شاپور دیوسالار – سعید محمودکلایه
چکیده
معماری و شهرسازی ایران در دوران معاصر تحت تاثیر تحولات اجتماعی و اقتصادی درونی و بیرونی و عوامل تاثیرگذار وابسته بدان، دستخوش تغییرات فراوانی بوده است. این تغییرات چنان بنیادین بوده که سبکها و چالشهای فراوانی را در فضای معماری و شهرسازی ایران هم در فضای مفهومی و هم در فضای عینی موجب شده است. به این اعتبار، شهر تهران، بواسطه قرار گیری در کانون این تحولات، در راس نمونههای کاملا متحول شده شهری ایران قرار دارد که رد پای دورههای متفاوت را میتوان در آن مشاهده کرد. از گسترشهای کالبدی صورت گرفته در مقیاس پهنه شهر تا گونهها و سبکهای متعدد معماری، به منزله نشانههای قابل قرائت، نمودی از این تحولات هستند.
با ظهور اندیشههای نوگرا و تجدد طلب در یکصد و پنجاه سال اخیر، این تحولات در قالب تقلیدهای سطحی و نابجا منجر به تبدیل شهر ایرانی به وارد کننده سبک معماری و شهرسازی از اروپا میگردد. این امر که در ابتدای امر متاثر از سفر شاهان قاجار به فرنگ بود، با اصلاحات ناشی از مشروطه رنگ و بوی دیگری یافت و متعاقبا تحت تاثیر اندیشههای دانشجویان از فرنگ بازگشته، در دهههای بعدی تشدید شد و نهایتا منجر به پدیداری شهرهایی شد که در زمینه معماری و شهرسازی، نه توان مقایسه و مقابله با نمونههای غربی را داشتند و نه قادر به مقایسه با پیشینه تاریخی خود بودند. فی الواقع فضاهای عینیت یافنه ناشی از این جریانهای فکری را میتوان ریشه بحران هویت برای شهرهای ایرانی از منظر معماری و شهرسازی دانست. این مقاله بر آن است تا ضمن ارائه و بررسی فهرستی از مولفههای تاثیرگذار بر این جریان – جهت آگاهی از زمینه تاریخی این بحران هویتی- به جستجوی علل آن و نهایتا زمینهسازی برای دستیابی به راهکارهای برون رفت از این بحران بپردازد.
کلیدواژگان
تهران، هویت، معماری، شهرسازی، نوگرایی
1. مقدمه
زمینه بررسی و ریشه یابی تاریخی هر پدیدهای، قابل تفکیک در حوزههای متفاوتی است که در مرحله نخست شامل آگاهی از بستر شکل گیری آن رویداد و عوامل تاثیر گذار بر آن است. فرایند تحولات کالبدی شهر تهران، تا پیش از عصر قاجار، بواسطه عدم اهمیت شهر در قیاس با شهرهای بزرگ، و کمبود منابع مکتوب در خصوص آن، به وضوح قابل قرائت نیست. اما از این دوره به بعد، تهران به عنوان پایتخت ایران، از حیات مکتوب برخوردار میگردد. آنچه در این پژوهش مد نظر است، آگاهی از عواملی است که از این دوره به بعد، ساختار شهری تهران را دستخوش تغییر میکند. این عوامل را میتوان به تاثیر تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دستهبندی کرد که هر یک در جای خود مورد مطالعه قرار خواهند گرفت. آنچه مسلم است، وضعیت کنونی شهر، ناشی از تداوم رویدادهایی است که از دو قرن اخیر، پیرامون آن در حال وقوع هستند. جهت برون رفت از این بحران هویتی، پیش از ارائه هر گونه راهکار درمانی، نیاز است تا به یک پیش آگاهی در خصوص روند این تحولات و جایگاه فعلی ما نسبت به این تحولات دست یابیم.
این پژوهش بر پایه مطالعات کتابخانهای و تطبیق آن با بررسیهای میدانی صورت گرفته است. به کلامی دیگر، توسط تطبیق مطالب و مکتوبات مورد مطالعه با مستندات موجود (مطالعات کالبدی) به منظور تحلیل شرایط گذشته و مقایسه با شرایط حال حاضر، نتایج پیش رو حاصل گردید.
در این خصوص، مطالعات جداگانهای در حوزههای مختلف صورت گرفته است که میتوان به تالیفات استاد سید محسن حبیبی، دکتر ایرج اعتصام، مهندس پاکدامن و دکتر مدنی پور در حوزه شهری اشاره کرد. در زمینه بررسی تاریخی و شناخت حوزه جغرافیایی از مطالعات آقای معتمدی بهره گرفته شد. همچنین مطالعات اجتماعی-اقتصادی آقای آبراهیمیان، آقای کاتوزیان، رجایی و خانم کدی نیز در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفته شد.
2. سیر تحول ساختار (کالبدی) شهر؛ در مسیر نوگرایی
شهر تهرانی که در اینجا بررسی میشود، بعنوان مجموعه قصبات متعلق به قصران، پیشینهای چند هزار ساله دارد. اما حیات مکتوب آن باز میگردد به قرن چهارم هجری که در آثاری از اصطخری، ابن حوقل و مقدسی، بدان اشاره شده است. یاقوت حموی(617 قمری)، نخستین تحلیل اجتماعی را در خصوص تهران داشته و علاوه بر ریشهیابی کلمه تهران به یاغیگری و زندگی مردم در زیر زمین اشاره کرده است.
پس از قرن هشتم هجری، دیگر نشانی از سکونت زیرزمینی در اقوال دیده نمیشود. کلاویخو که در عصر تیمور به ایران آمده از حکومت داماد تیمور بر تهران و تغییر عادات مردم تهران یاد کرده است. همچنین به باغات معمور و فقدان باروی محصور کننده نیز اشاره داشته است (کلاویخو 1384). بر اساس گفتههای سیاحان این عصر، هسته اولیه شهر تهران میبایست که منطقه اطراف امامزاده یحیی، امامزاده اسماعیل، محله سرجنبک و چاله میدان بوده باشد. بدلیل ساخت سکونتگاه بر روی اطلال گذشته و نشست خانههای پیشین زیر زمینی ساکنان تهران، برخی نقاط گود میشدند که از این رو چال نامیده میشده است (معتمدی 1381). به اعتقاد نگارنده، باید نخستین تحول کالبدی – اجتماعی در ساختار شهری تهران را مربوط به دوره پس از حمله مغولها بدانیم. در واقع پس از حمله مغول و ویرانیهایی که در اطراف تهران (به خصوص شهر ری) روی داد، مهاجران به نقاط دیگر از جمله ورامین و تهران کوچ کردند. میتوان تصور کرد که نوع زندگی ساکنین بومی و محلی با خواسته و ذهنیت ساکنین جدیدالورود یکسان نبوده است و از اینرو شهر را مطابق با خواسته خود شکل دادند. جای استقرار این ساکنین تازهوارد را میتوان دربخش هایی از ضلع غربی ارگ یا محله سنگلج و در شرق و شمال شرقی عودلاجان و نزدیک به آبپخشکن تصورکرد. این مسئله را میتوان به نوعی تقابل سنت زاغه نشینی در برابر مدرنیته مسکن جدید در عصر خود نامید.
تحول کالبدی جدی بعدی در سکونتگاه مورد بررسی، باز میگردد به سال 961 هجری قمری که شاه تهماسب اقدام به احداث حصار و بارویی به پیرامون شهر بطول 6000 گام و دارای 4 دروازه و 114 برج کرد (معتمدی 1381). از جمله جهانگردانی که در این عصر به ایران آمدند، پیترو دلاواله (1027 قمری) است که تهران را اینگونه وصف میکند: “شهری بزرگ با سکنهای اندک که خانههای چندانی در آن بنا نشده و دارای باغهای بیاندازه بزرگی است. . . بجز اینها تهران چیز دیگری ندارد حتی یک بنای قابل توجه“ (مدنی پور 1381).
دوران افغانها را باید شروع اضمحلال موقت شهر نشینی و استیلای زندگی عشایری دانست(حبیبی, 1386). در دوره نادر شاه، تهران – مانند سایر شهرها- چندان اهمیتی نداشت، ولی با اینحال حکومت آن به پسر نادر یعنی رضا قلی میرزا (1153 قمری)رسید (سماک 1385). یکی از تحولات اجتماعی که در این عصر در تهران رخ میدهد، انتقال تعدادی مسیحی توسط نادر شاه به تهران است (معتمدی 1381). در دوره کریم خان زند، تهران مجددا مرکزیت یافت و وی نسبت به تقویت باروی ارگ (که در زمان افغانها آسیب دیده بود)، احداث خندق آن (1180 قمری) برپا کردن برجهای دیده بانی در بیرون هر یک از دروازههای شهر و ایجاد خلوت کریمخانی، دیوانخانه و حرم اقدام کرد (مدنی پور 1381).
