCHME/HMSO, London, 1994), pp. 141–4.

[101] – Land Use Consultants, Planning for Sustainable Settlements in the High Weald AONB: Evidencebased policy making. Report for High Weald AONB Unit (Bristol, 2005).

[102] – Friesland