برگرفته از کتاب «آشنایی با حفاظت از ساختمان‌های تاریخی» تالیف «مایکل فورسیث»

فصل هشتم

نویسنده: جان وینتر

مترجم: حمید محمودکلایه

برای نخستین بار، حدود دهه 1930 میلادی بود که در بریتانیا، شاهد ساختمانی بودیم که تحت تأثیر جنبش مدرنیسم رایج در قاره اروپا طراحی شده بود. بناهای طراحی شده در این سبک، اغلب به‌صورت احجامی مکعبی شکل با پوشش مسطح بودند که معمولاً با استفاده از بتن ساخته شده و یا به نحوی طراحی می‌شدند که ظاهری بتنی را برای آن‌ها تداعی کند. این بناها عملکرد اقلیمی چندان مناسبی نداشتند و حجم انبوهی از مشکلات و مسائل فنی را برای ما به‌جای گذاشتند. همچنین به لحاظ نظری نیز این بناها با مشکلاتی همراه بودند، چراکه هیچ‌گونه تدبیر و پیش‌بینی درباره نحوه حفاظت از آن‌ها اندیشیده نشده بود؛ این بناها با نیت ایجاد تحولی در معماری طراحی شده بودند، بااین‌وجود تنها پس از گذشت چند نسل، دو باب از این خانه‌ها از سوی موسسه نشنال تراست تملک شدند. نقاط ضعف این بناها در برابر شرایط آب و هوایی به‌سرعت آشکار شد و از سال 1938 میلادی، پیشگامان برجسته این سبک جدید معماری به فکر یافتن روش‌های سنتی‌تر برای ساختمان‌سازی افتادند؛ به‌گونه‌ای که آفتاب این جنبش خیلی زود غروب کرد. این خانه‌ها اغلب به اقشار متوسط روبه بالای جامعه تعلق داشتند. در کتاب ارزشمند فرانسیس یورک[1]با عنوان خانه‌های مدرن در انگلستان[2] به نمونه‌های شاخص این بناها اشاره شده است. آرزوی معماران درباره رواج جنبش مدرن و تبدیل آن به روش رایج برای احداث ساختمان‌ها تحقق نیافت، ازاین‌رو تعداد نسبتاً کمی از این خانه‌ها (به‌طورقطع کمتر از 100 خانه) وجود دارند که نیازمند حفاظت و مرمت جدی باشند. انجمن قرن بیستم[3] به‌شدت به دنبال آن بود که تعداد نمونه‌ها را افزایش دهد، بااین‌حال تا پیش از این زمان تقریباً هیچ خانه باکیفیت اما ناشناخته‌ای که به جنبش مدرن تعلق داشته باشد به این فهرست اضافه نشد و افراد می‌بایست به خانه‌های مورداشاره در کتاب یورک، اکتفا می‌کردند.

این خانه‌ها برای شرایط اقلیمی بریتانیا چندان مناسب نبودند، بااین‌حال شکل اولیه آن‌ها پس از احداث بسیار زیبا به نظر می‌رسید؛ بناهای ذکرشده وظیفه انتقال بذر این معماری جدید به نسل بعدی را به دوش داشتند و ازاین‌جهت از اهمیت بسیاری برای دنیای ما برخوردارند.

در حال حاضر، از میان این آثار سه خانه به روی عموم مردم گشوده شده است که همین تعداد می‌تواند کافی باشد. 50 بنای دیگر نیز به‌عنوان بخش بسیار مهمی از میراث فرهنگی بریتانیا محسوب می‌شوند و نیازمند حفاظت و مراقبت عاشقانه هستند. اکثریت قریب به‌اتفاق سایر بناهای این فهرست را می‌توان ساختمان‌هایی دانست که حفاظت آگاهانه از آن‌ها منوط به منطقی بودن این اقدامات به لحاظ اقتصادی است. در اینجا چندان به اقدامات معدود صورت گرفته برای این بخش از میراث فرهنگی بریتانیا پرداخته نمی‌شود.

8 – 1 – آرمان‌شهر[4]

امروزه، دیگر «نهضت‌ها» به مد روز بدل نمی‌شوند. بااین‌حال، نیاز انسانی ما باور به چیزی بزرگ‌تر از خودمان است. خانه‌های شاخص متعلق به جنبش مدرن بیانگر باور عمیق طراحان آن‌ها مبنی بر تلاش برای ایجاد دنیایی بهتر بودند؛ هر یک از این خانه‌های مدرن به‌عنوان مرحله‌ای از این مسیر محسوب می‌شدند. این دنیای گم‌شده و متشکل از باورهای مختلف افراد، از جذابیت بالایی برای ما برخوردار است. به سخره گرفتن خانه‌هایی که به‌گونه‌ای طراحی می‌شدند تا خدمتکاران از محل خواب خود از تردد مالکان در باغ غافل نباشند، از منظر طراحان متأثر از جنبش سوسیالیستی دهه 1930 میلادی به‌سادگی صورت می‌گرفت؛ به همین ترتیب استهزای جنبشی که به مقوله حاشیه‌نشینی به دیده تحقیر می‌نگریست و درعین‌حال پیامد آن اغلب به‌صورت احداث خانه‌های تک خانواری در جوار باغچه‌های کوچک و بزرگ بود نیز چندان دشوار نیست. بااین‌حال آنچه در این میان جلوه می‌کند، مقوله آرمان‌گرایی است و در مواجهه نزدیک با این بناها، کمتر کسی می‌تواند منکر صداقت قابل‌توجه طراحان آن‌ها شود.

این معماران تنها مدعی انجام رسالتی اجتماعی نبودند، بلکه در قبال فن‌آوری نیز خود را مسئول می‌دانستند. آن‌ها به مصالح مدرن و به‌ویژه فولاد و بتن ایمان داشتند. این موضوع که اغلب ساختمان‌ها و خانه‌ها زمانی برای مردم قابل‌درک بود که با شیوه‌های رایج ساخت‌وساز احداث شده باشند، برای آن‌ها آزاردهنده بود اما تصور ایجاد دنیایی بهتر آن‌ها را وادار می‌کرد که سایر مصالح را نیز شبیه به بتن بیارایند. ازآنجاکه این بناها به‌شدت دچار هوازدگی و فرسایش می‌شوند، تصویر ذهنی اولیه بسیاری از ما در مورد شرایط آن‌ها، وضعیتی اسفناک است. چنین شرایطی باعث عبور از این «آرمان‌شهر شکست‌خورده» می‌شد و شرایط نامطلوب این ساختمان‌ها، تصویر بسیار رقت‌انگیزی از آن‌ها ساخته بود. هرچند که بهبود وضعیت این بناها ضروری است، اما باید پذیرفت که حفظ این بناها برای نسل‌های بعدی مستلزم از بین رفتن بخشی از آن‌ها خواهد بود.