آغامحمد خان قاجار در 27 شوال 1200 هجری قمری بر شهر تهران مسلط شد. در روز 11 جمادی الاوّل 1200، آغامحمد خان به تهران، که در این هنگام عملاً « پایتخت » (مقر سلطنت، دارالسلطنه و سپس دارالخلافه ) ایران شده بود، وارد شد. از این دوره تهران حیات خود را بعنوان پایتخت جدید ایران آغاز میکند. با ظهور آغا محمد خان و جلوس سرسلسله قاجار در تهران بعنوان پایتخت حکومتی، تهران مسیر شکوفایی را آغاز کرد. هرچند عوامل زیادی بعنوان مانع، سرعت این پیشرفت را گرفتند و در نهایت آن را در قالب محتوایی متوقف و تنها به جنبه کالبدی موکول کردند.
در دوره فتحعلی شاه ساخت وساز از نظر کمی بسیار افزایش یافت و خندقی در اطراف شهر ایجاد شد. ساختمانها، مساجد، تکایا، بازارچه و محلّههایی تازه احداث و قصرهای متعدد در خارج شهر بنا گردید. همچنین نخستین نقشه از دارالخلافه در سال 1241 قمری توسط سروان ناسکوف تهیه میشود.
در عهد سلطنت محمد شاه (1264 – 1250 ق.) ساخت و ساز با احداث چند محله جدید ادامه مییابد و شهر در خارج حصار از طرف شمال شرقی رو به توسعه نهاد. بزرگان و اعیان به تبعیت از شاه به احداث باغهای تفریحی و خانه دوّم در خارج از حصار شهر بخصوص در سمت شمال تهران پرداختند.
در خصوص وضعیت شهری که به ناصرالدین شاه رسید میتوان به توصیفات مسافران خارجی بیشماری که در این دوره به تهران آمدند مراجعه کرد. پولاک در توصیف باروی شهر میگوید: برج و باروها رو به زوالند و در برابر اولین شلیک توپ فرو میریزند. آغاز اقدامات اصلاح طلبانه امیر کبیر و در ادامه، سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ، زمینه ساز اصلاح ساختار شهر و دست زدن به گسترش شهر در سال 1285 قمری از سوی وی شد. طرح اصلي ناصرالدين شاه براي شهر تهران را ميتوان از نقشه اي كه باز هم توسط شاگردان مدرسه دارالفنون (تحت سرپرستي عبدالغفار نجمالملك) تهيه شده بود، دريافت. این نقشه، شهري بزرگ و جادار را نشان مي دهد كه در آن نسبت فضاهاي سبز باز به بخشهاي ساخته شده افزايش يافته است. باروي آجري جديدي با برجهای منتظم، به سبک قلعههای فرانسوی و يك خندق در اطراف آن با مساحتي چهار برابر شهر پیشین احداث شد. نظم دیوار جدید شهر با هندسه مشخص آن بر بافت داخلی شهر قدیم تاثیری چندان نمیگذارد و شهر کهن، توسط خیابانهایی به دروازههای جدید شهر اتصال پیدا میکند. شبکه خیابانهای جدید، به تبعیت از الگوی اروپایی خود از نظم طبیعی پیروی کرده و عمدتا در قسمت شمالی شهر سازمان داده میشوند. (حبیبی 1386). بیشترین توسعه شهر تهران بسمت شمال بود (دو برابربخش های دیگر) که تبدیل بهبخش اعیاننشین تهران گردید. سفارت خانهها، ادارات دولتی و باغهای سلطنتی نیز پس از مدتی به این نقطه منقل شدند. این محله، بعدها، دولت نام میگیرد. مهمترينبخش اين محله, خیابان لالهزار و خيابان فردوسي كنوني و اطراف آن بود كه نمايندگي هاي خارجي در آن سكونت داشتند (معتمدی 1381).
زمانی که مظفر الدين شاه به سلطنت رسيد خزانه تهي بود. شاه جديد، در سلطنت جربزه پدرش را نداشت و این ضعف قدرت، باعث ضعف در اقدامات عمرانی از سوی وی گردید. در این دوره مظاهری از تمدن جدید غربی مثل تلفن، اتوموبیل، صنعت چاپ برای اولین بار به ایران آمد. ترجمه کتب روشنگر بیشتر شد. انتشار روزنامهها فزونی یافت و در نهایت منجر به انقلاب مشروطه گردید. در شرايط تبانی دو دولت استعماري (انگلستان و روسیه) با هم، دیون سنگين دولت و اوضاع نابسامان جامعه صحبت از عمران و آباداني معنائي نداشت و محدود به اقدامات پاره اي از رجال وطن دوست میگردید. تمام آنچه ناصر الدين شاه در طول سلطنت پنجاه ساله خود ساخته بود به دليل عدم مراقبت در حال خرابي و ويراني بود.
دوره سه ساله سلطنت محمد علي شاه هم متاثر از جنگ داخلی و شورش عاری از هر اقدام اصلاحی شهری بود. با ظهور مشروطه در سال 1247 قمری، نبود انسجام فکری و یکدست بودن اندیشه در بین سران قیام، نمود خارجی یافت. دو دسته شدن مجلسيان و ناامني و گراني ناشي از انقلاب، مانع توسعه گردید.
با جلوس احمد شاه بر کرسی سلطنت و امید بهبود اوضاع، جنگ جهاني اول آغاز شد. ايران اعلام بي طرفي كرد، اما دول متحارب به اين اعلان توجهی نکردند و محاربه را به داخل خاک ایران نیز کشاندند. جنگ، قحطي و شرایط پس از آن، اجازه اندیشیدن به آبادانی و اصلاحات را به کسی نمیداد. ظهور سیدضیاء الدین طباطبایی (نخست وزير کودتا) منجر به وعده اصلاحات و مژده عمران و آباداني در پايتخت شد. كارهاي نمايشي زيادي انجام شد. سيم كشي خيابان لالهزار و روشن شدن چراغ برق، احداث عمارت جديد شهرداري، ایجاد خيابان شوسه، كنترل بهداشت مردم پايتخت، رنگآمیزی در و دیوار پایتخت، حذف نوشته هاي لاتين از در و ديوار شهر و. . . به هر تقدير در حكومت سه ماهه سيد ضياء، شهرداري حركتي چشم گير داشت و سنگ بناي شهرداري نوين نهاده شد (سماک 1385).
در سال 1304ه. ش، رضاخان حکومت خویش را بر پایه سه رکن ارتش جدید، بوروکراسی دولتی و حمایت دربار (شامل گروه روشنفکران حامی وی) بنا کرد (آبراهیمیان 1377). و بر پایه همین ارکان حکومتش، شروع به بازسازی کشور و پایتخت آن کرد. علی رغم توسعه مرزهای شهر تهران در عصر ناصرالدین شاه، به میزانی بیش از آنچه که واقعا نیاز بود، میزان تراکم انسانی از 43. 5 نفر در سال 1262 شمسی به 105 نفر در سال 1311 رسید. همین امر باعث شد که بلدیه تهران به زعامت کریم خان بوذرجمهری در سال 1309 شمسی دستور به تخریب باروها و گسترش شهر دهد. همچون مرحله پیش، باروها و خندق، محلی برای احداث خیابانها و بلوارهای عریض شدند. همچنین خیابانهای تازهای از میانبخش هایی از بافت قدیمی شهر که کثیف، بدمنظر و پرتردد بودند عبور کرد (مدنی پور 1381). خیابان کشیها بر خلاف مکاتب شهرسازی ایرانی بدون تاسیات زیر بنایی انجام شد (حبیبی, از شار تا شهر 1386) و قصد دولت برآن بود تا در مراحل بعد آن را تامین کند. مجموعههای سلطنتی تقسیم شده، ساختمانهای آن بازسازی شد و مجموعه دولتی جدید مانند وزارتخانههای دادگستری و دارایی جایگزین آن شد. خيابانها به سرعت سنگ فرش شدند، سيم هاي برق در خیابانها متصل گرديد، جاده هاي اطراف پايتخت را شوسه كردند و نظافت شهر در اندك زماني بهبود نسبي پيدا كرد.
