نویسنده: لس اسپاركز[1]؛ سرپرست طراحي و معماري شوراي شهر  بيرمنگام

برگرفته از دفتر هفتم مجموعه‌ پژوهش‌های بنيادی گروه پژوهش دفتر فنی معاونت حفظ و احیای سازمان میراث فرهنگی

معيارهاي تعيين حريم آثار تاريخي– زمستان ۱۳۷۹

خلاصه

نيمه‌ي دوم سده‌ي بيستم شاهد جابه‌جايي كانون توجه قدرت به سوي كنترل محيط‌هاي تاريخي ما بوده‌است. تا پايان سده‌ي نوزدهم، كنترل در دست صاحبان املاك بود. در فاصله ميان دو جنگ، موضوع نابودي بناهاي تاريخي مورد توجه قرار گرفت. در سال 1947 “قانون طرح ريزي شهري و كشوري”[2]، فهرست بناهايي كه ارزش حفاظت داشتند را ارايه‌كرد و در نتيجه آزادي عمل صاحبان املاك كاهش يافت. قدرت به موسسه‌هاي توسعه و عمران و مرجع‌هاي صلاحيت‌دار عمومي منتقل‌شد؛ به‌ديگر سخن به كساني كه پشت درهاي بسته، مغز متفكر بازسازي مركزهاي شهري بودند. دهه‌ي 1950 و آغاز 1960، فرصتي در اختيار معماران قرارداد تا براي مطرح ساختن معماري مدرن در بريتانيا، در مقياسي بي‌سابقه آماده‌شوند.

بازسازي[3] گسترده و “دنياي شگفت انگيز نوي” معماري مدرن موجب اقدامات اعتراضي دهه 1970 مردم شد. “گزارش سكفينگتن”[4] درباره‌ي مشاركت عمومي، موجب انتقال قدرت به اعضاي انجمن محلي، ساكنان و سازمان‌هاي اجتماعي گرديد. گستردگي روابط ساكنان، انجمن‌هاي حفاظتي و رفاهي[5]، سومين عامل تعيين‌كننده در برنامه‌ريزي بود كه بيشتر روي حفاظت و نگهداري[6] تأكيد داشت تا توسعه.

معماري و ويژگي محيط، ديگر حياط خلوت متخصصان نبود. روزنامه‌نگاران و تاريخ‌نگاران سردمدار ارزش‌هاي شهري، از ديدگاه مخالف بودند. گرايش به‌طور كامل تغيير كرده‌بود، با اين حال نوعي دوگانگي وجودداشت زيرا عامه‌ي مردم يعني كساني كه طالب كارآيي و بازده بودند، دائماً با بنا‌هاي قديمي سر ناسازگاري داشتند. اين امر غالباً  يا موجب نماگرايي[7] مي‌شد يا ساخت بنا هايي جديد به سبك تاريخي.

قدرت افكار عمومي تحسين برانگيز است اما در مسايل زيربنايي، قدرت نبايد بدون مسئوليت باشد. شايد اكنون در مرحله‌اي باشيم كه گروه‌هاي محلي بايد به مالكان، شركت‌هاي توسعه و عمران، و طراحان براي “ساخت  بنا هايي كه به نحو مشخصي متعلق به دوران ما هستند دست ياري دهند، اما اين كار بايد همراه با درك و احترام به تاريخ و بافت باشد”.

لادلو، شْرُپ‌شاير؛ مجموعه بناهايي كه با سبك‌ها و مصالح گوناگون ساخته‌شده‌اند و در آن تلاشي براي همشكلي بناها صورت‌نگرفته‌است.

دگرگوني نگرش نسبت به بناهاي تاريخي

نيمه دوم سده‌ي بيستم شاهد كشمكش فزاينده براي كنترل محيط بوده‌است. قدرت بارها ميان متخصصان مختلف، صاحبان املاك، شركت‌هاي توسعه و عمران، سياستمداران، و بروكرات‌ها دست‌به‌دست شده‌است. همين امر به‌نحوي چشم‌گير سرنوشت شهرهاي ما را رقم زده است- از جمله برخي از تاريخي‌ترين مكان‌هاي اروپا  را.