وظیفه معماران مرمتگر در قبال این بناها، حصول اطمینان از عملکرد مناسب آن‌ها در برابر نیازهای امروزی، منطقی بودن هزینه‌های نگهداری آن‌ها با توجه به منابع محدود جهان و همچنین در معرض دید قرار دادن زیبایی‌ها و آرمان‌گرایی اصلی نهفته در آن‌هاست. ما باید این بناها را به شرایطی برسانیم که طی هفتاد سال آینده، عملکرد بهتری نسبت به هفتاد سال گذشته داشته باشند. امروزه ما بسیار خوش‌شانس هستیم که فن‌آوری موجود، امکان شبیه‌سازی سیمای اصلی بنا را بدون نیاز به انجام تعمیرات اضافی در اختیارمان قرار می‌دهد.

8 – 2 – وجه تمایز جنبش مدرن در چیست؟

می‌توان این‌گونه استدلال کرد که مبانی حفاظت از بناهای مربوط به جنبش مدرن الزاماً نباید تفاوت چندانی با مبانی مورداستفاده برای انواع بناهای قدیمی داشته باشد. از سوی دیگر می‌توان مفهوم حفاظت را در تقابل با اهداف آرمان‌گرایانه معماران اصلی این بناها دانست که برخی از آن‌ها معتقد به جایگزین نمودن بخش‌های فرسوده بنا با بخش‌های مناسب‌تر جدید و تخریب بخش‌های کهنه و قدیمی بودند.

در خصوص حفاظت با نگاه به ایده نوگرایی و آرمان‌خواهی نوگرایان، می‌توان به مرمت یکی از آثار معماری طراحی شده توسط والتر سیگال[5] اشاره داشت. کارفرمای اولیه، به دنبال یک اتاق بازی با عمر مفید 10 سال برای کودکان خود بود. این بنا در آن زمان 30 سال قدمت داشت و تمامی تیرهای چوبی اصلی آن به‌واسطه رطوبت دچار پوسیدگی شده بودند. تنها گزینه مطرح برای این بنا، تخریب یا بازسازی کامل آن مطابق با بنای اصلی بود. درنهایت تصمیم بر آن شد تا این بنا (بی‌هیچ تأملی) تخریب شود. برای پاویون بارسلون اثر میس وندروهه[6] (احداث در سال 9-1928، تخریب در سال 1930) رویکردی متضاد در نظر گرفته شد؛ این بنا در سال 1986 میلادی به‌طور کامل بازسازی شد و نتیجه این کار برای افرادی که معتقدند به‌جای کالبد یک بنا، این ریشه و ایده طراحی آن است که می‌بایست به نسل‌های بعدی منتقل شود، رضایت‌بخش بود.

دیدگاه‌های کلی جنبش حفاظت و نگاه خاص انجمن صیانت از بناهای باستانی (SPAB)، ارزش زیادی به مقوله «اصالت[7]» اختصاص می‌دادند. زمانی که ما به یک ستون سنگی می‌نگریم، به دنبال آن هستیم تا کار دست یک استادکار قرون‌وسطایی یا یک برده یونانی را ببینیم و طبعاً به دنبال عناصری که یک سازنده نوگرا آن‌ها را بازسازی کرده است، نخواهیم بود. بااین‌حال، در بناهای متعلق به جنبش مدرن این استدلال وجود دارد که طراحی بنا و فضاهای داخلی آن است که در این سبک اهمیت می‌یابد؛ در این شرایط، بهترین کاری که می‌توان برای این بناها انجام داد جایگزینی عناصر فرسوده با عناصر جدید است. یک بنای اسکلت چوبی متعلق به قرن شانزدهم میلادی که بارها تعمیر شده است، جذابیت خاص خود را دارد؛ اما یک پنجره فولادی که به‌دفعات تعمیر شده است، جذابیت چندانی نداشته و همین موضوع توجیهی برای تعویض آن با یک پنجره جدید است. یقیناً این همان چیزی است که معماران اصلی بنا آرزوی آن را داشتند.

نظریه حفاظت برای مقوله «برگشت‌پذیری[8]» نیز ارزش زیادی قائل است؛ برگشت‌پذیری به معنای توانایی حذف نمودن مداخلاتی است که ممکن است نسل‌های بعدی آن‌ها را غیراستاندارد و نادرست دریابند. در مورد بناهای متعلق به جنبش مدرن این رویکرد چندان منطقی به نظر نمی‌رسد، چراکه هیچ روش «برگشت‌پذیری» برای تعمیر یک دیوار بتنی یا پنجره‌ای فولادی وجود ندارد.

معمارانی که با حفاظت از آثار معماری مدرن متعلق به دهه 1930 میلادی سروکار دارند، از این نظر که [در آن زمان] سطوح بتنی با رنگ پوشانده می‌شدند خود را بسیار خوش‌شانس می‌پندارند، چراکه به این طریق می‌توان تعمیرات را پنهان نمود. به‌این‌ترتیب معماران مرمتگری که سطوح بتنی نمایان اجراشده به شیوه بروتالیسم دهه 1960 میلادی را تعمیر می‌کردند، بسیار بداقبال بودند!

یک موضوع در مورد حفاظت از آثار معماری مدرن کاملاً مشخص شده است: هیچ اصل و راهکار روشنی در این زمینه وجود ندارد. به همین ترتیب، هیچ روش تائید شده‌ای نیز برای حفاظت از این بناها وجود نخواهد داشت. هر بنا متفاوت از بناهای دیگر است و ازاین‌رو برای چنین بناهایی باید به‌جای اندیشیدن بر مبنای یک مکتب فکری خاص، ماهیت اولیه آن بنا را در نظر گرفت. به‌واسطه وجود همین تفاوت‌های بارز است که حفاظت از آثار معماری مدرن به موضوعی بسیار جذاب و البته دشوار تبدیل شده است.

8 – 3 – چرایی مشاوره گرفتن مردم از معماران

صاحبان املاک تاریخی که نیازهایشان در بنا به‌درستی تأمین شده و در آن با مشکلات سازه‌ای یا مصرف انرژی نامتعارف مواجه نیستند، نیازی به مشاوره گرفتن از معماران ندارند و معمولاً زمانی به معماران مراجعه می‌شود که مشکلاتی در بنا به وجود آمده باشد. در چنین شرایطی بهره‌گیری از مهارت‌های معماران ضرورت می‌یابد و به‌این‌ترتیب، یک بنای تاریخی ارزش‌های خود را باز یافته و به بنایی سودمند، زیبا و به لحاظ اقتصادی پایدار تبدیل می‌شود؛ به‌این‌ترتیب، از به هدر رفتن منابع زمین ممانعت به عمل خواهد آمد.