توسعه تهران پس از جنگ جهانی دوم، بسیار سریع و خارج از کنترل صورت گرفت. بطوری که در 45 سال بعد جمعیت آن 8. 6 برابر و مساحت آن 12 برابر رشد کرد. این رشد بصورت شهرکهای اقماری پیرامونی و بعضا بر محل روستاهای سابق حاشیه شکل گرفت(مدنی پور 1381). شهری که زمانی دو پادشاه فرمان گسترش آن را صادر کردند، از دهه چهل و خصوصا در دهه 50، در اختیار تصمیم گیرندگان جدید که سوداگران زمین محسوب میشدند افتاد. زیاده طلبی بورس بازان زمین از یکسو و طالبین روزافزون سرپناه –ناشی از رشد بیرویه جمعیت و مهاجرتهای فراوان این دوره به تهران- از سوی دیگر به این بحران دامن زدند. طرح جامع تهران که توسط عبدالعزیز فرمانفرماییان و موسسه گروئن در سال 1345 تهیه و در سال 1347 تصویب شد، حاصل نگرانی از این وضع بود (حمیدی, و غيره 1376). مطالعات طرح جامع اول تهران زماني شروع شد که شهر تهران در سال 1345 حدود 180 کيلومتر مربع وسعت و 7/2 ميليون نفر جمعيت داشت. اين طرح محدوده اي به وسعت حدود 650 کيلومتر مربع (همين محدوده فعلي) و جمعيتي حدود 5/5 ميليون نفر را براي سال 1370 (افق طرح) در نظر گرفت و جهت گسترش شهر را به سمت غرب تعيين کرد. در این طرح, تراکم جمعيت تهران از حدود 150 نفر در هکتار به حدود 90 نفر در هکتار کاهش مییافت. اين طرح از سال 1349 تا انقلاب اسلامي در سال 1357, مبناي هدايت توسعه تهران بود.
بعد از انقلاب اسلامي, و همزمان با هجوم مردم به شهرها به اميد بهره مندي از واگذاريهاي گسترده زمين مجاني و يا ارزان قيمت، طرح جامع تهران به کنار نهاده شد. توسعه شهر در حاشیهها بشدت افزایش یافت. آسیب دیدگان از جنگ تحمیلی استانهای غربی و جنوب غربی بعنوان مهاجر، روستاییان و بعضا قشر بورژوازی شهرستانها به تهران هجوم آوردند. گسترش در دو مقیاس افقی و عمودی شدت یافت. وزارت مسکن و شهرسازي، بنا به وظيفه خود و با وقوف به ضرورت اصلاح اين وضعيت, بازنگري در طرح جامع اول و تهيه طرح ساماندهي (جامع) تهران را از اواسط دهه شصت در دستور کار خود قرار داد.
در طرح جامع دوم، محدوده تهران و شبکه راههاي اصلي آن، کمابيش همان محدوده و شبکه طرح جامع اول بود. ولي به جاي ده مرکز منطقه اي، جمعيت 5/5 ميليون نفر و سرانه خدماتي55 متر مربع، در اين طرح براي تهران پنج حوزه (شمال, شرق, جنوب, غرب و مرکز) و براي هر حوزه مرکزي در نظر گرفته شد, ظرفيت جمعيتي شهر به حدود 65/7 ميليون نفر افزايش داده شد و سرانه خدمات نيز، به 32 متر مربع تقليل يافت.
از سال 1375 براساس مصوبه هيأت دولت، مطالعاتي در اين زمينه براي تهيه طرح جدید آغاز گرديد، که نتايج حاصله در اوائل سال 81 توسط شورايعالي شهرسازي و يکسال بعد توسط هيأت دولت به تصويب رسيد. در چارچوب اين طرح، کنترل جمعيت شهر تهران، با سقف 65/7 ميليون نفر, (طرح جامع دوم تهران), مجدداً مورد تأکيد قرار گرفت و براي شهر تهران ايفاي نقش به عنوان پايتخت و يک کلانشهر در سطح منطقه اي و جهاني در نظر گرفته شد. پيشنهاد اساسي طرح, که ايجاد «نهاد واحد مديريت منطقه کلانشهري» , بود به رغم تصويب، به مرحله اجرا نرسيد و بقيه پيشنهادات اين طرح نيز، در عمل مسکوت ماند.
2. سیر تحول معماری و شهرسازی از دوران قاجاریه تا به امروز
شرایط خاص ناامنی اوایل دوره قاجار مانع از بروز سبک مشخص معماری، خاص این دوره گردید. در واقع معماری این دوره را باید امتداد معماری صفوی دانست که در مقطعی از زمان با معماری غربی امتزاج مییابد، ولی تنها در پوسته و عموما محتوای مکتب اصفهان را در خود دارد. در واقع و بنا به گفته استاد پیرنیا، رشته معماری و شهرسازی ایران که همانند زنجیری به گذشته متصل بود، متاسفانه بر اثر خودباختگي و سياست هاي استعماري از اين زمان و بخصوص در زمان ناصرالدين شاه گسسته شد و به كالاهاي بي منطق تبدیل شد و معماري ما تقريبا رو به انحطاط رفت.
آندره گدار مي گويد: وقتي كت و شلوار و كراوات به ايران آمد و جوان هاي اروپا رفته پس از اتمام تحصيلات پزشكي و حقوقي به ايران بازگشتند و آداب و رسوم اروپايي را هم با خود آوردند، استاد بنا هم مانند آقاي خياط، فرنگي مآب شد. از آنجايي كه به تكنيك و مواد و عوامل جديد آشنايي نداشتند و حتي نمي دانستند اصول جديد يعني چه و با نبودن كتب و مجلات فني به زبان فارسي , چاره اي نداشتند جز اينكه به كاتالوگ هاي اروپايي مراجعه نموده از شكلها و عكس هاي آنها استفاده نمايند. آن وقت است كه بين پيروي از سبك قديم ايراني خود و جذبه فرنگي مآب در كشش قرار مي گرفتند. . . استاد بنا هم , چون در عكس كاتالوگ ديده است كه بر بام خانه هاي اروپايي دودكش نصب شده , او هم بر روي ساختمان خود دودكش ميگذارد بدون آن كه مجراي دودي در ساختمان وجود داشته باشد.
آنچه که عامل این گسستگی شناخته میشود، سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ و دست بکارشدن برخی معماران اروپایی در ایران است (سرآغاز نوگرایی در معماری و شهرسازی). آنچه که همزمان با سفر وی، در اروپا به وقوع میپیوندد اعم از نمایشگاه کریستال پالاس در سال 1267 قمری جهت ارائه محصولات صنعتی جدید، برپایی نمایشگاه بین الملل پاریس و افتتاح برج ایفل به عنوان نماد مدرنیته، قطارهای مسافربری و ایستگاههای شیشهای و فلزی آن بعنوان مظهر پیشرفت، سیستم تراموا، بلوارهایی عریض که در یکسو ساختمانهای چند طبقه متحد الشکل و در سوی دیگر پارکهای شهری دارند و یا در دو سو ساختمانهایی با عملکرد مشابه (پایین تجاری، بالا مسکونی) قرار گرفته است، ساخت عمارات باشکوه دولتی و عمومی با سبک التقاطی به عنوان سبک رایج آن عصر اروپا، ناصرالدین شاه را عاشق دلخسته خود میکند (اعتصام 1375).
مقایسه شهر دلگیر تهران با کوچههای تنگ، بوی بد و حصار طهماسبی آن با آنچه ناصرالدین شاه در فرنگ میبیند، وی را وادار میکند تا شهری جدید بنا کند. اما محدودیتهای یک کشور توسعه نیافته موجب میگردد تا تراموا به واگن اسبی و قطار به ماشین دودی تبدیل شود. حصار جدید هندسی ایجاد میشود. گراند هتل، لقانطه، خیابان لالهزار محصول این تحول هستند. اما از آنجایی که ساختمانهای ساخته شده در این دوره مطیع محدودیت تکنیکی بودند، محدودیتهایی در فرم و حجم نیز ایجاب میشد. بنا به قول استاد محسن فروغی: “ارتفاع ستونهایی که در معماری قاجاریه تا اوایل پهلوی بکار میرفت، به طول درختان تبریزی بستگی داشت” (اعتصام 1375).