تا اواخر سده‌ي نوزدهم، كنترل در دست صاحبان املاك بود. مشتري و طراح، ساختمان را طبق آخرين مدها و فن‌هاي معماري مي‌ساختند. سبك‌هاي جديد معماري در كنار سبك‌هاي قبلي، بي هيچگونه ممانعت و ترديد ارايه‌مي‌شد. بنا‌هاي جديد ظاهراً بي هيچ نگراني جايگزين بناهاي قديمي مي‌شدند. در آيين‌نامه‌هاي سده‌ي نوزدهم كه براي مهار زياده‌روي‌هاي دلالان و سودجويان طرح‌شد، فقط به سلامت و بهداشت، فاضلاب، هواي تازه، و ساختارهاي مستحكم بها داده‌شده‌بود. نگراني از نابودي بناهاي قديمي فقط بين دو جنگ جهاني پديدار شد. سال 1937 هم شاهد ارايه‌ي قانون انجمن شهر بث[8] بود و هم تشكيل سازمان مبارزاتي گروه جرجين[9] كه هر دو به حفظ معماري سده‌ي هجدهم كه از مد افتاده و در معرض خطر بود بها مي‌دادند.

پس ازجنگ دوم جهاني در‌سال1947،قانون طرح‌ريزي شهري و كشوري[10]، فهرست بناهايي را كه به‌سبب معماري يا تاريخ خود ارزش حفاظت داشتند، ارايه‌كرد. با اين كار آزادي عمل مالكان آنها چنان به‌خطر افتاد كه قبلاً هرگز چنين وضعي پيش نيامده بود. احتمالاً عادت به قانون رايج شهرسازي، ما را به اهميت اين تعدي به حقوق صاحبان املاك عادت مي‌دهد. معني ضمني قانون اين بودكه صاحب ملك نمي تواند يك بناي قديمي را تخريب كند -گرچه در روزهاي قبل از طراحي مناطق حفاظتي[11] و ارايه دستورالعمل‌هايي مانند “پي‌پي‌جي‌15”[12] امر حفاظت مي‌توانست براي نگهداري[13] بنا در يك بافت ناهمخوان به امري پوچ تنزل‌كند.

خيابان ساوث‌گيت، بث؛ پيش از جنگ جهاني دوم.

دهه‌ي 1960 شاهد افزايش چشم‌گير بنا‌هاي تجاري در شهرها بود. ساختمان‌سازهاي خصوصي و انجمن‌هاي محلي براي خريد و تخريب بناهاي بزرگ قديمي و تبديل آنها به دفترهاي مدرن و مركزهاي خريد، با يكديگر همكاري مي‌كردند. معماران فرصت پيدا كردند تا معماري مدرن را در بريتانيا، در مقياس‌هايي بي‌سابقه ارايه كنند. مدرنيزم، بي آنكه از سوي نقدهاي معماري به چالش خوانده شود، سبكي پذيرفته‌شده‌ بود. سياستمداران محلي مباهات مي‌كردند كه بناهاي كهنه از رده خارج مي‌شوند تا جاي آنها را  تأسيسات مدرن بگيرد. در بث، معمار شهر[14] و مأمور طراحي[15]، انتقاد از مركز خريد بي‌روح و كسالت‌بار ساوث‌گيت[16] در اون لادر[17] را با اين تذكر فراموش‌نشدني كه اهالي بث به‌اندازه اهالي بيرمنگام استحقاق مركز خريد مدرن را دارند، به كناري نهادند.

خيابان ساوث‌گيت، بث؛ مركز جديد و بي روحِ اُون لادر.

در همان دوره، بازسازي[18] در شهرك‌ها و مركزهاي شهري با برنامه‌هاي پاك‌سازي كلان زاغه‌ها تكميل‌شده‌بود. رهبري اين كار بر عهده مقامات بهداشت عمومي و خانه سازي[19] با ياري طراحان و نقشه‌بردارها بود و مناطق وسيعي كه خانه‌هاي سنتي را دربرمي‌گرفت پاك‌سازي شده‌بود. فقط املاك زاغه‌نشينان در اين ميان از بين نرفت، بسياري از خانه‌ها را مي‌شد دوباره احيا[20] كرد. اما آنها نيز جزء برنامه خانه سازي[21] قرارگرفتند تا پاك‌سازي گسترده مناطق در مقياسي كلان انجام‌گيرد و به‌اين‌ترتيب براي معماران راهي باز شد تا مدل‌هاي جديد خانه‌سازي را بيازمايند.