آنچه در ابتدا به‌عنوان یک مشکل حفاظتی مطرح می‌شود، به‌سرعت به مسئله طراحی بدل می‌شود. در حقیقت، معمولاً حفاظت مستقیم یک بنا تا حدودی ساده است. مواردی نظیر تناسبات ضعیف، نیاز به فضای بیشتر، جزییات نامناسب، آشپزخانه‌ها و سرویس‌های بهداشتی و عملکرد پایین بنا به لحاظ مبحث حفظ انرژی، باعث دشوارتر شدن مقوله حفاظت می‌شوند. در اینجا به بررسی هر یک از این مشکلات خواهیم پرداخت:

8 – 4 – تناسب ضعیف

اغلب خانه‌های مربوط به جنبش مدرن نظیر مجتمع‌های مسکونی بلندمرتبه «های-پوینت[9]» شماره 1 و 2 (5-1933 و 8-1937) اثر برتلود لوبتکین[10] و شرکت معماری وی (تکتون[11]) که در منطقه هایگیت[12] در حومه لندن واقع است، برای خانواده‌های مرفه طراحی شده و دارای حداقل یک اتاق خدمتکاری درون خانه هستند. اتاق‌خواب خدمتکاران در طبقه همکف این آپارتمان‌ها و در پشت آسانسورها قرار گرفته و به نحوی طراحی شده بودند که خدمتکاران بتوانند بدون دیده شدن از سوی صاحبان خانه، به آپارتمانی که در آن کار می‌کردند دسترسی یابند. حتی در خانه‌های بسیار بزرگ نیز تنها یک سرویس حمام وجود داشت. زمین‌بازی بچه‌ها می‌توانست دارای یک مهدکودک روزانه و مهد شبانه‌ای [برای استراحت کودکان] باشد که در فاصله دورتری از آن قرار داشت. خوشبختانه فضاهای خدماتی این خانه‌ها و آپارتمان‌ها را می‌توان بدون آسیب زدن به فضای اصلی زندگی تغییر داد.

دیدگاه مالکان نسبت به مسائل، متفاوت از نقطه نظرات آن دسته از کارشناسان حفاظت است که برای شورای شهر یا موسسه میراث انگلستان کار می‌کنند. یک کارشناس خبره حفاظت، تنها در پی نظارت بر جنبه‌هایی از طراحی بنا خواهد بود که حقیقتاً دارای ارزش‌های معمارانه و تاریخی بوده یا به لحاظ حفظ زیبایی آن، واجد اهمیت باشد و به همین ترتیب، با مالک بنا همراهی می‌کند. معمار، برای راهنمایی مالک به سمت‌وسوی اتخاذ تصمیمی که علاوه بر برآورده ساختن نیازهای ضروری ساکنان، به ساختمان نیز احترام بگذارد، کار دشواری در پیش خواهد داشت؛ خوشبختانه اغلب آثار معماری مدرن از سوی افراد علاقه‌مند به معماری خریداری شده‌اند.

ازآنجاکه سبک زندگی افراد تغییر چندانی نکرده است، امکان تغییر خانه‌های قرن بیستم متناسب با تجهیزات خانگی مربوط به قرن حاضر، امکان‌پذیر است؛ اما هنگامی‌که پا را از این حوزه فراتر می‌گذاریم، این تغییرات اهمیت بیشتری می‌یابند. در سال 1977 میلادی، مسئولان بیمارستان ژرمن[13] واقع در منطقه هاکنی[14] لندن متوجه شدند بخش الحاقی که بین سال‌های 6-1935 میلادی از سوی برنت[15]، تایت[16] و لورن[17] به بنا افزوده شده بود، دیگر برای عملکرد پزشکی مناسب نیست؛ ثبت این بنا مانع از تخریب آن شد و پس از تبدیل آن به یک واحد مسکونی، فضای بیرونی بنا تقریباً بدون هیچ تغییری حفظ شد. کارخانه ون نل[18] (30-1926) روتردام ازجمله آثار پیشگام و برجسته در معماری مدرن است که طراحی آن را یوهانس برینکمنن[19]به همراهی ال.سی فاندرلوخت[20] و مارت استام[21] انجام داده‌اند؛ کاربری صنعتی این کارخانه قهوه و تنباکو در دهه 1990 میلادی متوقف شد و با اعمال تغییراتی گسترده و خلاقانه در آن، به مرکزی به نام «کارگاه طراحی ون نل» تبدیل شد که بسیاری از سازمان‌ها و نهادهای فرهنگی در آن استقرار یافته‌اند؛ به‌این‌ترتیب ساختار اولیه بنا حفظ شد و به وضعیتی بهتر از هر زمان دیگری نائل آمد.

یافتن کاربری جدید برای برخی از بناها تقریباً غیرممکن است؛ به‌عنوان‌مثال، می‌توان به استخر پنگوئن‌های برتولد لوبتکین[22] (4-1933) واقع در باغ‌وحش لندن اشاره کرد که از محبوب‌ترین آثار معماری مدرن محسوب می‌شود. امروزه دیدگاه ما نسبت به نحوه نگهداری از حیوانات و به نمایش گذاشتن آن‌ها به‌کلی دگرگون شده است و ازاین‌رو مسئولین باغ‌وحش در سال 2004 میلادی اعلام کردند که از پنگوئن‌ها در جای دیگری نگهداری خواهند کرد؛ چراکه جفت‌گیری آن‌ها در محل‌هایی که کمتر در معرض دید افراد است، با موفقیت بیشتری همراه خواهد بود. احتمالاً اگر لوبتکین امروز زنده بود می‌گفت «این بنا را تخریب کنید و یک بنای بهتر بسازید»، اما پذیرش این موضوع کار دشواری است، مگر اینکه آخرین راه‌حل ممکن باشد.

ضعف تناسبات ممکن است به علت کاربری جدید پیشنهادی رخ بنماید. در خانه «های کراس هاوس[23]» واقع در دوون[24] (32-1930) که ویلیام لسکاز[25] آن را برای مدیر مدرسه دارتینگتون هال[26] طراحی کرده بود، تصمیم بر آن شد که طبقه همکف بنا تبدیل به یک گالری هنری شود. برای اینکه این خانه از نور خورشید و دید مناسبی بهره‌مند باشد، یک پنجره جنوبی بزرگ برای آن تعبیه شده بود، اما تابلوهایی که قرار بود به نمایش درآیند به‌شدت نسبت به نور حساس بودند و بسیاری از آن‌ها نیز به شیوه آبرنگ و روی کاغذ اجرا شده بودند. خوشبختانه این بنا دارای فضاهای جانبی نیز بود و مشخص شد که امکان تبدیل گاراژ و اتاق‌های خدماتی واقع در جبهه شمالی به فضاهای نمایشگاهی وجود دارد؛ اتاق‌های جبهه جنوبی بنا نیز با استفاده از مبلمان اصلی آن‌ها مجدداً تزئین شدند و به‌این‌ترتیب، خود این اتاق‌ها نیز به‌اندازه تابلوها قابلیت نمایش یافتند (این خانه در سال 1995 به‌عنوان یک گالری و مرکز اسناد بازگشایی شد).