در خصوص معماری شهری – خیابانی باید گفت، قرار گیری عناصر جدید متاثر از معماری اروپایی چون تلگرافخانه، هتل، تئاتر در کناره خیابان باعث تحول در معماری شهری شد. در مرحله نخست معماران تلاش کردند تا کاربری مدرن را در کالبد سنتی بگنجانند ولی در ادامه، این دو، در هم حل شد. همچنین تغییر ماهوی خیابان از معبر به تفرجگاه و محل تجارت منجر به این شد که لایه واقع شده در لبه، این نقش مبادلاتی – ارتباطی را متضمن شود (حبیبی, از شار تا شهر 1386). با نگاهی کلی میتوان سه سبک مخصوص به این دوره را از هم تمیز داد: نخست معماری سنتی و اصطلاحا حاشیه کویری که عموما توسط قشر ضعیف شهر مورد استفاده قرار میگرفت. دوم معماری التقاطی اروپا که بصورت سطحی و اصطلاحا کارت پستالی در اختیار اقشار مرفه و نهادهای حکومتی قرار داشت. سوم شیوه معماری اواخر قاجار که تلفیقی از معماری سنتی و التقاطی محسوب میشد. ایجاد تغییر ماهوی در ساختار فضایی، تغییر در پلان، تلفیق عناصر و اشکال معماری غرب با معماری سنتی، استفاده از تکنیکها و مصالح مناسبتر و بکارگیری شیروانی برای پوشش از خصوصیات این سبک بود (پاکدامن, 1376؛ پاکدامن, 1373).
با روی کار آمدن حکومت پهلوی، و تحولات ناشی از آن، معماری و شهرسازی ایران دستخوش تغییراتی بنیادین گردید. عوامل تاثیر گذار بر این تغییرات را میتوان اینگونه دستهبندی کرد (کیانی 1386):
تاثیرات مرحله تغییر و گذار: متاثر از جریان مدرنیته که از قرن پیش آغاز شده بود
تاثیرات عملیات باستانشناسانه: مجموعه اقداماتی علمی که در آغاز سده بیستم در ایران بسیار شدت یافته بود.
تاثیرات باستانگرایی: به معنایی متفاوت با باستانشناسی. عملی برای گسست از گذشته نزدیک و پیوند به گذشته دور
تاثیرات نظامی گرایی: تاثیر اندیشه نظامی حاکمان بر روند معماری و شهرسازی از قبیل دخالتهای کلان در بافت تاریخی، تاثیر روحیه نظامی در روند شکل گیری ابنیه از قبیل استحکام، سرعت ساخت و فرم و طرح.
تاثیر عملکردهای جدید: ایجاد بوروکراسی قدرتمند و جریان شتابان مدرنیسم در جامعه ایران، نیازمند کالبدی برای تظاهر و بروز است. انطباق این کاربریها، همیشه در کالبد قدیمی امکان پذیر نیست و بعضا نیازمند خلق فضاهای جدید است که طبعا در برخی موارد به واسطه وارداتی بودن عملکرد، فضای مدرنی نیز همراه خود خواهد داشت.
تاثیرات شهرسازی جدید: رشد شهرنشینی و ایجاد طبقات اجتماعی جدید، معماری مخصوص به خود را در پی خواهد داشت. اتصال جامعه بورژوازی به تئاتر، هتل، رستوران و سینما، تقاضای خوردهبورژواها برای کاباره، کافه، سالنهای قمار نمونههایی از جامعه جدید و فضاهای جدید در این عصر است.
در مقیاس شهری، شاهد دخالتهای کلان در ساختار شهر هستیم و به نوعی میتوان اصطلاح شهرهای به صلیب کشیده شده را مترادف با اقدامات و گشایشها در دل بافتهای تاریخی به منظور مناسبسازی فضا دانست که در واقع همچون تیغی دو دم، معکوس عمل کرده و عملا، تلفیقی که میبایست بین کهنه و نو انجام میگرفت، در این عملیات به هیچوجه در نظر گرفته نشده است و مهمتر از همه اینکه به بافت قدیمی نه تنها احترام گذاشته نشده بلکه بدون کوچکترین مطالعهای مورد تعرض قرار گرفته و هیچگونه همکاری بین این خیابانهای مستقیم و عمود برهم و بافت موجود قدیمی در نظر گرفته نشده است. تنها در این دخل و تصرف بناهای مهم و اداری موصل و یا بناهای مهم تاریخی را مورد توجه قرار دادهاند و در صورتی که بافت موجود در اثر عبور خیابان قطع و اجزاء آن از هم پراکنده گردیده است (آنجلیس دوسا 1371). بر همین اساس میتوان سبکهای زیر را برای معماری و شهرسازی این دوره در نظر گرفت: نخست ادامه سبک اواخر قاجار و نئوکلاسیک غرب که شرح آن رفت. از دیگر سبکهای این دوره میتوان به معماری اوایل مدرن و هنر نو اشاره کرد توسط معماران ایرانی اروپا رفته وارد شد. (معماران شاخص آن وارطان و گورکیان و آثار برجسته آن شامل گروه عمدهای از ساختمانهای واقع در لالهزار جمهوری و انقلاب میباشد). الگوی دیگر قابل مشاهده در این دوره معماری سبک ملی(رمانتیسیزم ملی) میباشد که با رجوع به معماری پیش از اسلام و استفاده از تکنولوژی مدرن غرب (بعنوان مثال عمارت شهربانی اثر باغلیان) شکل گرفت. مهمترین سبک این دوره معماری مدرن محسوب میشود که مشخصا با کنار گذاشتن تاریخ گرایی، استفاده از مصالح جدید مثل سیمان و بتن، حذف تزیینات و بکار گیری اصول زیباییشناسی جدید قابل تمیز است (پاکدامن, 1376).
در سالهای اولیه دهه 20، بدلیل حضور متفقین، فقر و بیماری عمومی و قحطی، معماری و شهرسازی چندان متحول نمیشود. شاید به همین دلیل، عکسهای هوایی متعلق به سال 1335 معیار مناسبی برای شناخت شالوده شهرهای ایرانی محسوب میشوند. در این سالها ساخت و ساز غیر دولتی شاخصی صورت نمیگیرد. اما وجود معمارانی چون وارتان، آبکار، سیحون و فروغی تکانی در معماری این دوره پدید آورد.
در دهه دوم و سوم سلطنت پهلوی دوم(دهه 30 و 40) با ظهور طرحهای جامع و اصلاحات ارضی، ساختار شهرها به هم میریزد. در بین سالهای 32 تا 45، گسترش شهر و دستیابی به زمینهای موات اطراف شهر (سوداگری و بورس بازی زمین) آغاز میگردد. ایجاد هستههای مونتاژ در اطراف، خصلت سوداگری شهر را تشدید میکند. تفکر تغییر سیمای شهر بصورت همگن در دوره پهلوی نخست به تغییر محتوا و بیمعنایی معماری منجر شده است. بیچهرگی از مرز معنای کالبدی – فضایی به محتوای شهر میرسد (حبیبی, 1386). بطوریکه با احساس این خطر فرح دیبا به هنگام گشایش دومین کنگره معماری ایران، روز دوم مهرماه 1354 در تخت جمشید میگوید:
“آهنگ رشد صنایع، ویژگیهای تازهای را در سیمای محیط زیست و حتی رفتارهای اجتماعی پدید میآورد که هریک به نوبه خود در برخورد با معماری و شهرسازی مسائل نوتری را میافزاید. با روی آوردن گروههای پراکنده به مراکز صنعتی و شهری مقیاسهای تازهای از شهرنشینی رخ مینماید. در کشورهایی که هنوز صنعت بر ارزشهای معماری چیره نگشته است میتوان شیوههای نوین معماری را همگام با جهشهای صنعتی به راهی کشانید که هنر زیستن را همراه با مقام والای انسانی در پی داشته باشد. گسترش شهرها و خودرویی مجتمعهای بزرگ شهری نباید موجب فرسایش بسترهای طبیعی و بافت اصلی نواحی شهری گردد. پاسداری و ارج گذاری به برخی از نمونههای معماری کهن، که نشانه راستین احترام به منزلت انسانی است، باید شالوده و اساس فکری معماران و سازندگان محیط زیست قرار گیرد. آنچه میسازیم برای انسان است و باید از انسان آغاز گردد، زیرا که انسان معیار همه معیارها است“ (رجبی 2535).