شرم‌آورتر از ويرانگري صرف آن دوران، پنهان‌كاري در تصميم‌هاي مربوط به ساخت‌وساز بود. معمولاً تا هنگامي كه بولدوزرها از راه برسند، مردم نمي‌دانستند كه در منطقه آنها چه روي‌خواهدافتاد. معماران، سازندگان، و اعضاي انجمن، افكار عمومي را ناديده مي‌گرفتند. تصميم‌هاي طراحي و برنامه‌ريزي در خفا گرفته مي‌شد –طرح‌ها را با دقت فراوان از نظر مردم پنهان‌مي‌كردند. نگرش مقامات به اين امر در بهترين حالت، قيم‌مآبانه بود “ما بهتر مي‌دانيم كه چه چيزي برايتان خوب است”. در بدترين حالت بده‌بستان‌هاي مفسده‌انگيز ميان اعضاي انجمن و سازندگان ملك شالوده‌ي كار بود.

قدرت افكار عمومي

    بديهي است كه مردم اين وضع را نمي‌پسنديدند. ازميان‌رفتن خيابان‌هاي آشناي قديم، بناها، و  نشانه‌ها منجر به اعتراض‌هاي همگاني در دهه‌ي 1970 شد. احساسات عمومي نسبت به معماري سنتي و مالكيت شخصي املاك موجب دامن‌زدن به شورش در برابر مدرنيزمي شد كه متخصصان و روشنفكران از آن  حمايت‌مي‌كردند ونيز اعتراض عليه انحصارگري و شركت‌هاي مستغلاتي و مقامات شهرداري را برانگيخت.

پاك‌سازي منطقه‌هاي فقير نشين در خيابان بالانسِ شهر بث.

گزارش سكفينگتن[22] به‌سال 1969 در مورد مشاركت همگان در طراحي، همراه با قانون طراحي شهري و كشوري سال 1971[23]، اصلاحات بنيادين در شيوه برنامه‌ريزي براي ارايه نظامي را تسهيل كرد كه امرزه با آن آشنا هستيم. مقتضيات قانوني براي اطلاع‌رساني و مشاوره عمومي و انجمن‌هاي رفاهي در درخواست نامه‌هاي طراحي و پيشنهادهاي مربوط به طراحي  و برنامه‌ريزي، از صميمت گفتگوها ميان مالكان و مقامات محلي كاست.

آپارتمان‌هاي خيابان بالانس كه توسط معمار شهرِ بث طراحي شد.

    انجمن‌هاي فراواني از ساكنان، كميته‌هاي مشورتي مناطق حفاظتي، انجمن‌هاي رفاهي مانند گروه جرجين، انجمن ويكتريايي‌ها[24]، انجمن سده‌ي بيستم[25]، و شاخه‌هاي محلي فعال آنها، سومين عامل فشار در طراحي بودند. آنها معمولاً خط تدافعي در پيش مي‌گرفتند واز اتفاق‌هايي مانند نابودي بناهاي تاريخي و احداث بناهاي مدرن جلوگيري مي‌كردند. اين گروه‌ها و انجمن‌ها به‌ويژه ازسوي صنعت ساخت و ساز و حرفه‌هايي كه از اين صنعت تغذيه مي‌شوند، ازجمله “انجمن سلطنتي مساحان رسمي”[26] و “انجمن سلطنتي معماران بريتانيايي”[27]، مرتجع تلقي مي‌شوند. غالباً بحث بر سر آن است كه قدرت از دست مالكان فعال و مقامات محلي به دست افراد فعال موجود در ميان مشاوران محلي، ساكنان، و سازمان‌هاي رفاهي افتاده است.

چه كسي، چه كسي را هدايت مي‌كند؟

هم زمام‌داران حزب كارگر و هم محافظه‌كاران، قانون‌ها و دستورالعمل‌هاي سياسي‌اي طرح‌كردند كه به انتقال قدرت به دست گروه‌هاي ذي‌نفوذ حفاظت[28] بينجامد. “ميراث انگلستان”[29] به‌عنوان يك سازمان نيمه‌مستقل، آرمان‌هاي سنتي را چنان آشكارا تشويق مي‌كند و چنان براي آن مبارزه مي‌كند، كه براي كاركناني كه قبلاً در محدوده يك بخش دولتي مشغول كار بودند، پذيرش آن سخت است.

حفاظت از موضع دفاعي و ارتجاعي به موضعي فعال رسيده است. شبكه جهاني انجمن‌هاي محلي و تراست‌هاي حفاظتي توسط سازمان‌هاي ملي مانند “سيويك تراست”[30] و “انجمن تراست‌هاي مراقبت از بناها”[31] حمايت‌مي‌شود كه اكنون برنامه‌ها را تدوين مي‌كنند و براي منابع مالي چشم به “صندوق بخت‌آزمايي ميراث”[32] دارند.