8 – 5 – نیاز به فضاهای بیشتر

ساختمان‌ها در طول زمان تغییر می‌کنند و تغییرات صورت گرفته در طول زمان، همان چیزی هستند که به بناهای تاریخی جذابیت می‌بخشند؛ به‌رغم اینکه کلیسای سالزبوری[27] به لحاظ سبکی نمونه متکاملی محسوب می‌شود، اما بسیاری از افراد کلیسای جامع دورهام[28] را به آن ترجیح می‌دهند. اعمال تغییرات در بناهای تاریخی به‌اندازه کافی دشوار است، اما افزودن بخش‌های جدید به این بناها، به‌عنوان معیاری حقیقی برای سنجش مهارت‌های معماری شناخته می‌شود. اضافه کردن یک فضای الحاقی به یک خانه زیبا همواره دشوار بوده است. در موارد نادری که ساختمان دارای چنان طراحی کامل و سنجیده‌ای است که افزودن هرگونه بخش الحاقی به بنا مستلزم تخریب و آسیب رساندن به بخش‌هایی از آن خواهد بود، معمار باید مالک بنا را به‌طور صادقانه متقاعد به زندگی در شرایط کنونی نموده یا به آن‌ها پیشنهاد دهد که به خانه دیگری نقل‌مکان کنند.

متأسفانه، پست‌مدرنیسم باعث کاهش اعتمادبه‌نفس در افراد شده و به ما آموخته است که سبک‌های بسیاری وجود دارند و ما مجبور به انتخاب [از میان آن‌ها] هستیم. اضافه کردن بخش‌های جدید به خانه‌های متعلق به دوره جورجین یا کلبه‌های سبک تودور[29] باید به‌صورت کاملاً متفاوت از بخش‌های اصلی انجام شود؛ اما این سؤال پیش می‌آید که آیا از دهه 1930 میلادی آن‌چنان زمان طولانی سپری شده است که الحاقات جدید ضرورتاً باید متفاوت باشند؟ استفاده از یک مکعب سفیدرنگ با پنجره‌های فلزی کماکان به‌عنوان راهکاری منطقی برای احداث بنا محسوب می‌شود اما [برای مثال] شرکت تکتون[30] در الحاق یک بخش کوچک به یک ساختمان بتنی هیچ تلاشی برای به‌کارگیری یک سبک جدید نکرد؛ بخش الحاقی نمایی مشابه به خانه اصلی داشت، اما تناسبات پنجره‌های آن متفاوت اجرا شده بود تا نشان داده شود که این بخش از بنا به ساختمان اصلی افزوده شده است.

در مورد خانه‌های احداث‌شده توسط اف.آر.اس. یورک و ارنو گلدفینگر[31]، هیچ راهی برای گسترش خانه بدون ایجاد خرابی و آسیب وجود نداشت. راهکار در نظر گرفته‌شده برای این مشکل احداث بنایی جداگانه در محوطه بنای اصلی بود؛ در مورد خانه‌های یورک نیز سطح همکف ساختمان جدید به میزان 90 سانتیمتر پایین‌تر از سطح زمین در نظر گرفته شده بود تا حالتی متواضعانه نسبت به ساختمان اصلی داشته باشد.

خانه کوهن[32] واقع در خیابان اولدچرچ[33] منطقه چلسی لندن (6-1935) که اریک مندلسون[34] همراه با سرژ چرمایف[35] آن را طراحی کرده است، ترکیب کاملی به نظر می‌رسید. بااین‌حال، نورمن فاستر[36] در اوایل دهه 1990 میلادی بنایی الحاقی را با استفاده از ساختاری متشکل از فلز و شیشه به آن اضافه نمود که باوجود تفاوت آشکار در مصالح و ساختار، بنای اصلی را تکمیل می‌کرد؛ بخش الحاقی درعین‌حال به‌خوبی در کنار بنای قدیمی قرار گرفت، به‌نحوی‌که مجموعه عمدتاً به‌صورت ساختاری متشکل از دو بخش مجزا به نظر می‌آید.

در مورد الحاقات کوچک نیز همانند سایر مداخلات در بناهای تاریخی، تواضع نسبت به بنای اصلی به‌عنوان یک حسن بزرگ محسوب می‌شود. نظریه‌ها کمک چندانی به این موضوع نمی‌کنند و به‌مانند اکثر مشکلات معماری باید آن‌ها را ترسیم یا مدل‌سازی کرد تا درستی آن‌ها را ارزیابی نمود. تا زمانی که حس رضایت حاصل شود باید به ترسیم و مدل‌سازی ادامه داد. معماری یک هنر بصری است. به چشمان خود اعتماد کنید!

8 – 6 – جزییات نامناسب

معماران جنبش مدرن به دنبال کنار زدن سنت‌ها بودند. پس آب‌چکان‌ها، طاق‌نماها، آستانه‌های پیش‌آمده و بسیاری از عناصر کوچکی که بنا را خشک و در وضعیت مناسب نگه می‌داشتند از ساختمان‌ها حذف شدند. بااین‌حال، این معماران پس از چند سال دریافتند که برخلاف تصورشان بناهای متعلق به سال‌های اولیه فعالیت حرفه‌ای آن‌ها از جذابیت بیشتری برخوردارند.

ورای تمامی این موارد، اعتقاد معماران مدرن نسبت به بتن به‌اندازه توجه معماران امروز به شیشه بود. ارنو گلدفینگر[37] که از بهترین معماران مدرن محسوب می‌شود، در بازدیدی از حمام‌های دیوکلتین[38] در رم دریافت که بتن‌های اصیل بعد از گذشت 1800 سال کماکان شرایط عالی دارند، اما کارهای سنگی که میکل‌آنژ[39] در حدود 400 سال پیش به آن‌ها اضافه کرده بود، چندان در برابر شرایط آب‌وهوایی تاب نیاورده بودند. متأسفانه موادی که طی قرن بیستم برای استحکام‌بخشی به بتن اضافه شد، مشکلاتی را به وجود آورده است که برای معماران سازنده بناهای دیوکلتین موضوعیت نمی‌یافت. در منابع دیگر به مشکلات فنی مقابله با حملات کلریدی، كربونيزه شدن و دیگر ضعف‌های بتن مسلح پرداخته شده است[40]، اما در اینجا می‌توان به مشکلات طراحی اشاره کرد.