در انتهای دوره پهلوی دوم، با ظهور معمارانی چون اردلان، دیبا، امانت و. . . نسل جدیدی از معماران با نگاهی به حفظ ارزشهای بومی ظهور کردند که خون تازهای در رگ معماری ایران محسوب میشدند. از عمده سبکهای قابل بازشناسی در این دوره را میتوان به ادامه معماری مدرن (دهههای 20 و 30)، معماری سبک بین الملل[1] (دهههای 40 و 50 )، معماری مرحله تحول[2] (از دهه 50 تا انقلاب اسلامی)و نهایتا معماری التقاطی غرب (نئو کلاسیک) اشاره کرد.
پس از شروع جریان پست مدرن[3] در معماری جهان، که با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران همزمان بود دو موضوع به موازات هم دوره جدیدی را در معماری ایران به وجود آورد. اول اینکه، اصولا پس از پیروزی انقلاب معماران ایران سعی کردند معماری ایران را به سوی یک معماری با هویت مستقل و متکی بر میراث معماری گذشته خود هدایت کنند و دوم اینکه مبانی نظری معماری فرامدرن نیز توجه جدی به معماری گذشته سرزمینها را مطرح میکرد. این دو موضوع دست به دست هم دادند و آثاری در ایران به وجود آمدند که سبک و سلیقه معماری فرامدرن را با توجه به عناصر معماری گذشته ایران ( به خصوص معماری بعد از اسلام ) در خود داشتند. لکن برخورد آنها با معماری گذشته ایران یک برخورد سطحی و ظاهری بود و عناصر کلیشهای معماری فرامدرن نیز به وفور و به صورت تصنعی در این آثار به کار گرفته شدهاند. عمده سبکهای قابل تشخیص در این دوره را (مطابق با دستهبندی مهندس پاکدامن) میتوان اینگونه دستهبندی کرد: معماری سنتی[4]، معماری مرحله تحول[5]، معماری پست مدرن غرب[6] و معماری التقاطی غرب[7] (نئو کلاسیک)
3. بررسی برآیند تحولات اجتماعی-اقتصادی ایران (تهران) بر تغییرات صورت گرفته در مقیاس معماری و شهرسازی
با سقوط دولت صفویه، نظام اقتصادی مولود جامعه آن زمان، بدلیل ضعف مدیریت کشور و تغییر ساختار زندگی جوامع زیستی از بین رفت. اقتصاد تولیدی و ایجاد ارزش افزوده، به اقتصادی خودکفا در مقیاس محلی تقلیل یافت. بروی کار آمدن دو سلسله افشار و زند که هر یک به وسیله شمشیر ایل خود به حکومت رسیدند، ساختار جامعه را بسوی زندگی ایلیاتی سوق داد. در واقع عادت دیرین ایرانیها (کوچ نشینی و زندگی ایلیاتی)که بعضا به شهرنشینی و زندگی مدنی تغییر یافته بود، مجددا احیاء شد. این وضعیت بدلیل اقتصاد بسته ایران، زندگی وابسته به طبیعت و بهره کشی از منابع طبیعی، عدم اعتقاد به روح جمعی (در مقیاس فراتر از ارتباطات قومی، قبیلهای و فرقه ای) و برخی اعتقادات خرافی همچنان تداوم داشت. این دوره را میتوان دوران افول نسبی شهرنشینی و شهرسازی در ایران دانست.
آغا محمد خان قاجار زمانی ایران را در دست گرفت که بیشتر روستاها، قبیلهها و شهرهای این دوره، در انزوای کامل بسر میبردند و اقتصادی بسته و خودکفا داشتند. از سوی دیگر، اختلافات قومی، چه در شهرها و محلات و چه در پهنه کشور، گریبان ایران را گرفته بود. نظام محلهبندی نیز بر اساس عوامل همبستگی در مقیاس سازمانهای کوچک اجتماعی بود. فقر در نظام آموزشی (تعطیلی دارالفنون در اواخر دوران ناصری و مشکلات مدراس جدید همچون رشدیه) نیز از دیگر خصیصههای این دوره بود. از نظر قدرت نیز، شاهان قاجار بیشتر نمایش قدرت داشتند. خودکفایی اقتصادی در مناطق، ضعف در اداره کل کشور بدلیل ضعف خزانه و زیرساختهای حکومتی منجر به حکومتهای محلی توسط تیولداران و یا خانها و ایلخانها بود. (آبراهامیان, 1377).
از جمله مواردی که باید بدان اشاره کرد، تغییراتی بود که آغا محمد خان در ساختار اجتماعی – جمعیتی تهران وارد کرد. در سال 1206 وی 12000 نفر از طوایف الوار [لرهای] شیراز را به حدود شرقی تهران کوچاند که ظاهرا به منظور دفع شرارت ایشان از شیراز و تامین منابع لبنیات و گوشت توسط این عشایر بود. تا پیش از این طوایف کوچ نشین تهران تنها در جنوب غربی آن زندگی میکردند. همچنین ایل افشار ساوجبلاغ و اعراب ورامین که پیش از این از شیراز رانده شده بودند نیز به تهران منتقل گردیدند. به این مجموعه اضافه کنید یهودیان منتقل شده از منطقه گیلارد و اصفهان و شیراز و مسیحیانی که پیش از این توسط شاه افشار به تهران منتقل شده بودند. این دومین تحول در نظام آماری-اجتماعی شهر تهران پس از حمله مغولها محسوب میگردد.
بعد از آقا محمد خان، قاجارها قصد داشتند با ایجاد بوروکراسی و ارتش قدرتمند نظام خود را بشکل شاهنشاهان باستان مستقر سازند، ولی عملا بدلیل خود مختاری محلی، دخالتهای بیگانگان، ضعف مالی شاهان و بعضا بیکفایتی ایشان این امر میسر نگردید. یکی از دلایل عدم پیشرفت اقتصادی در این دوره را باید در ذهن مردم جستجو کرد. تفکر اینکه اقتصاد نمیتواند رشد مداوم داشته باشد، این اعتقاد را ایجاد کرده بود که فقط با فداکردن دیگران میتوان به نوایی رسید. سود یک گروه مستلزم زیان یک گروه دیگر است (آبراهیمیان 1377).
عدم انسجام ملی، عقب ماندگی ملی در برابر کشورهای اطراف، از بین رفتن احترام بین المللی، دست اندازی کشورهای اطراف به تمامیت ارضی و نبود دولت مرکزی قدرتمند جهت دفاع از آب و خاک، ستمگری و غارتگری شاهان، استثمار، ضعف تجارت ملی و تبدیل کشور به بازار مصرف کالاهای خارجی از یک قطب تولیدی، زمینه ساز انقلاب مشروطه در همین عصر گردید. چنانچه نفوذ اندیشه خرد گرا و جستجوگر غربی را در این دوره در میان اندیشمندان به این دلایل اضافه کنیم، پازل نحوه شکل گیری انقلاب کامل خواهد شد. اما مشروطه که بدلیل نبود ساز و کار مناسب دولتی جهت کنترل خشم و غلیان عمومی پیروز شد، در ادامه نیز بنا بر همین دلایل خاموش گشت. این انقلاب، تئوریسینهای آن، و ابزار آن چون جراید را میتوان ثمره نخستین اقدامات جهت مدرن کردن جامعه ایران دانست.
با ظهور رضاخان و سیاستهای چپ گرایانه وی در خصوص دولتیسازی اقتصاد، تغییراتی اساسی در نظام طبقاتی اجتماعی ایجاد گردید. معادله سنتی ساختار اجتماعی ایران که به صورت هرمی بر پایه نظام عشیرهای بود، با پیدایش طبقه خاص جدید اداری بر هم خورد. در این دوره طبقه متوسط تاثیر گذار که در دوران ناصرالدین شاه شروع به شکل گیری کرده بود، دارای هویت مشخص اجتماعی شد و مناطقی در تهران را بعنوان سکونت برای خود در نظر گرفت. این قشر اجتماع، که زاده تحولات نظام اداری کشور بودند، فارغ از جایگاه خود در تحولات سیاسی متعاقب شهر، بواسطه سلایق و ایده آلهای جدید، منجر به تغییراتی اساسی در نظام کالبدی شهر شدند. تهران با افزایش جمعیت خود به 700000نفر در سال 1320 شمسی (3. 5 برابر طی 20 سال) پنج ناحیه متمایز یافت. بازار مرکزی سنتی، ناحیه اداری در شمال میدان توپخانه، حومه طبقه متوسط سنتی در منتهی الیه شمالی و. . . در واقع از این دوره، شمال شهر نشینی بصورت یک فرهنگ کاملا طبقاتی شکل گرفت.