مورخان معماري به‌طور روزافزوني از دنياي آكادميك به طرف ژورناليسم و مسئولان حفاظت كشيده‌شده‌اند يعني جايي كه بتوانند بر روند ساخت و ساز، نفوذ و قدرتي اعمال كنند. برخي كه به‌شدت علاقمند به بازگشت به سوي كلاسيزم هستند، از موقعيت نافذ خود در مبارزه استفاده مي‌كنند مانند كوئينلن تري[33]، لئن كرير[34] و رابرت آدام[35] در دهه‌ي 1960 و اوايل دهه‌ي 1970، “تراست حفاظت بث[36]، از يك نمونه كه به معماري مدرن مربوط مي‌شد حمايت كرد تا جايگاه خود را در شهر جرجين به‌دست‌آورد. طي دهه‌ي آخر، تراست اين رهيافت را رد كرده است و به نفع جايگزيني بازار ساوث‌گيت اون‌لادر با يك طرح نوكلاسيك، از طريق رابطه با انستيتوي معماري پرنس ويلز، تأثير داشته است.

آيا اكنون مي‌توان گفت كه افكار عمومي در تصميم‌گيري راجع به حفظ بناهاي تاريخي و بنا‌هاي جديد در شهرهاي تاريخي اختيارات بيشتري به‌دست آورده‌است؟ شايد خير، زيرا عامه‌ي مردم،  جز در جاهايي كه رسانه‌هاي محلي پرونده موضوعي را پيش كشيده‌اند، به ندرت درگير اين مسائل شده‌اند. سازمان‌هاي رفاهي كه ادعاي نمايندگي مردم را دارند، معمولاً مروج ديدگاه‌هاي گروه كوچكي از نخبگان جامعه هستند. اگر موضوعي به همه پرسي محلي گذاشته‌شود شايد آنها بترسند! آيا سليقه عامه در اين كشور واقعاً قابل‌اعتماد است؟

تاريخ در برابر آسايش منزل

شايد عامه مردم از فريبندگي مكان‌هاي تاريخي لذت ببرند اما اگر اين ويژگي‌ها وارد خانه‌ها، محل كار و خريد روزمره‌ي آنها شود، آنها به‌طور طبيعي توقع جديدترين لوازم رفاهي و تسهيلات را خواهندداشت. ما عموماً ترجيح‌مي‌دهيم با تماشاي تلويزيون حسرت گذشته‌ها را بخوريم تا داشتن چيزهاي قديمي در زندگي روزانه. مخصوصاً كودكان علاقه شديد به بنا هايي دارند كه جديد و هيجان‌انگيز هستند، گرچه تمايل كودك و علاقه به بناهاي تاريخي مي‌تواند به‌سادگي به‌وجود آيد -و كارهاي بسيار ارزشمندي در اين زمينه انجام‌گرفته‌است. اما همان‌گونه كه سن ما بيشتر مي‌شود، بيش از پيش به حفظ محيط ديرينه‌ي خود اهميت مي‌دهيم و اين به‌سبب پيوندها و خاطراتي است كه در آنها مي‌بينيم و نيز وجود حلقه‌هاي مرئي ارتباطي با گذشته است كه به ما كمك‌مي‌كند تا تاريخچه و جايگاه خود را در آن توصيف كنيم. پس ممكن است افكار عمومي منظره‌ي خيابان قديمي و معماري سنتي آن را بپسندد، در حالي كه چشم انتظار مزايايي است كه ساختمان‌هاي مدرن براي زندگي روزانه ما به‌ارمغان مي‌آورد.

چَپمن تِيلِر و شركا؛ طرح «نوكلاسيك» كه اخيراً براي تأييد طراحي به بث و شوراي ان . ئي . سامِرِست ارايه شد.

ديگران كجا قرارمي‌گيرند؟ مالكان بناها عموماً نگهبانان غيرقابل‌اعتمادي براي گذشته‌هاي ما هستند. جز تعدادي از افراد شرافتمند، بسياري از مالكان خصوصي بناهاي قديمي دلبستگي‌هاي مادي و منافع شخصي خود را برتر از هر گونه وظيفه عمومي براي مراقبت از اين بناها مي‌دانند. ممكن است بسياري از صاحبان املاك خصوصيات خانه‌هاي قديمي خود را تحسين كنند اما هنگامي كه موضوع نگهداري و آسايش به ميان مي‌آيد، نمي توان در برابر پنجره‌هاي دوجداره از جنس پي‌وي‌سي مقاومت كرد!