معماران سازنده برخی از بهترین آثار معماری مدرن، نه‌تنها علاقه زیادی به بتن و پنجره‌های فولادی داشتند، بلکه استفاده از بتن نازک و قاب پنجره‌های نازک نیز از جذابیت بسیاری برای آن‌ها برخوردار بود. این موضوع مشکلات جدی را برای ما به همراه داشته است. دستورالعمل‌های اجرایی در دهه 1930 میلادی، استفاده از پوشش بتنی به ضخامت 12 میلی‌متر روی فولاد تقویت‌شده را پیشنهاد می‌کردند و اجرای 9 میلی‌متر از چوب‌پنبه نسوز یا سلوتکس[41] به‌عنوان عایق حرارتی را نیز کافی می‌دانستند. ازنظر آیین‌نامه‌های امروزی، ضخامت مناسب بتن برای پوشاندن فولاد تقویت‌شده 50 میلی‌متر در نظر گرفته شده و استفاده از عایق حرارتی قابل‌توجه را ضروری می‌دانند. بااین‌حال جذابیت آن دیوارهای نازک در جای خود باقی است و درصورتی‌که این دیوارها به‌صورت زشت و حجیم اجرا شوند، کیفیت معمارانه بناها از بین خواهد رفت؛ بنابراین یک طراح ماهر باید راهکاری را برای حفظ ظرافت قسمت‌های در معرض دید پیدا نموده و از استحکام این بخش‌ها در شرایط حال و آینده اطمینان حاصل کند.

اکثر خانه‌های این دوره توسط معمارانی ساخته شد که علاقه زیادی به سبک کوبیسم داشتند. اینکه این جریان تا چه حد تحت تأثیر نقاشی‌های سزان[42] بوده یا به خاطر بازدید لوکوربوزیه[43] از جزایر یونان وارد معماری شده باشد، اهمیت چندانی ندارد؛ علاقه به مکعب سفید خالص بسیار شدید بود. این سبک از معماری به نحو غریبی برای عصر ماشین مناسب به نظر می‌رسید. یک نقاش می‌تواند یک مکعب سفید زیبا را به تصویر بکشد، اما اگر همین مکعب را در فضای بیرونی بسازید ظاهری غیر یکدست و لکه‌دار خواهد داشت. قرن‌ها بود که سطوح فوقانی دیوارها با استفاده از پیش‌آمدگی‌هایی حفاظت می‌شدند، اما این عناصر مفید به بهانه اینکه قدیمی و ناهمخوان با طرح‌های جدید هستند، کنار گذاشته شدند. نتیجه چنین اقداماتی احداث ساختمان‌هایی بود که ظاهر زیبای آن‌ها تنها تا پیش از آغاز فرسودگی نما و به عبارتی تنها به‌اندازه گرفتن یک عکس دوام داشت که البته این مشکل در بناهای کنونی نیز کماکان باقی است. اجرای یک پیش‌آمدگی جدید در بالای دیوارها، هرقدر هم که کوچک باشد می‌تواند اثر معماری را به‌شدت به مخاطره بیندازد، ازاین‌رو معمار می‌تواند از مالک این قول را بگیرد که رنگ‌آمیزی بنا هرسال تجدید شود.

باید بررسی کرد که چگونه می‌توان جزییات ضعیف و یا ساختارهای نامناسب را تشخیص داد. آیا مسئله به حدی جدی است که واقعاً می‌تواند مشکل‌ساز شود؟ مالکان یک مجموعه مسکونی ثبت‌شده واقع در جنوب لندن که در سال 1936 میلادی احداث شده بود، از یک مهندس سازه برای انجام تعمیرات مشاوره گرفتند. این مهندس سازه، میلگردهای تقویتی عناصر بتنی بالکن‌های طره‌ای را موردبررسی قرار داد و دریافت که آن‌ها با دستورالعمل‌های اجرایی کنونی مطابقت ندارد. نتایج گزارش وی حاکی از آن بود که این آپارتمان‌ها قابل‌فروش نیستند و این موضوع باعث نگرانی شدید ساکنان شد. خوشبختانه مهندس دیگری وارد عمل شد که بر اساس بررسی‌های وی، میلگردهای تقویتی استفاده‌شده مطابق با دستورالعمل اجرایی سال 1936 بوده و ازاین‌رو کاملاً ایمن هستند.

8 – 7 – آشپزخانه‌ها و حمام‌ها

معمولاً آشپزخانه‌ها و سرویس‌های بهداشتی از مشکلات اصلی بناهای ثبتی متعلق به دهه 1930 میلادی محسوب می‌شوند. همه افراد بر این باورند که می‌توان یک آشپزخانه و سرویس بهداشتی مدرن را به عمارتی از دوره جورجین یا کلبه‌ای به سبک تودور افزود؛ اما باور عمومی بر این است که می‌توان یک سرویس بهداشتی مربوط به دهه 1930 میلادی تا حدودی مناسب دانست و آشپزخانه‌ای متعلق به همین دهه، تنها قابلیت استفاده خواهد داشت و چندان عالی به نظر نمی‌رسد. با نگاهی واقع‌گرایانه‌تر، فضاهای خدماتی خانه‌ها همانند ماشین‌آلاتی هستند که در صورت نداشتن صرفه اقتصادی یا با ورود محصولات جدیدتر به بازار، می‌توان تغییراتی را در آن‌ها اعمال نمود. بااین‌حال بسیاری از کارشناسان حفاظت به شکل دیگری به این فضاها می‌نگرند و معتقدند که باید مالکان بنا را ملزم به حفظ تجهیزات بهداشتی قدیمی، سطوح لعاب‌دار یا کابینت‌های آشپزخانه نمود. معمولاً به مالکان بناها گفته می‌شود که این تجهیزات را پیش از بازدید مسئول حفاظت به‌سرعت تخریب یا پنهان کنند!

ازآنجاکه میس وندروهه[44] تمایل زیادی به طراحی آشپزخانه و سرویس‌های بهداشتی نداشت، در آپارتمان‌های لیکشور درایو[45] شیکاگو (51-1948) عمداً انجام این کار را بر عهده طراحان داخلی نهاد. وی این‌گونه استدلال می‌کرد که این اتاق‌ها فضاهایی عملکردی هستند و طراحی آن‌ها نیز برگرفته از مد و سلیقه روز خواهد بود؛ چنین فضاهایی عمر محدودی داشته و در طول عمر بنا ممکن است بارها تغییر یابند و ازاین‌رو، به‌مانند مبلمان که معمولاً از سوی ساکنین انتخاب می‌شود، طراحی آن‌ها نیز ارتباطی به معمار ندارد.

بااین‌حال، مطابق معمول در حفاظت از آثار معماری مدرن شرایطی وجود دارد که اخذ دیدگاه‌های متضاد نیز مناسب خواهد بود. تنها یک تخریبگر آثار هنری می‌تواند با خونسردی کامل از تجهیزات بهداشتی محکم و ویترولیت[46] یک سرویس بهداشتی پرزرق‌وبرق متعلق به دهه 1930 میلادی استفاده کند؛ در مواردی که این لوازم و تجهیزات از بین رفته‌اند، امکان یافتن لوازم بهداشتی متناسب با آن‌ها وجود دارد و برای این منظور می‌توان از شیشه‌هایی شبیه به ویترولیت که از جمهوری چک وارد می‌شوند، استفاده نمود.