در حد فاصل سالهای 1320 تا 1332 شمسی، فضای مطبوعاتی ایران و فضای سیاسی حاکم بر کشور بشدت باز بود. احزاب که از سوی رضاخان تا حدی سرکوب شده بودند مجددا شروع به فعالیت کردند. فرزندان تیولداران و شاهزادگان قجری که در اروپا تحصیل کرده بودند برای انتقام گیری به کشور بازگشتند. طبقه متوسط حالا بعنوان قشری تاثیر گذار مورد توجه تمامی جریانهای فکری بود. اینها همه و همه، زاده شرایط این دوران بودند. با کودتای سال 1332 شمسی با مدیریت سیا و دولت آمریکا جهت از بین بردن خطر کمونیسم بین المللی برای ایران این دوران خاتمه یافت.
در حد فاصل سالهای 32 تا انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، یک روند روبه رشد اقتصادی را مشاهده میشود. اما این رشد نه بدلیل پیشرفت اقتصادی بلکه بدلیل افزایش بهای نفت و میزان صادرات آن بود. در واقع یک اقتصاد تک محوری وابسته به نفت که هیچ جنبه درونزایی نداشته و تنها بخشی از یک شبکه نیاز امپریالیستی بود که به تامین مواد اولیه آنها میپرداخت. جنبه تولیدی در کشور تضعیف شد. با تصویت قانون حق مالکیت زمین در جریان مشروطه بورس بازی زمین آغاز شده بود ولی در این دوره تشدید شد و اقتصادی بیمار متاثر از چرخش سرمایه و جامعه خدماتی بوجود آمد. جریان اصلاحات ارضیی که با نیت جنگ با کمونیسم و سوسیالیسم بین المللی توسط ترومن به کشور تحمیل شد، تولیدات کشاورزی را به حداقل رساند و جوامعی را که زمانی با وجود غیر زاینده بودن اقتصاد، خودکفایی داشتند را کاملا از بین برد. تقویت ارتش که به بازی بچهگانه شاه تبدیل شده بود با افزایش روز افزون بودجههای نظامی بیش از پیش به اقتصاد کشور فشار وارد میکرد.
دهه 50، بواسطه سیاستهای فضای باز سیاسی جیمی کارتر، شرایط اجتماعی متاثر از رشد اقتصادی ناشی از صادرات نفت، فشار سازمانهای حقوق بشر و قیام مردم تحت رهبری آیت الله خمینی و بر اساس مبانی فکری اشائه شده از سوی تئوریسینهایی چون شریعتی، طالقانی و. . . منجر به پیروزی انقلاب اسلامی گردید.
دهه 60، متاثر از جنگ تحمیلی علیه ایران، کاملا شرایط ویژهای برای ایران و بخصوص پایتخت آن پدید آورد که نیازمند بررسی جداگانه و مبسوطی میباشد. در سالهای 68 و پس از آن، سیاستهای لیبرالی -نه با این عنوان- در میان دولتمردان پیگیری شد. رشد بیرویه جمعیت که میرفت به معضلی بزرگ برای ایران تبدیل شود در دهه 70 مهار گردید. افزایش سواد آموزی بدون محدودیت سنی و کیفیت بهداشت نیز از سیاستهای این دوره محسوب میگردد. در سالهای پایانی دهه 70 و با انتخاب سید محمد خاتمی به عنوان رییس جمهور، بواسطه پیشینه آزاد اندیشی و چهره یک مدرس دانشگاهی شرایط مطلوبی در زمینههای فرهنگی و اجتماعی فراهم آمد. تاثیر این تحول در نظام اجتماعی را میتوان در برنامههایی که جهت کنترل کیفیت توسعه شهر تهران در برابر گسترش ناهنجار و تدابیر پیشنهادی این دوره مشاهده کرد.
4. تجدد خواهی، شاکله شهرنوگرا و هویت معاصر شهروندان
با نگاهی به تحولات صورت گرفته در خصوص کالبد شهر و معماری آن، دو مقیاس متفاوت قابل تمیز میباشد. نخست، بر مبنای خواسته حکومتی و دیگر، تغییرات در مقیاس خواستههای ساکنین شهر. این دو، در برخی مقاطع در تضاد با هم و در مواردی همسوی با یکدیگر پیش رفتهاند. این خواسته، در هر دو مقیاس یاد شده بر پایه عواملی شکل گرفتهاند که به نوعی هویت معاصر شهروندان ایرانی (تهرانی) را در خود نهفته دارد. دین (اسلام)، ملی گرایی (با نیت حفظ تمامیت ارضی)، سنت (به مفهوم ثروتهای فرهنگی) و نهایتا تجدد (با مفهوم نوسازی و بهسازی داشتهها) به عنوان چهار عامل شکل دهنده به وضعیت هویتی معاصر، در نظر گرفته شده است.
کم رنگتر بودن هر یک از این عوامل به واسطه شرایط خاص سیاسی-اجتماعی در هر دورهای، به مثابه نقص در نظام هویت، موجبات تضعیف سایر عوامل را فراهم آورده است. به عبارتی، چنانچه خواسته باشیم با پایبندی به شعائر دینی و احترام به سنتها، زندگی در دنیای جدید را به عنوان یک ایرانی تجربه کنیم، هر چهار عامل فوق الذکر را باید به یک میزان مورد اعتنا قرار دهیم. نگاه قشری به هر یک از این عوامل، میتواند آنرا در تعارض با سایر عوامل جلوه دهد، در حالی که مفهوم ایرانیزه شده آن، در معنا با یکدیگر منافاتی نخواهند داشت. در اینجا به صورت سطحی به هر یک از این عوامل به عنوان فاکتورهای تاثیرگذار بر هویت معاصر شهروندان نگاهی خواهیم داشت.
تجدد خواهی- سنت گرایی؛ تجدد ستیزی-سنت گریزی:
با نگاهی به تحول مفهوم تجدد در ایران میتوان مراحل مختلفی برای تطور آن در نظر گرفت. نخستین نوگرایان ایرانی از قبیل ملکم خان و آخوندف، با مشاهده جوامع غربی و درک درست از بستر شکل گیری این تحولات، تمام تلاش خود را برای بومیسازی و انطباق اندیشههای نو با جامعه ایرانی کردند. از این روست که آزادی بیان به امر به معروف و نهی از منکر تبدیل میگردد. اقبال عمومی اندیشههای نوگرا را نیز باید در واکنش جامعه به فقدان توان ارتقای کرامات انسانی از سوی نظام استبدادی و حکام وقت دانست. اما در ادامه به واسطه نبود زیرساختهای اولیه این خواسته، و شکستی که در جریان مشروطه حاصل گردید و جبهه گیری بخشی از جامعه در قبال این تحولات، موج دیگری از روشنفکران پدید آمدند که چاره کار را، نه از بنیان و بلکه تحمیل آمرانه خواسته خود دانستند. از این روست که میبینیم تقی زاده چاره کار را در غربی شدن از نوک پا تا فرق سر میداند. از این مرحله شاهد بروز نگاهی قشری به مفهوم نوگرایی در سطح جامعه ایرانی و بعضا روشنفکران هستیم. در نزد عامه، تجدد از مفهوم آزادی معقول و مسئولیتپذیری فرد˚ فرد جامعه به فردگرایی افراطی و بیبند و باری استحاله گردید. شاید بیان مهدی قلی خان هدایت از شرایط این دوره گویای آن چیزی است که در بالا ذکر آن رفت:
به شاه عرض کردم تمدنی که آوازهاش عالمگیر است دو تمدن است یکی تظاهرات در بلوارها، یکی تمدن ناشی از لابراتوارها. تمدنی که مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشی از لابراتوارها و کتابخانهها است. گمان کردم به این عرض من توجهی فرمودهاند. آثاری که بیشتر ظاهر شد تمدن بلوارها بود که به کار لالهزار میخورد و مردم بیبند و بار خواستار بودند (رجایی 1386 به نقل از هدایت 1363).