بناهاي عمومي و نيازهاي عملي

بناهاي تاريخي‌اي كه در مالكيت همگاني هستند، از امنيت تضمين‌شده برخوردار نيستند. مسئولان “خدمات بهداشت ملي”[37] بحث‌هاي بسيار پرسروصدايي درباره‌ي تخريب بيمارستان‌هاي ‌ويكتريايي داشتند همان‌گونه كه كارشناسان آموزش و پرورش وقتي موضوع مدرسه مطرح است، يا اداره‌ي تفريحات كه مسئول استخرهاي شناي قديمي است، دليل‌هاي معقولي براي جايگزيني پيش مي‌كشند. غالباً طراحان با همكاران خود در اداره‌هاي مديريت املاك حكومت محلي درگير مبارزه‌اي نابرابر هستند و مشكلات جدي مربوط به بودجه، موجب كاهش تأثير آنها در تصميم‌گيري مشترك مي‌شود كه روي بناهاي تاريخي اثرگذار است. همان‌گونه كه خدمات شورا كاهش مي‌يابد، مديران تجاري بنا‌هاي قديمي و ناكارآمد را تخليه مي‌كنند و در بنا‌هاي مدرن جاي مي‌گيرند. اين بناهاي قديمي كه طي ساليان به‌سبب سرمايه‌گذاري اندك براي نگهداري دچار آسيب شده‌اند، تصوير تأييدكننده‌اي از شورا به‌عنوان يك سازمان مترقي، كارآمد و مدرن تلقي نمي‌شوند.

كتابخانه مركزي بيرمنگام، معمار: ئي. ام. بَري؛ سال 1865، در سال 1971 براي ساختن كتابخانه جديد در دست تخريب بود.

حتا به‌نظر مي‌رسد “كليساي انگلستان”[38] و ديگر فرقه‌هاي مذهبي نيز وقتي به‌دنبال گرماي بيشتر، راحتي و ارتباط اجتماعي با پيروان خود هستند، به زيبايي‌شناختي و كيفيت‌هاي روحاني يك كليساي قديمي بهاي كمتري مي‌دهند. تغييرات بنيادي داخلي يا رهاكردن يك بناي بزرگ قديمي به‌سبب بناي جديد و جمع‌وجور، ممكن است كمكي باشد تا هيئت مبلغان كليسا را در نظر نسل حاضر جذاب‌تر بنمايد.

هنرستان موسيقي بيرمنگام و كتابخانه مركزي، كار گروه طراحي جان ميدن، تكميل شده به سال 1972.

علايق تجاري

بساز و بفروش‌ها علاقه‌اي بسيار به تملك بناهاي قديمي دارند تا در برنامه‌هاي ساخت وساز خود از آنها بهره جويند. آنها طرحي را ارايه مي‌كنند و علاقه مردم به بنا‌هاي قديمي، مزيت آشكار تجاري براي ساختمان‌هاي تكميل شده است. همچنين به‌دست‌آوردن مالكيت بنا‌هاي تاريخي مسئله‌ساز، موجب حمايت بي‌درنگ از سوي يك مقام محلي نگران مي‌شود كه به‌سبب  “اخطارهاي تعميراتي” زيرفشار بوده‌است، چنين حمايتي مي‌تواند بعداً، هنگامي كه مذاكرات با مشكل‌هاي بنيادي در سياست روبه‌رو شود، موجب سوء  استفاده گردد.

اما علاقه‌ي ساخت‌وساز كنندگان به تاريخ مي‌تواند ظاهري باشد، و تعهد به اصالت نيز چندان قوي نيست. شايد از همه بدتر در اين زمينه، آبجوسازي‌هاي بزرگي هستند كه تزيينات داخلي ميخانه‌هاي سده‌ي نوزدهم را عريان مي‌سازند و آنها را با تصور خود از تزيينات داخلي عصر ملكه ‌ويكتريا جايگزين مي‌كنند- يا حتا به سبكي كه قديمي تر از دوره بناهاست. بسازو بفروش‌ها عموماً تمايل دارند كه در مورد ملك‌هاي تاريخي “اغراق كنند” -و با افزودن سنگ‌فرش، علامت‌هاي رنگ‌شده، و تيرهاي ساختگي سقف “تاثير تاريخي” بيشتري به بنا ببخشند.