8 – 8 – کارکرد ضعیف به لحاظ بهره‌وری انرژی

بر اساس آیین‌نامه‌های موجود، در هنگام به‌روزرسانی یک ساختمان نسبتاً قدیمی باید استاندارهای امروزی عملکرد زیست‌محیطی را رعایت کرد؛ اما در مورد بناهای ثبت‌شده، استثنائاتی در نظر گرفته شده است. این نقیصه یک «گل به خودی» بسیار بد از سوی لابی حفاظتی محسوب می‌شود. اگرچه توجه افکار عمومی نسبت به حفاظت از بناهای تاریخی به اوج خود رسیده است، اما نگرانی‌ها در مورد مشکلات ناشی از «ثبات و پایداری» در این بناها هرلحظه در حال افزایش است. برای افراد علاقه‌مند به بناهای قدیمی، این مسئله که ازسوی جامعه به این ساختمان‌ها برچسب «آلوده‌کنندگان مجاز» زده شود، بسیار ناراحت‌کننده خواهد بود. کارشناسان مسئول تا حد امکان در تلاش‌اند که عملکرد بناهای تحت مراقبت خود را به لحاظ مبحث انرژی تا حد استانداردهای ساختمان‌های جدید ارتقاء دهند؛ به‌این‌ترتیب، ممکن است هنگام نصب یک سیستم گرمایش مرکزی در ساختمانی قدیمی، دمای هوای اتاق‌ها مشابه با درجه حرارت اتاق‌های یک ساختمان جدید در نظر گرفته شود. حفاظت از بناهای قدیمی و حفاظت از سیاره زمین دو موضوع کاملاً متفاوت هستند. معمولاً یک مالک مسئولیت‌پذیر، هر دو مورد را در نظر می‌گیرد، اما در مورد بناهای ثبت‌شده، طبعاً با این مسئله مواجه خواهد شد که مسئول حفاظت از بنا، اولویت را به حفاظت از بنای مذکور خواهد داد.

خانه‌های مربوط به جنبش مدرن در دوره‌ای طراحی شدند که سیستم گرمایش مرکزی رایج شده بود و ازاین‌رو، این احساس وجود داشت که می‌توان همه‌چیز را گرم نگه داشت؛ این کار عملی بود، اما به چه هزینه‌ای! بهترین نمونه‌های این خانه‌ها با دیوارهای بتنی و پنجره‌های فولادی ساخته شده بودند که هر یک از این عناصر، از ضریب هدایت گرمایی بسیار زیادی برخوردارند.

ضخامت دیوارهای بتنی نهایتاً می‌تواند 100 میلی‌متر باشد که روکشی از جنس سلوتکس یا چوب‌پنبه به ضخامت حداکثر 20 میلی‌متر به‌عنوان عایق حرارتی روی آن اجرا شده است. می‌توان نحوه اجرای پوشش عایق در قسمت داخلی یا خارجی دیوار را انتخاب کرد؛ مشکل اینجاست که معماران اصلی تمایل داشتند تا با تعبیه پنجره‌ها در گوشه‌های بنا، ضخامت کم دیوارها را در معرض دید قرار دهند؛ به‌این‌ترتیب ضخامت 100 میلی‌متری دیوارها در نمای بنا قابل‌مشاهده بود. هنر مجری کار در آن است که بتواند عایق حرارتی را بدون افزایش ضخامت دیوارها و از بین رفتن ظرافت طراحی بنا اجرا نماید. با توصیف دو پروژه، می‌توان به بهترین شکل مزایا و معایب اجرای عایق حرارتی در قسمت‌های داخلی یا خارجی دیوار را شرح داد.

نمونه نخست به ساختمان توریلا[47] (5-1934) واقع در منطقه هتفیلد[48] در هرتفوردشایر[49] (در حدود 20 مایلی شمال لندن) مربوط می‌شود که اف.آر.اس یورک آن را به‌عنوان خانه‌ای مسکونی طراحی نمود. این خانه تا سال 1993 میلادی خالی از سکنه بود و در این سال، مالک پیشین بنا که به دنبال ویرانی کامل آن بود اجازه داد تا خرابکارها فضاهای داخلی بنا را تخریب کنند. دیوارهای بنا با بتن درجا و به ضخامت تنها 100 میلی‌متر اجرا شده بودند و علاوه بر آن، معایبی نیز در قالب‌بندی نمای بیرونی وجود داشت. فضاهای داخلی در معرض عوامل جوی قرار داشتند و لایه نازک چوب‌پنبه اجراشده روی سطوح داخلی دیوارهای نماها نیز یا از بین رفته بود و یا به‌شدت در معرض فرسایش قرار داشت. ازآنجاکه معایب بتن در نمای خارجی جذاب و جالب‌توجه می‌شد، ازنظر سازندگان بنا عایق‌بندی نمای خارجی صحیح به نظر نمی‌رسید. برای مقابله با کربونیزاسیون بتن، روی نماهای خارجی بنا مقدار زیادی مواد ضدآب اجرا و سپس رنگ‌آمیزی شد. تمامی جزییات جذاب داخلی از بین رفتند و ازاین‌رو مشکلی برای پوشاندن سطوح داخلی دیوارهای نما و سطح زیرین بام با مواد عایق وجود نداشت؛ عایق‌بندی در بنا با استفاده از صفحات حرارتی بریتیش جیپسیوم[50] و لایه نازکی از گچ اجرا شد. مزیت این لایه عایق که در ابتدا پیش‌بینی نشده بود، این بود که امکان تعبیه تأسیسات در این لایه 65 میلی‌متری وجود داشت. سیم‌کشی‌های برق به‌راحتی در دیوار و زیرپوشش آستر محافظت می‌شدند. لوله‌های آب عایق شده از میان وجه داخلی دیوارهای خارجی عبور می‌کردند و برای اینکه امکان این کار فراهم شود، عایق‌های حرارتی بریده شدند[51].