در این مرحله، فروکاست مفهوم تجدد به تقلید از جلوههای زندگی غربی[8]، فارغ از زمینههای ساخت زندگی اجتماعی آن، نوگرایی را در برابر سنت قرار میدهد. قشریون سنت گرایان نیز در مقام پاسخگویی در برابر این تعارض، بیتوجه به ماهیت پویا و معتدل سنت که مایه تداوم آن در طول تاریخ بوده است، رفتار مشابهی از خود بروز میدهند. در واقع، کلید آنچه به عنوان تعارض میان سنت و مدرنیته، دستمایه وضعیت هویتی جامعه شهری-اجتماعی معاصر شده است را باید در این تقابل جستجو کرد.
تهران، پارداوکس شهر نوگرای ایرانی؛
. . . اما قسمت شمال که در این ده سال ساخته شده (مقصودبخش شمالی خیابان سپه است) با قسمت جنوبی قابل مقایسه نیست. تاثیر معماری و زندگی غربی کاملا مشهود است. خیابانهایی با شیب ملایم ساخته شدهاند که در دو طرف آنها درختهای چنار یا اسپیدار به ردیف کاشته شدهاند. این قسمت از شهر دارای خط واگن اسبی، سیم کشی برق، سینما، هتل، رستوران و فروشگاههایی است که محصولات اروپایی میفروشند (برد 1376).
“خیابانهای شهر تهران را آفتاب سوزانی غیر قابل تحمل کرده بود. معلوم نیست کی به شهرداری گفته خیابانهای فرنگ درخت ندارد، تیشه و اره بدست گرفته و درختهای کهن را میانداختند. کوچههای تنگ را خراب میکردند. بنیان محلهها را بر میانداختند، مردم را بیخانمان میکردند و سالها طول میکشید تا در این برهوت خانهای ساخته شود. آنچه هم ساخته میشد بیقواره و توسری خورده بود“. (حبیبی, 1389ص 40؛ به نقل از رمان چشمهایش بزرگ علوی)
دو روایت متفاوت از دو ناظر شهر نوشده تهران، فارغ از اینکه هر یک از آنها از ظن خود به این موضوع تقرب پیدا میکنند، موید این نکته است که تهران، تنها در ظاهر تحول یافته است. ساخت شهری در تهران، در مسیر نوگرایی، بیش از هر چیز در قالب توسعه یک دستگاه وسیع مدیریتی دولتی بوده که بر اساس تقلید از ابرشهرهای دنیا، و فارغ از زیرساختهای نیازمند به تقویت شکل میگیرد. در واقع تقلید از تمدن به جای تولید تمدن پدیدهای است که هیچگاه به شهر اجازه بالندگی و رشد نمیدهد. و به گفته اندیشمند بزرگ مولانا:
از محقق تا مقلد فرق هاست کین چو داوود است و آن دیگر صداست
بی توجهی به این نکته که هر گونه حرکتی که برداشتی واضح از رگههای مشترک فرهنگی در خود نداشته باشد منتج به شکست خواهد بود، از یکسو، عدم درک درست از مفهوم سنت گرایی در بیان پویایی آن و قرائت ناصحیح از مفهوم نووارگی از سوی دیگر، در کنار حکومتی بودن فرایند صنعتیسازی شهر تهران و نو گرایی در معماری و ساخت شهری، برایندی به غیر از سردرگمی موجود هویت شهری تهران در پی نداشته است.
عدم خودباوری و فقدان آگاهی از آنچه خود داشت شهر، وی را پذیرای انواع سبکها و گونههای ساخت معماری کرد و به تعبیری، گیرنده آنچه گردید که شهرهای بزرگ غربی (وشرقی) به عنوان صادرکننده سبک به وی پیشنهاد میدهند. این امر نهایتا در قالب التقاطی نامناسب گردید که به هیچ یک از ریشههای برآمده از آن قابل ارجاع نمیباشد و به گفتار حکیم فردوسی:
ز ایران و از ترک و از تازیان نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان، نه ترک و نه تازی بود سخنها به کردار بازی بود
5. جمعبندی و نتیجهگیری
با نگاهی به سیر تحولات شهر تهران در بستر تاریخی-اجتماعی آن مطابق با آنچه ذکر آن رفت، میتوان عواملی را برای بحران هویتی موجود در سطح معماری و شهرسازی به شرح زیر سیاهه کرد:
- بی توجهی به تفکر بومی و عدم خودباوری در مقیاس مفاهیم موجود در ساختار شهر ایرانی و اصول حاکم بر آن که منجر به وارداتی شدن اندیشههای ساخت شهر و معماری، بدون وقوف کامل نسبت به خواستگاه هر اندیشه، گردیده است.
- فروکاست سنت از مفهومی برآمده از دو مولفه ساخت فرهنگ بومی و پویایی متاثر از شرایط زمان به پدیدهای ایستا که به واسطه توقف در معنای ظاهری، هر گونه تحول را در منافات با خویش میپندارد.
- عدم قانونمندی در نحوه ساخت شهر، چه در تک بناها و چه در مجموعههای شهری از معضلات پیوسته شهرهای ایران از زمان ظهور مدرنیسم تا امروز بوده است. اعمال سلیقه و دخالتهای غیرکارشناسانه که ریشه در حاکمیت فرهنگ بساز بفروشی و یا هنرنمایی اغراق آمیز برخی از طراحان داشته است، در کنار محدودیتهای فنی واقتصادی حاکم برکشور و ضعف تئوریک به عنوان عاملی دیگر و تاثیرگذار بر این جریان قابل بازشناسی میباشد.
- عدم مشارکت شهروندان در فرایند تصمیمسازی و تصمیم گیری در خصوص برنامههای اجرایی شهری که منجر به عدم قرابت ایشان با اقدامات صورت گرفته خواهد شد و میتوان نتایج آن را به عنوان عدم حس تعلق مکانی تعبیر نمود.
- کمرنگ شدن نقش هر یک از عوامل عنوان شده به عنوان مولفههای هویت، اعم از دین، سنت، ملیت و نوخواهی، متاثر از شرایط سیاسی وقت. معماری به عنوان تظاهر کالبدی اندیشههای سیاسی زمان، به شدت از آن تاثیر پذیرفته و نهایتا به صورت طی سلسله مراتب، از مقیاس کلان تا خرد، شهر را در میپیماید. به عنوان مثال میتوان به تاثیر ملی گرایی افراطی در اوایل قرن حاضر اشاره کرد که با کمرنگ شدن جایگاه دین و سنت، شهر اسلامی ته رنگ خود را از دست داده و اندیشههای اصلاح گرانه، توان بازسازی شهر را به تمام نداشتند. همچنین در دهه چهل و پنجاه، غلبه نوگرایی بر سایر عوامل، پدیده شهر بیهویت را تشدید کرد.
حال باید دید که برای برون رفت از این مشکلات چه باید اندیشید. چنانچه ساخت شهر و معماری آن را به دو لایه مختلف گونه زیست پنهان[9] و گونه کالبدی[10] نسبت دهیم، باید گفت که هر دو شهر فیزیکی و شهر اجتماعی، فارغ از مسائل اقلیمی، از آبشخور فرهنگ سیراب میگردند. به بیانی دیگر، این فرهنگها هستند که حتی با منشا یکسان، تفاوتها را میآفرینند. فرهنگ مشترک به عنوان بازیگر اصلی در ساختار جوامع، در گفتاری وسیعتر هویت را منجر خواهد شد.
فرهنگ، در قبال کالبد به صورت تاثیر بر فرم، شکل، اندازه، ارتباطات فضایی و. . . عمل کرده و برابر شهر اجتماعی، به عنوان الگویی که جامعه دانسته و نادانسته ملزم به تبعیت از دستورالعملهای نانوشته آن خواهد بود، رفتار شهرنشینی را تعریف میکند. یکسان شدگی شهرهای امروز، به واسطه عدم قرائت صحیح از فرهنگ حاکم بر مکان جغرافیایی خاص میباشد. این فرهنگهای محلی، در طول زمان و متاثر از تجربیات قرنها زندگی در شرایط متغیر، پخته و کامل شدهاند و امروز که لازم است به عنوان زیردست برای هر گونه طراحی، مورد استناد قرار گیرند، به یکباره کنار نهاده شدند. ارجاع به این پشتوانه، به مفهوم بازگشت به خویشتن، میتواند راهگشایبخش بزرگی از معضلات موجود باشد.