مسئوليت‌هاي مقامات محلي

    كميته‌هاي طراحي محلي چگونه در برابر ساخت و ساز كنندگاني كه بناهاي قديمي را حفظ مي‌كنند اما به دنبال تغييرات گسترده در آنها هستند واكنش نشان‌مي‌دهد؟ چگونه به مطالبات جوامع رفاهي و ميراث انگلستان كه خواستار بالاترين معيارهاي حفاظت و اصالت هستند پاسخ مي‌دهند؟ چگونه به فشار ديگر كميته‌هاي مشاوره‌اي كه براي دست‌يابي به توسعه اقتصادي هم در پي ترويج جذابيت‌هاي تاريخي و هم در پي ايجاد مركزهاي مدرن تجاري و بازرگاني هستند، پاسخ مي‌دهند؟

اعضاي كميته، تلفيقي از ديدگاه‌هاي گوناگون را دربرمي‌گيرند. اغلب اعضا داراي علايق بيروني هستند و نيز احتمالاً عضو ديگر كميته‌هاي مشاوره اي هستند؛ ديدگاه گسترده‌ي آنها احتمالاً روي قضاوتشان تأثيرمي‌گذارد. اين واقع‌نگري‌هاي غالباً مغاير با هم، موجب نوعي مصالحه مي‌شود، و يك نمونه آن نماگرايي است. حفاظت يك نماي اصل، خلق نوع تازه اي از آن به‌سبك قديمي براي ضميمه كردن آن به يك ساختمان مدرن، دستورالعملي است كه غالباً از آن حمايت مي‌شود. اگرچه بسياري از مشاوران با اشتياق معماري خوب و مدرن را تشويق مي‌كنند، اما آنها با توجه به آنچه كه طراحي مدرن خوب را پديدمي‌آورد، غالباً در قضاوت‌هاي خود فاقد اعتماد به نفس هستند، و نمي‌دانند كه عناصر يك طراحي مدرن خوب بايد چه باشد، و نگران اين هستند كه بعدها نتوانند مسئوليت تصميم‌هاي خود را بر عهده بگيرند.

نماگرايي گمراه كننده؟

ٍاستقبال عامه مردم از بنا‌هاي « نمادار»[39] عموماً رضايت‌بخش است. آنها كيفيتي راحت و آشنا دارند، لازم نيست آدم با آنها دائماً كلنجار رود؛ و در چشم‌اندازهاي آشنا اختلال ايجاد نمي كنند. آن مسائل اخلاقي كه عده‌اي از ما را كه زندگي خود را وقف برنامه‌ريزي و معماري كرده ايم نگران مي‌كند شايد براي مردمي كه مسايل ديگري ذهن آنها را مشغول كرده، مطرح نباشد. ظاهراً نماگرايي براي بسياري از مردم كه يك عملكرد مدرن دروني را با نماي خارجي رسمي و قابل تشخيص تلفيق مي‌كنند، نوعي مصالحه ايده‌آل به‌وجود مي‌آورد. اين دستورالعملي است كه خانه‌سازان پرجرأت سال‌هاست بر آن اتكا مي‌كنند.

كُلُنادها، بث؛ مركز خريد سه طبقه‌اي كه در پس ساختماني از سده‌ي هجدهم ساخته‌شده كه نماي آن با درجه 1 در خيابان بث به‌ثبت رسيده‌است.

    بررسي‌هاي انجام شده از سوي دكترفيل هابرد[40]، اختلاف سليقه ميان متخصصان ساختمان و عامه مردم را نشان داده است، عامه مردم بيشتر به بناهايي گرايش دارند كه در آنها عناصر سنتي گنجانيده شده‌باشد و شايد بتوان آن را به عنوان ديدگاه تاريخي ساز[41] تعريف كرد. هوبارد مي‌نويسد:

»ظاهراً اين امر بدين خاطر نيست كه آنها في نفسه زيبا تلقي مي‌شوند، بل به‌سبب نقش اين منابع معماري سنتي در ايجاد حس پايداري و هويت در مردم است. اين امر نشان مي‌دهد كه مردم مفهوم پيوستگي درچشم‌انداز شهر را درك‌مي‌كنند و اينكه بي‌نظمي شديد محيط مصنوع مي‌تواند با خواسته‌هاي توده مردم ناسازگار باشد. دلبستگي به بناها و مكان‌هاي گوناگون هنگامي به‌وجود مي‌آيد كه شيوه زندگي با ارزش‌هاي جامعه سنتي سازگار باشد، جامعه‌اي كه مردم بتوانند با آن احساس نزديكي كنند«.

    او به تعيين ويژگي‌هاي طراحي، كه عامه‌ي مردم بيشتر به آنها اهميت مي‌دهند ادامه مي‌دهد يعني به “الگوي پنجره‌بندي[42]، سازگاري با زمينه[43]، جزييات طراحي و آشكارگي در نما”. (به‌جاي مكان‌يابي[44]، حجم‌گذاري[45]، مقياس، و اندازه كه اغلب پنداشته‌مي‌شود كه دقيقاً در حوزه‌ي مهار و هدايت ساخت و ساز قرار مي‌گيرند.)