دومین نمونه، خانه‌ای متعلق به خانواده «سانسپن[52]» (تصاویر 8 – 1 و 8 – 2) واقع در حومه بیرونی شهر لندن است که توسط ولز کوتز[53] طراحی شده بود. اجرای سفال چینی دیواری[54] در نمای خارجی که از سوی مالکان قبلی خانه و برای محافظت بنا از رطوبت صورت گرفته بود، در حفاظت از بنا در مقابل نزولات جوی مؤثر بود ولی چنین مداخله‌ای از لحاظ معماری فاجعه‌بار بود. برداشتن این جداره سفال باعث شد تا پوشش خارجی بنا در وضعیت نامناسبی قرار گیرد. در این مورد، کار باید در شرایطی صورت می‌گرفت که مالک در خانه سکونت داشت و از سویی دیگر، بودجه مالی برای کار روی تزئینات داخلی بنا کافی نبود. تمامی سطوح خانه با صفحات پلی استایرن[55] پوشیده و از یک سیستم پوشاننده استفاده شد. عملیات مذکور این مزیت را داشت که کف میانی ساختمان به‌صورتیک پل حرارتی عمل نمی‌کرد (این حالت زمانی اتفاق افتاد که عایق‌ها در داخل به کار رفتند) و این امکان فراهم شد تا عایق دیوارها تا بالای جان‌پناه ادامه یابد و با عایقی که در بالای آسفالت بام اجرا شده بود، متصل شود؛ به‌این‌ترتیب، بدون اینکه مجبور به اقدامی در داخل بنا انجام شوند یک پوشش عایق کامل را برای بنا ایجاد نمودند. در حین عایق‌کاری خارجی ساختمان، با مشکلی در محل پنجره‌ها مواجه شدند؛ در اینجا، هر یک از لغازها به مشکلی بدل شدند که با طراحی مجدد و حل این مشکل، عقب‌نشینی پنجره‌ها از سطح دیوار بیشتر از آن چیزی شد که معمار اصلی پیش‌بینی کرده بود؛ در این شرایط تنها زمانی امکان اصلاح طرح وجود داشت که پنجره‌ها جلوتر آورده شوند.

شکل 8 – 1 – خانه سانسپن اثر ولز کوتز؛ در نمایشگاه خانه مطلوب که توسط نشریه دیلی میل در سال 1934 میلادی در المپیا برگزار شد، تصاویر این خانه به‌نمایش درآمد؛ وضعیت خانه پیش از مرمت.

علاقه معماران جنبش مدرن به پنجره‌های فولادی بزرگ موسوم به کریتال[56] از دیگر عوامل تأثیرگذار بر افزایش هدر رفت گرمایی است. بسیاری از این پنجره‌ها از فولاد غیرگالوانیزه ساخته شده و در پایان عمر خود قرار دارند و ازاین‌رو باید تعویض شوند. به‌منظور افزایش دوام و بهبود عملکرد حرارتی پنجره‌ها، می‌توان آن‌ها را با پنجره‌هایی از جنس آهن گالوانیزه‌ای که با رنگ پودری و ضد آب پوشیده شده باشند، تعویض نمود؛ اما در صورت استفاده از پنجره دوجداره، احتمالاً ظاهر آن‌ها کمی ضخیم‌تر خواهد شد. افزایش ابعاد مقطع پنجره‌ها به‌ویژه در بناهای سبک آرت-دکو[57] که در آن‌ها به آلت‌های شیشه‌خور نازک و افقی پنجره توجه خاصی می‌شود، به‌راحتی قابل‌تشخیص خواهد بود. دوجداره نمودن پنجره‌ها به معنای اضافه کردن یک پوشش شیشه‌ای دیگر است؛ این کار ضخامت کم مقاطع پنجره‌ها را جبران می‌کند، اما بازکردن پنجره را با مشکل مواجه خواهد کرد و زمانی که از بیرون به آن‌ها نگریسته می‌شود، تصویر منعکس شده کاملاً غیرواقعی به نظر می‌رسد. بعضاً کارشناسان حفاظت از بناهای تاریخی با دوجداره نمودن شیشه پنجره‌ها موافقت نمی‌کنند، اما خوشبختانه شیشه‌های دوم را می‌توان بدون نصب در داخل سازه اجرا نمود و ازاین‌رو نیازی به اخذ مجوز برای کار در بناهای ثبتی نخواهد بود.

شکل 8 – 2 – خانه سانسپن پس از مرمت.

معمولاً با تغییر دادن زوارهای شیشه پنجره‌ها می‌توان یک شیشه دوجداره آب‌بندی‌شده را در داخل یک پنجره فولادی متعلق به دهه 1930 میلادی نصب نمود. بااین‌حال این تغییرات ممکن است باعث افزایش وزن پنجره‌ها شود، به‌ویژه در مورد درهای فرانسوی که بار وارده از شیشه‌های اضافی می‌تواند منجر به تحدب و شکم‌دادگی شده و درنهایت باعث چسبیدن در به چارچوب آن شود.

افزون بر نیاز به‌روزرسانی عملکرد حرارتی در یک ساختمان، بهبود عملکرد صوتی آن نیز ضروری است. رایج‌ترین نوع از بناهای مدرن را خانه‌های منفرد شخصی تشکیل می‌دهند که در آن‌ها ساکنان نهایتاً مجبور به شنیدن سروصدای خود هستند! در صورت نیاز به بهبود کیفیت عملکرد صوتی (برای مثال در آپارتمان‌ها و خانه‌های ردیفی یا نزدیکی بزرگراه‌ها و فرودگاه‌ها)، می‌توان از روشی مشابه با سایر بناهای تاریخی برای مقابله با این مشکل استفاده نمود. صدا را می‌توان با افزودن توده‌های حجمی، اجرای عایق‌کاری، جداسازی و ایجاد حالت ارتجاعی کاهش داد.

8 – 9 – رنگ

آثار معماری مدرن، مقبولیت عمومیت خود را از طریق عکس‌های پرزرق‌وبرقی به دست آوردند که دل[58] و وینرایت[59] برای مجله نقد معماری گرفته بودند. این عکس‌ها سیاه‌وسفید بودند و درنتیجه این تصور را در بیننده به وجود آوردند که ساختمان‌ها به رنگ سفید، رنگ‌آمیزی شده‌اند. این سبک از معماری به نام «معماری سفید[60]» معروف شد و این باور به‌قدری جا افتاده بود که حتی افراد فعال در این زمینه نیز آن را پذیرفتند؛ مکسول فرای[61] در پاسخ به اینکه یکی از خانه‌های وی به رنگ آبی بوده است اظهار داشت که احتمالاً کسی باید آن را مجدداً رنگ‌آمیزی کرده باشد، درحالی‌که او اشتباه می‌کرد.

بناهای این دوره بسیار رنگارنگ بودند؛ برای مثال، در خانه‌های کانل[62]، وارد[63] و لوکاس[64] از رنگ‌های سبز، بنفش، بژ و صورتی استفاده شده بود. امیاس کانل[65] در موسسه سلطنتی معماری بریتانیا این‌گونه اذعان داشت که: «هر انسان احمقی هم می‌تواند یک سطل رنگ سفید را روی یک بنا بپاشد»[66].

زمانی که خانه ویلایی «های کراس هاوس» در دارتینگتون مرمت شد، تمامی خانه را به رنگ سفید رنگ‌آمیزی نمودند؛ اما در اسناد موجود نامه‌ای از سوی معمار به مالک بنا وجود دارد که وی در آن بیان می‌دارد «بلوک موجود در کنار جاده باید آبی‌رنگ باشد تا با آسمان منطقه ییلاقی دوون[67] همخوانی داشته باشد» (نمونه جالبی از طراحی منطبق با زمینه!). ویلیام لسکیز[68] (معمار بنا) رنگی به‌غیراز پوشش آبی را برای این بنا نمی‌خواست، اما درنهایت رنگ خاکستری سیمان غالب شد؛ نتیجه کار رضایت‌بخش نبود و ازاین‌رو بنا به رنگ سفید رنگ‌آمیزی شد. به‌واسطه وجود شواهد و مدارک مبنی بر رنگ آبی در بنا، در حین مرمت بنا فرصت بسیار خوبی به دست آمد تا اشتباه گذشته تکرار نشود، ازاین‌رو رنگ آبی پرنشاطی برای بنا انتخاب شد.