بازگشت به خویشتنی که در اینجا منظور نظر است، متفاوت از بازگشت به گذشته است و برعکس گامی بلند به پیش رو و فرزند زمان خویش بودن محسوب میگردد. چنانچه هویت و فرهنگ را به مثابه یک سیستم در نظر بگیریم، آنچه مقصود است، به تعادل پویا بردن این نظام میباشد. در واقع، مطابق آنچه پیش از این گفته شد، سنت، به عنوان یکی از مهمترین عوامل هویت، در ذات خود پویا بوده و هر لحظه، مطابق با خواسته زمان، ظواهر خود را میآراید، بیآنکه به اصول آن خدشهای وارد آید. به بیانی دیگر، قدم زدن در مسیر پویایی آگاهانه را میتوان اصلیترین راهکار هویت بخشی به شهر و معماری آن دانست.
فهرست منابع و مآخذ
- اعتصام, ایرج. بررسی تطبیقی معماری و شهرسازی معاصر ایران با اروپا. جلد سوم, در نخستین کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران, 89-110. تهران: انتشارات سازمان میراث فرهنگی, 1375.
- اعتماد السلطنه, محمد حسن خان. روزنامه خاطرات. تدوين توسط ایرج افشار. تهران: امیرکبیر, 1356.
- —. مرآه البلدان. تدوين توسط عبدالحسین نوائی و میر هاشم محدث. 3 جلد. تهران: انتشارات دانشگاه تهران, 1368.
- امین, سید حسن. “تاریخچهی جامعهی مدنی در ایران: تشکلهای فرهنگی ایران در عصر قاجار. ” حافظ, شماره 28 (1385): 29-40.
- آبراهامیان, یرواند. ایران بین دو انقلاب: از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی. با ترجمه کاظم فیروزمند, حسین شمسآوری و محسن مدیرشانه چی. تهران: نشر مرکز, 1377.
- —. تاریخ ایران مدرن. با ترجمه ابراهیم فتاحی. تهران: نشر نی, 1389.
- آجودانی, ماشاء الله. مشروطهی ایرانی. تهران: نشراختران, 1387.
- آنجلیس دوسا, گولی یلمود. “شهرهای به صلیب کشیده شده. ” تدوين توسط رضا کسائی. اثر (سازمان میراث فرهنگی کشور), شماره 22و23 (1371): 6-12.
- برد, اف. ال. “ایران امروزی و پایتخت آن (تهرانی که تحویل سردار سپه شد). ” ایران در آستانه قرن بیستم، سفرنامه هیات نویسندگان و محققین ماهنامه نشنال جئوگرافیک از ایران در سال 1921 در. تهران: نشر البرز, 1376.
- پاکدامن, بهروز. مقدمهای بر شیوهها و گرایشهای معماری تهران. جلد پنجم, در نخستین کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران, 619-629. تهران: انتشارات سازمان میراث فرهنگی, 1376.
- پاکدامن, بهروز. “نگاهی به گرایشهای معماری در تهران -بخش اول. ” کتاب تهران, 1373: 52-80.
- پاکدامن, بهروز. “نگاهی کوتاه به شیوهها و گرایشهای معماری در تهران قسمت 2. ” کتاب تهران, 1376: 118-226.
- پاکزاد, جهانشاه. هویت و این همانی با فضا. جلد پنجم, در نخستین کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران, 47-57. تهران: انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور, 1376.
- حبیبی, سید محسن. از شار تا شهر. تهران: انتشارات دانشگاه تهران, 1386.
- —. قصه شهر؛ تهران، نماد شهر نوپرداز ایرانی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران, 1389.
- حقیر, سعید. “سبکشناسی آر-نوو در معماری معاصر ایران. ” نشریه هنرهای زیبا, 1387: 63-73.
- حمیدی, ملیحه, سید محسن حبیبی, جواد سلیمی, و رضا سیروس صبری. استخوانبندی شهر تهران. 3 جلد. تهران: سازمان مشاور فنی و مهندسی شهر تهران, 1376.
- رجایی, فرهنگ. مشکله هویت ایرانیان امروز: ایفای نقش در عصر یک تمدن و چند فرهنگ. تهران: نشر نی, 1386.
- رجبی, پرویز. معماری ایران در عصر پهلوی. تهران: انتشارات دانشگاه ملی ایران, 2535.
- رضاقلی, علی. جامعهشناسی نخبه کشی: قائم مقام، امیرکبیر، مصدق: تحلیل جامعه شناختی برخی از ریشههای تاریخی استبداد. تهران: نشر نی, 1390.
- سماک, نازلی. “طرح مرمت کوشک فخرالدوله (مدرسه راهنمایی روشنگر). ” پایان نامه کارشناسی, مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی, تهران, 1385.
- شهر آیینی, سید مصطفی, مترجم. در جست و جوی امر قدسی: گفت و گوی رامین جهانبگلو با سید حسین نصر. تهران: نشر نی, 1386.
- فلامکی, محمد منصور. شکل گیری شهرهای ایران. جلد 2, در شهرهای ایران, توسط محمد یوسف کیانی. تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی, 1366.
- کلاویخو. سفرنامه کلاویخو. با ترجمه مسعود رجب نيا. تهران: انتشارات علمي و فرهنگي, 1384.
- کیانی, مصطفی. معماری دروه پهلو اول. تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران, 1386.
- کیانی، محمدیوسف. پايتخت هاي ايران. تهران: نشرميراث فرهنگي ایران, 1375.
- مالکی, احمد, و احمد خورسندی آقایی. قنات در ایران: مطالعه موردی قناتهای شهر تهران. تهران: شرکت پردازش و برنامهریزی شهری, 1384.
- محمودکلایه, سعید. “بهره گیری از ابزارهای نوین در فرایند برنامهریزی احیاء بافتهای تاریخی؛ مطالعه موردی: طرح مرمت و پیاده راهسازی خیابان لالهزار و بررسی نتایج حاصله از آن. ” رساله کارشناسی ارشد دررشته مرمت ابنیه و بافت تاریخی (به راهنمایی دکتر پیروز حناچی), دانشگاه تهران, پردیس هنرهای زیبا, تهران, 1390.
- مصطفوی، سید محمد تقی. آثار تاریخی طهران. تهران: انتشارات گروس, 1361.
- معتمدی, محسن. جغرافیای تاریخی تهران. تهران: مرکز نشر دانشگاهی, 1381.
- ممتاز, فریده. جامعهشناسی شهر. تهران: شرکت سهامی انتشار, 1390.
- هدایت, مهدیقلی خان. خاطرات و خطرات. تهران: زوار, 1363.
[1] – متعلق به دهه 40 به بعد و در تداوم جریان مدرنیسم در دهه 60 اروپا شکل گرفت. (پاکدامن, 1376) در تهران، این سبک بدلیل تسلط بساز و بفروشها، برداشت سطحی از سبک و استفاده از مصالح نازل رو به انحطاط رفت (اعتصام 1375)،
[2] – از اواخر دهه 40 شمسی، به پیروی از اندیشه روز غرب، تحولی در نگرش به ارزش های از دست رفته در شیوه مدرن پدید آمد و معماران آن بدنبال هویت در معماری، یعنی انطباق با زمان و مکان و ویزگی های سنتی فرهنگی بودند. (پاکدامن, 1376)
[3] – Post Modern
[4] – همان معماری متداول در روستاها و شهرهای کوچک. در سطح معماری شهرهای بزرگ نیز بازگشت به معماری سنتی بسیار ناموفق وسطحی بود.
[5] – در امتداد دوره پیش با عملکرد ضعیف تر
[6] – علاقه به معماری پست مدرنیسم در سطحی نازل در دهه 60 رواج یافت.
[7] – الگو برداری از معماری کلاسیک غرب با بی سلیقگی صورت میپذیرفت و عمدتا از سوی ثروتمندان بود.
[8] – از جمله دلایلی که باعث عدم اقبال نوگرایی از سوی مردم بود باید به این امر مربوط دانست که عامه مردم، این تحولات را برخواسته از درون جامعه خود نمی دیدند و خود را به عنوان عاملی موثر بر شکل گیری این اندیشه نمی پندانشتند. از سوی دیگر، تجدد به عنوان ابزاری که در اختیار جوامع استعمارگر بود، تنها تظاهرات و جلوه های پر زرق و برق خود را به جوامع توسعه نیافته هدیه می کرد که این امر مورد پذیرش اندیش مندان سنتی جامعه نبود.
[9] – Genotype
[10] – Phenotype