پس ديدگاه‌هاي همگاني چگونه به طراحان و برنامه‌ريزان مي‌رسد و اين ديدگاه‌ها چگونه به سازوكار‌هاي برنامه‌ريزي و سرانجام به بنا منتقل مي‌شوند؟ نظام برنامه‌ريزي به طور باقاعده و منظم، اجراي خواسته‌هاي عامه را در پروژه تسهيل مي‌كند. عامه‌ي مردم فرصت‌هاي اندكي براي مشاركت در طرح‌هاي اجرايي محلي براي غني‌تركردن خط‌مشي‌هاي آنها دارند. آنها بيشتر علاقمندند كه در گفتگوهاي پيرامون پروژه‌هاي خاصي شركت كنند كه مستقيماً بر زندگي‌شان تاثيرمي‌گذارد تا پرداختن به بحث‌هاي نظري درباره‌ي سياست‌هاي بلندمدت. به‌همين ميزان، بعيد است كه مشاوره‌هاي همگاني درباره‌ي راهبردهاي كلي طراحي شهر يا اصول ساخت‌وساز بتوانند با پاسخ همگاني چشم‌گيري روبه‌رو شوند. هرچند در همين مرحله هرگونه خط‌مشي برنامه‌ريزي كه عموماً بر طراحي‌ها اثر مي‌گذارد، بايد به‌عنوان شالوده‌ي تصميم‌گيري‌هاي خاص برنامه‌ريزي، پايه گذاري شود.

در سطح برنامه‌ريزي جزييات، هنگامي كه علاقه‌ي بخش عمده‌اي از عامه‌ي مردم جلب شد، مقامات محلي ذي‌صلاح در برنامه‌ريزي، اعضاي كميته را وادار خواهندكرد تا پروژه را در برابر هرگونه زمينه‌ي سياسي پايدار در سطح عمومي ارزيابي‌كند. مقامات احتمالاً اعضا را از درگيري نزديك با مسايل مربوط به سبك معماري، بدون توجه به افكار عمومي باز خواهند داشت. سلايق عامه در مورد يك رهيافت تاريخي‌ساز در طراحي، بعيد است كه آشكارا از طريق نظام رسمي برنامه‌ريزي در تصميمات تأثير بگذارد.

البته ممكن است خود طراحان يك رهيافت تاريخي ساز را در مباحث اوليه اي كه بين متفاضي و معمار در    مي‌گيرد، تشويق كنند. اگر اين امر با سليقه خود آنها متناسب باشد يا اگر از سليقه مشابهي در بخش عمده يا بخش كوچك اما با نفوذ اعضاي كميته طراحي حمايت شود، ممكن است چنين كاري را انجام دهند.

ساختماني كه در سال 1976 به مدرسه جواهرسازي بيرمنگام در محدوده حفاظت‌شده‌ي محله‌ي جواهرسازان ضميمه شد.

به اين ترتيب ممكن است ساخت و ساز كنندگان و معماران آنها در صدد انتخاب يك رهيافت تاريخي ساز براي طرحي باشند( خواه اين موضوع از طرف مقامات تلويحاً به آنان گفته شده باشد يا نه) كه موجب تصميم گيري سريعتر و مطلوب در برنامه‌ريزي مي‌شود. از آنجايي كه ممكن است مشاورين شخصاً با ديدگاه‌هاي عامه مردم سهيم باشند يا ممكن است بخواهند اين ديدگاه‌ها را به سبب علاقمندي به پاسخگويي دمكراتيك (يا براي كسب يا محبوبيت انتخاباتي) منعكس كنند، ممكن است سليقه عمومي نسبت به تاريخي گري بر رهيافت طراحي براي بخشي از ساخت و ساز در اين كشور تأثير بگذارد . بنابراين بيشتر احتمال دارد كه اين امر از طريق روندي تدريجي اتفاق بيفتد و نه از طريق دستگاه رسمي مشاوره و مشاركت عمومي.