برخلاف خانه دارتینگتون که مجدداً رنگ‌آمیزی شد، رنگ خانه ترویلا اثر اف.آر.اس. یورک کاملاً از روی بنا زدوده شد. رنگ این بنا در اصل صورتی بود و پنجره‌هایی به رنگ آبی تخم اردکی داشت. مالک بنا یک نقاش برجسته سبک انتزاعی (آبستره) بود که تنها از رنگ خاکستری استفاده می‌کرد و از به‌کارگیری هرگونه رنگی در داخل و خارج از بنا اجتناب می‌کرد. مرمت بنا با استفاده از کمک‌هزینه موسسه میراث انگلستان انجام شد که قصد داشت با تراشیدن رنگ روی پنجره‌ها به رنگ مناسب دست یابد. مالک از متصدی خواست تا تراشیدن رنگ را تا زمان رسیدن به رنگ خاکستری ادامه دهد و خوشبختانه این کار با موفقیت انجام شد.

باوجودی که تعمیر و تغییر بناهای قدیمی اقدامی بسیار جدی است، اما رنگ‌آمیزی معمولاً کاری موقت و غیر جدی محسوب می‌شود که مطابق با سلیقه مالک انجام می‌شود. سلیقه ما در مورد رنگ‌ها مشابه با سلیقه دهه 30 میلادی نیست و دلیلی هم وجود ندارد که از آن سوابق پیروی کنیم، مگر اینکه خود خواسته باشیم. بااین‌حال رنگ پنجره‌ها از این موضوع مستثنی است. معمولاً برای رنگ‌آمیزی پنجره‌های فولادی جایگزین، از رنگ پودری استفاده می‌شود که پوشش نسبتاً دائمی است؛ بنابراین رنگ آن‌ها باید به‌مانند سایر بخش‌های دائمی بنا جدی گرفته شود.

8 – 10 – نتیجه‌گیری

روش‌های موردتوافقی برای حفاظت از خانه‌های سبک «کویین آن» و انبارهای قرون‌وسطایی وجود دارد و کارشناسان حفاظت معمولاً از همین قواعد پیروی می‌کنند. بااین‌حال هنوز برای آثار معماری مدرن قاعده و معیاری وجود ندارد.

موسسه دوکومومو[69] (نهاد بین‌المللی مستندنگاری و حفاظت از آثار معماری مدرن و معاصر)، مجموعه‌ای از همایش‌های بین‌المللی را سازمان‌دهی کرده که در آن‌ها به بسیاری از مسائل مرتبط با آثار معماری مدرن پرداخته شده است، اما تاکنون هیچ‌گونه نتیجه قطعی حاصل نشده است.

این موضوع، آزادی عمل در بهره‌گیری از احساسات و درک شخصی را برای متخصصان فراهم آورده است. این بناها بر اساس تجربه و خلاقیت ذهنی ساخته شده‌اند و باید با معیارهای مشابهی از آن‌ها مراقبت کرد.

حفاظت از آثار معماری مدرن نیازمند معماران کارآزموده‌ای است که در به‌کارگیری مهارت خود برای طراحی، هراسی به دل راه نمی‌دهند؛ همچنین، این امر نیازمند آن دسته از کارشناسان حفاظتی خواهد بود که از ذهنی باز برخوردارند. حفاظت از این بنا نیازی به نظریه‌ها یا دستورالعمل‌های اجرایی ندارد.


[1] – Francis Reginald Stevens Yorke

[2] – Francis Reginald Stevens Yorke, The Modern House in England (Architectural Press, London, 1937). See also Alan Powers, Modern: The Modern Movement in Britain (Merrell, London, 2005).

[3] – The Twentieth Century Society

[4] – Utopia

[5] – Walter Segal

[6] – Mies van der Rohe’s Barcelona Pavilion

[7] – authenticity

[8] – reversibility

[9] – High- point

[10]– Berthold Lubetkin

[11] -Tecton

[12]-Highgate

[13] – German Hospital

[14] – Hackney

[15] – Burnet

[16]-Tait

[17] – Lorne

[18] – Van Nelle

[19]– Johannes Brinkman

[20]-L.C. van der Vlugt

[21]-Mart Stam

[22] – Berthold Lubetkin’s Penguin Pool

[23]-High Cross House

[24]-Devon

[25]-William Lescaze

[26]-Dartington

[27]-Salisbury

[28] – Durham Cathedral

[29]-Tudor

[30]-Tecton

[31]-Ernö Goldfinger

[32]-Cohen

[33]-Old Church Street

[34]-Erich Mendelsohn

[35] – Serge Chermayeff

[36]-Norman Foster

[37] – Ernö Goldfinger

[38]-Baths of Diocletian

[39]-Michelangelo

[40] – Michael Forsyth (ed), Structures & Construction in Historic Building Conservation (Blackwell, Oxford, 2007).

[41] -Celotex؛ نام تجاری تخته‌هایی است که از به هم فشردن ساقه‌ی نیشکر ساخته می‌شوند و در ساختمان‌ها برای عایق‌بندی به کار می‌رود. (مترجم)

[42]-Cezanne

[43]-Le Corbusier

[44] – Mies van der Rohe

[45]-Lakeshore Drive Apartments

[46] – Vitrolite؛ شیشه رنگی شده غیر شفاف. (مترجم)

[47]-Torilla

[48]-Hatfield

[49]-Hertfordshire

[50]-British Gypsum

[51] – Chartered Institution of Building Services Engineers, Guide to Building Services for Historic Buildings: Sustainable services for traditional buildings (CIBSE, London, 2002), p. 41.

ساختمان توریلا تنها بنای مدرنی که بود که در کتابچه راهنمای تأسیسات برای بناهای تاریخی بررسی شد.

[52]-Sunspan

[53]-Wells Coates

[54] – tile hanging

[55] – polystyrene

[56] – Crittall

[57] – Art Deco

[58]-Dell

[59]-Wainwright

[60] – The White Architecture

[61]-Maxwell Fry

[62]-Connell

[63]– Ward

[64]– Lucas

[65] – Amyas Connell

[66] – Architect’s Journal, 10 March 1976, p. 467.

[67] – Devon

[68]-William Lescaze

[69] – DoCoMoMo (DOcumentation and COnservation of buildings, sites and neighbourhoods of the MOdern MOvement)