با در نظر گرفتن كيفيت شهرهاي تاريخي ما اين امر به كجا خواهد انجاميد. اين موضوع يقيناً به فضاهاي داخلي و كاربردي مدرن خواهد انجاميد كه در پس بر خيابان‌هاي نوساز، تاريخي‌ساز، و سنتي يا نماهاي حفاظت‌شده پنهان گرديده‌اند. ما با ساختمان‌هاي جديدي كه وانمود مي‌شود قديمي هستند، و ساختمان‌هاي واقعاً قديمي كه به‌طور مضحكي نو به‌نظرمي‌رسند، باقي مي‌مانيم . هنرمند و موسيقي‌دان از فن‌آوري دوره‌ي خود بهره مي‌برند و انتظار مي‌رود كه با پسندهاي سنتي مبارزه كنند -هرچندكه انجام چنين كاري همراه با درك سنت و بافت فرهنگي باشد. كار معماران نيز نبايد چندان فرقي داشته باشد.

نتيجه

اگر شهرهاي تاريخي ما بايد نسبت به صحنه‌سازي‌هاي ديزني‌لند كه براي جلب توريست است جايگاه بالاتري داشته‌باشند، بايد بنا‌هاي مدرني در آنها ساخته شود كه نيازهاي روزانه را پاسخ بگويند. معماران ما بايد بنا هايي بسازند كه داراي مشخصه‌هاي دوران ما باشد اما در عين حال تاريخ و بافت را نيز درك كنند و به آن احترام بگذارند و شايد بد نباشد كه اين امر در برگيرنده مقداري چالش با سليقه عموم و آداب و رسوم باشد. همزمان با آن بايد با بناهاي تاريخي خود با دقت و صداقت رفتار كنيم و تغييراتي را كه اين بنا‌ها متحمل مي‌شوند تا بتوانند نيازهاي روزانه ما را برآورند، به حداقل و اصالت آنها را به حداكثر برسانيم. به اين ترتيب ممكن است به وضعيتي دست پيدا كنيم كه شهرهاي تاريخي ما بي آنكه ويژگي‌هاي اصلي آنهابه هم بخورد، بناهاي مربوط به دوره‌ها و سبك‌هاي مختلف را در بر گيرد (از جمله سبك خود مارا): جايي كه نو از كهنه قابل تشخيص باشدو در آنجا بحث و اختلاف نظر ما را مطمئن سازد كه موشكافي تخصصي و توجه عامه مردم هنوز زنده و پا برجاست .

منابع

1. اداره‌ي محيط زيست و اداره‌ي ميراث ملي؛ پي‌پي‌جي‌15، راهنماي سياست طرح‌ريزي: طرح‌ريزي و محيط‌زيست تاريخي ، HMSO ، 1994.

2. پي جي هو بارد؛، نگرش به بازسازي مركز شهر بيرمنگام: آزموني از تاويل معماري؛ كالج آموزش عالي چلنتام و گلسستر ، فوريه 1994.


[1] . Les Sparks

[2] . Town and Country Planning Act

[3] . redevelopment

[4] . Skeffington Report

[5] . amenity

[6] . retention

[7] . façadism

[8] . Bath Corporation Act، بث شهري كوچك در جنوب‌غربي انگلستان است كه به‌سبب آثار معماري جُرجيَن و چشمه‌هاي آب‌گرم خود شهرت دارد. حفاظت شهر بث، به‌ويژه مجموعه‌‌هاي منسجمي چون “رُيال كْرِسِنْت” اثر جان وود، از سال‌ها پيش مورد توجه مرجع‌هايي مانند “نشنال تراست” در انگلستان بوده‌است.

[9] . Georgian Group

[10] . Town and Country Planning Act

[11] . conservation areas

[12] . Department of the Environment & Department of National Heritage; PPG15 Planning Policy Guidance: Planning the and Historic Environment; HMSO, 1994.

[13] . retaining

[14] . City Architect

[15] . Planning Officer

[16] . Southgate Centre

[17] . Owen Luder

[18] . redevelopment

[19] . Public Health & Housing

[20] . rehabilitate

[21] . CPO

[22] . Skeffington Report

[23] . Town and Country Planning Act 1971

[24] . Victorian Society

[25] . Twentieth Century Society

[26] . Royal Institute of Chartered Surveyors (RICS)

[27] . Royal Institute of British Architects (RIBA)

[28] . conservation lobby

[29] . English Heritage

[30] . Civic Trust

[31] . Association of Building Preservation Trust

[32] . Heritage Lottery Fund

[33] . Quinlan Terry

[34] . Leon Krier (1946-)

[35] . Robert Adam

[36] . The Bath Preservation Trust

[37] . National Health Service

[38] . Church of England

[39] . façaded

[40] . Dr. Phil Hubbard

[41] . historicist

[42] . fenestration

[43] . contextual compatibility

[44] . siting

[45] . massing